2 روایت از رنج بیماران سرطانی
پیچک رنج
سرطان قبل از این که به عنوان یک بیماری توسط شخص به رسمیت شناخته شود، یک خبر مهیب است؛ خبری که وقتی میشنوی دوست داری چندبار محکم چشمهایت را به هم بزنی، ببندی دوباره باز کنی، بلکه از این خواب بیدار شوی و ببینی زندگی مثل همیشه با روال عادیاش در جریان است. سرطان خبری است که وقتی بیمار میشنود زندگیاش به دو بخش قبل و بعد از آن خبر تقسیم میشود. فکر کنید شخصی با احساس یک درد کوچک در ناحیه شکم یا احساس کمی سرگیجه و حالت تهوع میرود دکتر و بعد از چند عکس و آزمایش، پزشک در چشمهایش زل میزند و میگوید: سرطان. از آن لحظه به بعد شخصی که تا پیش از این زندگی عادیاش را ادامه میداده و لو با یک درد کوچک، دیگر خودش را با یک دوره بیماری سخت و شاید با مرگ رو در رو میبیند. اگر بخت و تقدیر بر سختی باشد، کمکم این توده کوچک که جایی از بدن بیمار ریشه دوانده شاخ و برگ میدهد و پخش میشود و به قول پزشکها متاستاز میدهد به دیگر اعضای بدن. متاستاز میدهد به دیگر اعضا و بعد مثل پیچک میپیچد دور خانه و اعضای خانواده و هر جای خانه که پا میگذارند این پیچک میپیچد دورشان و میآید توی گلوشان ریشه میدواند و متاستاز میدهد به چشمهایشان و اشک میشود. در این شماره از همسایه به طرح مشکل سه خانواده از سه نقطه کشور که به نوعی با مشکلات حول بیماری سرطان دست و پنجه نرم میکنند، پرداختهایم.
پسر خانواده مدتی است درگیر بیماری سرطان شده و برای درمان نیاز به دوره شیمیدرمانی دارد. شیمیدرمانی در شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان انجام میشود و خانواده علاوه بر هزینههای درمان، با مشکل رفت و آمد از زابل به زاهدان روبهرو ست.
در این شماره از همسایه قصد داریم به لطف خدا و کمک شما خیران گرامی کمک هزینهای برای رفت و آمد این بیمار تهیه کنیم.
شیمیدرمانی، راه دردناک درمان
شیمیدرمانی یا کموتراپی یکی از راههای رایج در درمان انواع سرطان است. البته مساله درمان در بسیاری از سرطانها پیچیدهتر از آن است که با یک دوره شیمیدرمانی یا پرتودرمانی بشود به درمان کامل و قطعی فکر کرد، اما حتی در انواعی از سرطان که امیدی به درمان هم ندارند از شیمیدرمانی به عنوان تخفیفدهنده بیماری یا کندکننده پیشروی توده سرطانی استفاده میشود.
در این نوع درمان، بیمار داروهای شیمیایی را به صورت خوراکی یا تزریقی دریافت میکند. داروهایی که وظیفه از بین بردن سلولهای سرطانی را دارند اما طی این عمل، بسیاری از سلولهای سالم بدن نیز آسیب موقت میبینند و در نتیجه این درمان عوارضی به همراه میآورد که آشناترین آن ریختن موهای سر و صورت است.
از دیگر عوارض درمان شیمیایی میشود به خستگی و کوفتگی بدن، حالت تهوع و بیحالی بعد از انجام آن اشاره کرد که برای رفع این عوارض معمولا رژیمغذایی و سبک زندگی خاصی از سوی پزشک توصیه میشود.
در حال حاضر مراکز زیادی هستند که دوره شیمیدرمانی را با حمایت بیمههای مختلف انجام میدهند و هزینهای را به بیمارهای بیمه شده تحمیل نمیکنند، اما انجام این نوع درمان برای بیمار بدون بیمه هزینههای میلیونی دارد. علاوه بر آن، مراقبتهای بعد از هر بار شیمیدرمانی و رژیم غذایی مناسب آن نیز هزینههایی است که معمولا جزو هزینههای شیمیدرمانی به حساب نمیآید، اما خانواده بیمار با آن درگیر است.
زابل-زاهدان، مسیر پرخرج درمان
همه زندگیشان را جمع کردهاند گوشه اتاقی اجارهای در یک نانوایی. یک زندگی که تمامش را بشود در یک اتاق گوشه نانوایی جا داد پیداست که چقدر کوچک است و زندگیهای کوچک خیلی زودتر از بقیه، غمهای بزرگ را در خود نشان میدهند. غمهایی که هضم کردنشان برای آنان آسان نیست.
غم نان و مشکلات اقتصادی اولین معضلی بود که این خانواده با آن دست و پنجه نرم میکرد، اما شرایطشان مثل همه خانوادههای کوچک مشابهشان پیش میرفت اگر فرزندشان به این مشکل دچار نمیشد. ناگهان، خبری مثل پتک روی سر خانواده فرود آمد و غم نان و مشکلات معیشت را به حاشیه برد. پسرشان به سرطان دچار شده بود و خانواده باید علاوه بر تأمین نیازهای ساده زندگی که در همان هم با مشکل مواجه بود، در پی درمان فرزند نیز برمیآمد.
