واقعا  این چه كاریه استــــــاد؟

سراغ بازیگران محبوبی رفتیم كه توقع نداشتیم، آنها را در برخی نقش‌ها ببینیم

واقعا این چه كاریه استــــــاد؟

مطابق تعریف قدیمی و كلیشه‌ای در بازیگری، یك بازیگر باید بتواند هر نقشی را بازی كند. درواقع آنهایی كه این تعریف را ارائه كردند، معتقد بودند بازی در نقش‌های مختلف است كه عیار یك بازیگر را مشخص می‌كند. اما فارغ از این بحث كه نقیض‌های جدی هم دارد برخی هم بر این عقیده هستند كه مشخصات فیزیكی بازیگر، لاجرم دایره نقش‌آفرینی‌های او را محدود می‌كند و به‌ویژه در سینما و تلویزیون و فضای رئال اثر، بازیگر نمی‌تواند هر نقشی را بازی كند، چون ممكن است باور تماشاگر را در پی نداشته باشد. حالا بیایید كمی آن تعریف اولیه را تغییر دهیم و آن را تبدیل به یك سؤال كنیم: آیا بازیگر باید هر نقشی را بازی كند؟ این پرسش البته رویكرد توانایی بازیگر را دنبال نمی‌كند، بلكه ناظر به شان و جایگاه بازیگر است. این‌كه آیا بازیگر، باید هر نقشی را بپذیرد و بازی كند یا جایگاه او مانع حضورش در هر فیلم و سریالی می‌شود. اینجا بحث شانیت بازیگر مطرح است. اما باز یك سؤال پیش نیاز هم باید پرسیده و به آن جواب داده شود: آیا اصلا شانیت در بازیگری، معنا و مفهومی دارد؟ یعنی می‌توانیم بگوییم برخی بازیگران، جایگاه ممتازی دارند و برخی دیگر، فاقد چنین مقامی هستند و بازی در هر اثر با هر كیفیتی را می‌توان از آنها توقع داشت؟ نگاهی اجمالی به تاریخ بازیگری موید این نكته است.

