خطر روانشناسی زرد
یادداشت: فرشاد شیبانی روانشناس
در چند سال اخیر شاهد رشد چشمگیر هزینهها و تورم هستیم. از سوی دیگر کسادی کسب و کار و سختتر شدن وضعیت اشتغال باعث افزایش سطح اضطراب و استرس در اغلب افراد جامعه شدهاست. همین مسأله باعث شده بسیاری از مردم از هزینههای غیرضروری خود بکاهند و آن را صرف نیازهای اولیه خود کنند. با تداوم این شرایط اصلا برای این افراد اعتباری باقی نمیماند که آنها بخواهند آن را به بهبود سلامت روان خود اختصاص بدهند.
این وضعیت حتی در مطبهای مشاوره نیز به چشم میآید، برای نمونه بسیاری از مراجعان همکاران ما به واسطه عدمتامین هزینههای درمانی، از ادامه روند درمان منصرف شدهاند و در این میان ابزارهای مشوقی همچون بیمه هم هنوز نتوانسته به کمک آنها بیاید.
شاید باور نظام مدیریتی نیز همچنان بر این است که سلامت روان از اهمیت کمتری برخوردار است؛ در حالی که سلامت یک موضوع چند بعدی است. سلامت جسمانی، روانشناختی، اجتماعی و معنوی همگی با هم مفهوم کلی سلامت را تشکیل میدهند و هیچکدام اولویتی بر دیگری ندارد.
سلامت فقط مبتلا نشدن به بیماری نیست بلکه شامل احساس رفاه کامل جسمانی، روانشناختی و اجتماعی میشود. به خاطر همین است که گفته میشود یکسری از عوامل در ایجاد بیمارینقش مهمی دارند. به این مفهوم که همچنان بسیاری گمان میکنند مسائل زیستی و ژنتیک به تنهایی در ایجاد بیماریها نقش بیشتری دارند؛ در حالی که نتایج تحقیقات نشان میدهد مجموعه عواملی که به آن «تعیین کنندههای اجتماعی سلامت» میگویند به مراتب تاثیرگذاری بیشتری در پیدایش بیماریها دارد. بنابراین ما اگر خواهان جامعهای سالم هستیم نباید گمان کنیم فقط وزارت بهداشت به نوعی متولی سلامت عمومی است. تعیین کنندههای اجتماعی سلامت شامل مولفههایی همچون فقر، بیکاری، بیسوادی، احساس بیعدالتی و تبعیض و حتی نداشتن مسکن و تغذیه مناسب است. همین مولفهها تاثیر بسیاربیشتری نسبت به شرایط زیستی یا ژنتیک در ایجاد بیماریها دارند. شاید برای همین است که طبقه متوسط و کمبرخوردار جامعه دچار مشکلات بیشتری در این حوزه است.
بیتفاوتی به تعیین کنندههای اجتماعی سلامت از سوی بدنه مدیریتی یعنی همان بیتوجهی نسبت به تحت پوشش بیمه قرار ندادن خدمات روانشناسی، به این مفهوم که از سویی مولفههای ایجاد بیماری را گسترش میدهند و از سوی دیگر برای درمان مشکلساز میشوند. یکی از نشانههای بیشتر شدن شکاف اجتماعی در جامعه هم به این مولفهها بازمیگردد، چراکه این مولفهها بیشتر بر افراد متوسط و ضعیف جامعه اثر میگذارد. وقتی آنها از خدمات صحیح روانشناسی برخوردار نمیشوند به سمت اطلاعات روانشناسی زرد سوق پیدا میکنند که شامل کتابهای غیرعلمی درمورد روانشناسی است که به مراتب آسیبزنندهتر از نداشتن آن است.