کلاغ پر!
حسین شکیبراد دبیر «نوجوانه»
هفت صبح هر پنجشنبه مشتری اول دکه روزنامهفروشی سر چهارراه میشوم و چشمهای پف کرده از کم خوابی ام را میاندازم به جان روزنامهها. اشتباه نکنید؛ قبل از آن لااقل سه تا جام جم عزیز خریدهام که در دستم است و حالا فقط محض از دست ندادن جنجال ناشی از تیترهای سایر مطبوعات چشم میگردانم روی جلد الباقی جریدهها. بقیه که سر و کله شان پیدا میشود عینکم را به نشانه دقت بالا و پایین میکنم شاید کسی بفهمد اینجانب علاوه بر علاقمندی به مرور اخبار، خودم از جمله ژورنالیستهای این کشورم. در دلم شادم که جهان بینی ام به اخبار فرق دارد. چون یک بار رسالت هم روی دوشم هست. البته نه از آن رسالتهاکه باعث شود اطلاعات مملکتت را دو دستی تقدیم دشمنان کنی! نه از آن ماموریتها که به جوانهاو نوجوانهایاد بدهی چطور آتش بیار معرکه شوند موقع طغیانهای بی سر و ته دی ماه ۹۶ یا آبان ۹۸! یا از آن وظایف ژورنالیست بودن که جان و مال و ناموس مردم کشور خودت برایت کم اهمیت تر از خرده فرمایشات سیاستمداران غربی و اروپایی و پولی که به جیبت فرو میکنند باشد!
خبر مجازات دروغگوترین به ظاهر خبرنگاری را که میشناختم؛ ذهنم را درگیر میکند. جا به جا کردن خبر که کار کلاغ است نه خبرنگار متعهد. آن هم کلاغی که رو سیاهیاش پیش چشم همه روشن بود. حتی همان هایی که امروز سنگش را به سینه میزنند و اسم او از دهانشان نمیافتد. امروز دیگر خبری از او نیست. چرا فقط یک خبر: کلاغ پر!
خبر مجازات دروغگوترین به ظاهر خبرنگاری را که میشناختم؛ ذهنم را درگیر میکند. جا به جا کردن خبر که کار کلاغ است نه خبرنگار متعهد. آن هم کلاغی که رو سیاهیاش پیش چشم همه روشن بود. حتی همان هایی که امروز سنگش را به سینه میزنند و اسم او از دهانشان نمیافتد. امروز دیگر خبری از او نیست. چرا فقط یک خبر: کلاغ پر!