بازیگرانی را در سینمای ایران و جهان می‌شناسیم كه به خاطر توانایی و مهارت و هنر و البته قدرت انتخاب نقشی كه دارند، كارنامه پربار، باكیفیت و غبطه‌برانگیزی برای خود تدارك دیدند و حاضر نشدند در هر نقش بد و فیلم بی‌كیفیتی بازی كنند. این عده، به «بازیگری» به عنوان یك هنر نگاه می‌كنند و در یك نگاه ایده آلیستی، نمی‌خواهند آن را به «هنرپیشگی» تقلیل دهند. این بازیگران برای هنر خود احترام زیادی قائل هستند و آن را با هیچ امتیاز دیگری از جمله دستمزد بالا و... تعویض نمی‌كنند. در مقابل
عده زیادی هم هستند كه به مباحث اقتصادی توجه دارند یا برای رفاه بیشتر و بسیاری هم برای تامین وضع معیشتی، به ناچار در هر فیلم و سریالی با هر سطح و میزان كیفی، بازی می‌كنند و كمتر به وجه هنری موضوع توجه می‌كنند.
با تمركز روی گروه اول كه حتی در صورت مضیقه مالی هم ترجیح می‌دهند، هر پیشنهادی را در بازیگری نپذیرند، می‌توانیم شانیت در بازیگری را ردیابی كنیم و تشخیص دهیم. این‌كه كلاس كارنامه آنها و كار كردن با فیلمسازان معتبر و ایفای نقش‌های شایسته و ماندگار، وجاهتی هنری را رقم می‌زند كه نیاز به حفظ و مراقبت دارد. مشخص‌ترین مصداق این نگهداری، رد كردن پیشنهادهای نازل و مبتذل در بازیگری است كه البته پایبندی به آن، مسؤولیت دشواری می‌نماید. با این حال حتی گاهی همین بازیگران بزرگ و محبوب و هنرمند هم بر اثر جبر زمانه، شرایط زندگی و عللی ناخواسته یا به‌ناچار خودخواسته، استثنائاتی را برای این قاعده درنظر می‌گیرند و تن به بازی در نقش‌ها و فیلم‌هایی می‌دهند كه با هر متر و معیاری در كارنامه ارزشمند آنها، قابل توجیه نیست. گاهی هم كلیت فیلم زشت و زننده است و هم خود بازیگر، در صحنه‌هایی ظاهر می‌شود كه تعجب مخاطب را در پی دارد. درواقع خود این بازیگران با حضور در نقش‌ها و فیلم‌هایی شایسته، ذهنیتی را در مخاطبان شكل داده اند و ناگهان با حضور در نقش و فیلمی یكسر نامتعارف و غیرقابل توجیه، آن كلیشه ذهنی تماشاگر را هم نابود می‌كنند. به عبارت دیگر در نقش‌ها و فیلم‌هایی ظاهر می‌شوند كه اصلا از آنها توقع نداریم.
نكته مهمی كه باید به آن توجه كرد این است كه گاهی كلیت نقش هم بد نیست و چیزهای مثبتی در آن یافت می‌شود، اما برخی صحنه‌ها و گفت‌وگوهایی كه آن بازیگر كاربلد و كار‌درست ما، آن را بازی و اجرا می‌كند، به قدری سطحی و نازل است كه كل نقش را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. در این حالت، «نحوه نمایش» نیاز به بررسی دارد و قصور چنین وضعیتی را باید از آنِ فیلمنامه‌نویس و كارگردان دانست كه راه نمایشی دیگری برای انتقال قصه و نمایش وضعیت، درنظر نمی‌گیرند. یعنی برخی صحنه‌هایی كه در همین گزارش به آنها اشاره می‌شود، قطعا می‌توانستند طور دیگری نوشته و اجرا شوند و همین نكته‌ها را هم به اقتضای قصه به تماشاگر منتقل كنند، اما به دلایل گرایش سازندگان آثار به ابتذال، حالا سطحی‌ترین خروجی ممكن را دارند.
این شگفتانه‌ها، البته همیشه هم بد و منفی و زشت و زننده نیست و اتفاقا پذیرفتن چنین نقش‌های غیرمنتظره و غریبی و بازی در آنها، نشان از جسارت این بازیگران برای آزمودن تجربه‌های نو و متفاوت دارد و حتی گاهی می‌توان تلاش آنها را برای ایفای نقشی یكسر متفاوت در
كارنامه‌شان، تشخیص داد. اما به هرحال ضمن ارج نهادن به این نیت خیر، نتیجه و خروجی كلی، ناامیدكننده است.
ضمن این‌كه اگر بیشتر مثال‌ها از سینمای كمدی است، نیاز به توضیح دارد. بازی در كمدی برای بازیگران امتیاز است، به شرطی كه از چالش مواجهه با آن سربلند بیرون بیایند. ضمن این‌كه ساخت فیلم كمدی خوب هم نبوغ و استعداد خاصی می‌خواهد. اگر هیچ‌كدام از استانداردها رعایت نشود، با چیزی در مایه‌های فاجعه هنری روبه‌رو هستیم. برخی مواردی كه اینجا به آن اشاره می‌شود، حاصل جمع همین كم و كاستی‌ها و وصله‌های ناجور اساسی است.
همچنین نیاز به تاكید است كه منظور ما، بازی‌ها و فیلم‌های ضعیف نیست كه تعداد آنها سر به فلك می‌گذارد. حتی همین بازیگران عزیز هم فیلم‌های ضعیف و نقش‌آفرینی‌های متوسطی هم در كارنامه دارند، اما مقصود نقش‌ها و فیلم‌هایی تماما شگفتانه است، یعنی چیزی فراتر و عجیب و غریب‌تر از ضعیف.
با اشاره به این‌كه اینها فقط تعدادی از این حضورها و بازی‌های غیرمنتظره و غیرقابل انتظار است، اصرار داریم كه بگوییم این نقش‌آفرینی‌ها را می‌گذاریم به عنوان شوخی بازیگری این بازیگران دوست داشتنی و این بازیگوشی‌های فالش، ابدا خدشه‌ای به جایگاه و كارنامه پربار آنها وارد نمی‌كند. زمانی در اواخر دوران كاری مارلون براندو از او پرسیده بودند كه چرا در این سال‌ها در كارهای ضعیف ظاهر می‌شوید كه جوابی در این مایه‌ها داده بود؛«من این‌قدر نقش و فیلم خوب در كارنامه‌ام دارم كه اگر تا آخر عمر هم در فیلم و نقش ضعیف بازی كنم، اتفاقی نمی‌افتد!»
و سرانجام نكته پایانی: آن بازیگران عزیزی كه كلا كارنامه شگفت‌انگیزی از باب نقش‌های سطح پایین دارند، طبیعتا تكلیفشان معلوم است و جایی در این مثال‌ها ندارند. همچنین آن گروه از بازیگران خوبی كه چند  نقش خوب در كارنامه دارند، اما از جایی به بعد مسیر دیگری را
پی گرفتند و بازی در نقش‌های بد و غیرمنتظره به قاعده‌ای در كارنامه آنها تبدیل شد و دیگر با هیچ نقش و فیلمی، باعث نمی‌شوند ما از تعجب، شاخ دربیاوریم!