پدر خانواده بیکار است و مدام دنبال کاری و راهی که آبباریکهای را به خانه کوچکشان باز کند تا خانوادهاش کمتر سختی زندگی را لمس کنند. مادر نیز خانهدار است و حالا مدتی است نگهداری از فرزند بیمارشان هم به کارهای خانهاش اضافه شده.
پزشک پس از معاینه این پسر برایش در مرحله اول یک دوره شیمیدرمانی تجویز کرد، اما مشکل اینجاست مرکزی که شیمیدرمانی را انجام میدهد، در شهر زاهدان است و این خانواده در شهر زابل سکونت دارد. هر بار حملونقل از زابل تا زاهدان هزینههایی را روی دست خانواده میگذارد که تأمین آن از عهدهشان خارج است.
در این شماره قصد داریم به کمک شما همسایههای محترم برای این خانواده، کمک هزینه پرداخت اجاره تهیه کنیم.
جراحی سرطان، درمان و درد مضاعف
عمل جراحی یکی از اصلیترین روشهای درمان برای بعضی از سرطانهاست. البته مثل بقیه روشهای درمان سرطان در بسیاری از موارد درمان قطعی با جراحی انجام نمیشود. در مواردی که سرطان هنوز در بقیه اعضای بدن پخش نشده و بعضی عروق را درگیر نکرده است میتوان از جراحی برای برداشتن کامل تومور استفاده کرد که در این صورت به آن عمل جراحی شفابخش میگویند و میتواند به کلی سرطان را از بین ببرد. اما این نوع عمل جراحی معمولا در اندک مواردی میتواند انجام شود.
بعضی دیگر از انواع عملهای جراحی عبارتند از: جراحیهای تشخیصی که به منظور مشاهده وضعیت تومور و نمونهبرداری انجام میشوند. البته امروزه در بسیاری از موارد نمونهبرداری نیازی به جراحی ندارد. جراحیهای تسکینی که به منظور کاهش درد بیمار انجام میشود و دیگر اعمال جراحی که میتواند دردی را از بیمار کم کند یا کمی به بهبود او پیش از شروع دوره شیمیدرمانی یا پرتودرمانی کمک کند. در همه این موارد، بیمار پس از عمل جراحی، عوارض سختی را تحمل میکند، بهخصوص وقتی جراح مجبور باشد برای خارج کردن تومور سرطانی بخشی از عضو درگیر بدن را نیز جدا کند. بسیاری از بیماران مبتلا به سرطان پس از عمل جراحی حتی اگر به کلی از شر بیماری سرطان رها شوند نیز به دلیل عوارض بعد از عمل نمیتوانند به طور کامل به زندگی عادی برگردند و به نوعی از کار افتاده میشوند.
رنج سقف اجارهای
وقتی داروی بیهوشی را تزریق میکنند معمولا جراح از بیمار میخواهد تا 10 بشمارد و بیمار همینطور که به چراغهای بالای سرش روی تخت اتاق عمل زل زده شروع میکند: یک... دو... سه... چهار... و بعد دیگر نمیفهمد تا عدد چند را گفته و چشمهایش روی هم رفته است. وقتی چشم باز میکند بیرون اتاق عمل و به قول پزشکها در اتاق ریکاوری است. بیمار دقیقا نمیداند در چند ساعت گذشته چه بر او رفته اما خوشحال از موفقیتآمیز بودن عمل است و امیدوار به زندگی و آیندهای بدون درد و بیماری.
اما بعضی وقتها، آینده آنقدرها هم که بیمار در حال ریکاوری فکر میکند امیدوارکننده و عمل جراحی آنقدرها که او فکر میکند، موفقیت آمیز نبوده است. این اتفاق در جراحیهای سرطان بسیار میافتد. پزشک با بررسی شواهد و با احتمال کمی به این که بشود تومور را از بدن خارج کرد برای بیمار عمل جراحی را تجویز میکند. اما نتیجه جراحی این میشود که به هیچوجه نمیتوان بر این توده بدخیم تیغ کشید. در این حالت باید سمت جراحیهای تسکینی برود که رنج و درد بیمار را تا حدودی کم کند.
پدر این خانواده وقتی چشمهایش را در اتاق ریکاوری باز کرد شاید امیدوار به نتیجه عمل بود اما دلشوره دیگری به ذهن و دلش را به خود مشغول نگه داشته بود. دلشورهای که ربط زیادی به بیماری نداشت. دلشوره این که حالا بعد از عمل دیگر از کار افتاده است و توان کار کردن مثل قبل را ندارد و در نتیجه نمیتواند همان اندک درآمدی را که قبل داشت به خانه بیاورد و همان سفره کوچک را برای خانواده پهن کند. علاوه بر اینها، دلشوره دیگری که باعث میشد رنج و درد عمل و بیماری را به کلی از یاد ببرد، مشکل خانه استیجاریشان بود و اجاره خانهای که اگر کار نمیکرد قطعا عقب میافتاد و دیگر با آن وضعیت بیماری و شرایط جسمانی بعد از عمل توان جسمی و مالی تهیه یک مسکن دیگر برای خانواده را نداشت.
حالا پدر این خانواده مدتی است از تخت بیمارستان مرخص شده و به جای این که در بستر بیمارستان به چراغهای سقف اتاقش خیره شود، در خانه بستری شده و به سقفی نگاه میکند که فکر نبودن آن بالای سر خانوادهاش آزارش میدهد. سقفی که با اجارههای ماهانه بالای سر خانوادهاش باقی خواهد ماند و اجارههایی که حالا او با این وضعیت جسمانی توان تأمینشان را ندارد.