امروز سالمرگ عارف قزوینی است
عارف با داغ دل زاد
از خون جوانان وطن لاله دمیده/ از مماتم سروقدان، سرو خمیده/ در سایه گل، بلبل از این غصه خزیده/ گل نیز چو من در غمشان جامه دریده/ چه کجرفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ، سر کین داری ای چرخ/ نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
این تصنیف را خیلیها خواندهاند و شما هم احتمالا آن را شنیدهاید. تصنیفی از یک شاعر و خواننده آزادیخواه که امروز سالگرد درگذشت اوست - عارف قزوینی- تصنیفساز و خواننده ایرانی دوران مشروطه که میگویند صدایی داوودی داشت و افسوس که حالا حدود 100 سال بعد از او هیچ صدایی از او وجود ندارد.
ابوالقاسم عارف قزوینی در سال ۱۲۵۹ خورشیدی در قزوین متولد شد. در جوانی عاشق دختری شد که برادرش امیرسالار بود.
وقتی به امیرسالار گفتند خواهرش دل به یک مطرب داده با کمک سه برادر دیگر، خواهر را در چاه انداختند. عارف سرگشته و مجنون شد و راهی تهران.
او که بیهدف مانده بود بهواسطه صدای خوشش راهی محافل شاهزادههای قجری شد و تا مدتی بیهدف روزگار میگذراند.
سرانجام آوازه آواز او به مظفرالدینشاه رسید و شیفته آن صدای داوودی شد. دستور داد که او یکی از فراشهای خلوت دربار شود. اما عارف که دوباره داشت خودش را پیدا میکرد، چشم باز کرد و دید که در باتلاق کشندهای از عیاشی و درباریشدن گرفتار شده است.
او با حقه و نیرنگ از دربار فرار میکند و دوباره راهی قزوین میشود. حتی سوار در پی او میفرستند که موفق به بازگرداندن عارف نمیشوند.
از آن روز عارف مغضوب حکومت میشود. ۲۳سالگی عارف مصادف میشود با بلندشدن فریاد مشروطهخواهی. عارف وارد گود میشود و با غزلهای خود به موفقیت مشروطیت کمک شایانی میکند.
او در سالهای انقلاب مشروطیت، زبان گویای دردهای ملت ایران و روشنفکران ترقیخواه بود. با آغاز جنگ جهانی اول، جریانهای گوناگون سیاسی در ایران آغاز شد و حزبها و انجمنهای مختلف روی کار آمدند. عارف نیز وارد عرصه و تابع جریانی شد که عناصر ملی در آن بیشتر بودند و چون تجاوز دولتهای همسایه به کشور بیطرف ایران بیشتر شد، ناچار با مجاهدان ایرانی راه کشور عثمانی در پیش گرفت و مدتی در استانبول بهسربرد و در سال ۱۲۹۹ خورشیدی به وطن بازگشت.
سرانجام این تصنیفساز برجسته که مورد غضب رضا پهلوی بود و در فقر روزگار میگذراند دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی در حالی که ۵۳ سال داشت، مرگ زودرس سراغش آمد و در آرامگاه بوعلیسینا به خاک سپرده شد.