حمید فرخ‌نژاد (دختر شیطان)
واقعا قرار نبود حمید فرخ‌نژاد، جایی در فهرست گزارش این صفحه داشته باشد. چرا كه این بازیگر خوب و دوست داشتنی از جایی به بعد آگاهانه تصمیم گرفت در فیلم‌های بدنه و تجاری سینما هم بازی كند و حضورش تنها به بازی در نقش‌های جدی محدود نباشد.
اتفاقا این تصمیم به خاطر نمك و استعداد فرخ نژاد به بار هم نشست و او به یكی از پول‌سازترین بازیگران سال‌های اخیر سینمای ایران تبدیل شد. بنابراین عادت كردیم كه وقتی هنرش را در فیلم‌هایی چون چهارشنبه‌سوری می‌بینیم، از بازی‌اش در فیلمی چون مشكل گیتی هم متعجب نشویم.
با این همه فرخ نژاد بتازگی برگ برنده‌ای به نام «دختر شیطان» رو كرده كه باعث شد اینجا هم از او یاد كنیم. اینجا با نقش و فیلمی به شدت نچسب روبه‌روییم كه برای از یاد بردنش به تماشای چندباره فرحان و عروس آتش و امثالهم نیازمندیم.




بیتا فرهی (شیش و بش)
دست‌كم هامون‌بازها و علاقه‌مندان سینمای داریوش مهرجویی كه باید روی بازیگر نقش مهشید و بانو تعصب داشته باشند. خود بیتا فرهی هم رعایت كرد قدر این جایگاه میان مخاطبان نخبه سینما را بداند و تن به بازی در هر نقشی ندهد. اما ما و احتمالا خود فرهی هم نداند كه بازی در فیلمی مثل شیش و بش چطور اتفاق افتاد. حركات گل‌درشت چشم و ابرو در مطب دكتر ، هنگامی كه می‌خواهد از مكالمه تلفنی آنا نعمتی سردربیاورد را از فرهی انتظار نداشتیم. البته نباید برای بازی در شیش و بش به فرهی ایراد بگیریم، چرا كه او پیشتر و طی انتشار یك اعلامیه، مرگ هنری خودش را اعلام كرده بود! ماجرا به بازی در فیلم پارك وی فریدون جیرانی برمی‌گردد، چرا كه مرگ او در این فیلم، باعث خنده ناخواسته تماشاگران شد.


لاله اسكندری (تیغ و ترمه)
ناچاریم باز هم پای آقای كیومرث پوراحمد را وسط بكشیم و باوجود قامت رشید، دیواری كوتاه تر از ایشان پیدا نكردیم. لاله اسكندری، بازیگر خوبی است و در آثاری چون رقص پرواز و خاك سرخ و این زن حرف نمی‌زند بازی‌های خوبی داشته، اما هنوز آنچنان نقش ویژه و درجه یك در كارنامه ندارد. با این حال اجازه دهید از حضورش در تیغ و ترمه متعجب شویم، همین‌طور از بازی اغراق شده‌اش. به‌ویژه آنجا كه به شكل زشت و زننده‌ای توسط دخترش مورد بی‌احترامی قرار می‌گیرد و سرش را داخل توالت فرنگی فرو می‌كنند!


رابرت دنیرو (بابابزرگ كثیف)
دنیرو را با انبوهی نقش و فیلم درخشان می‌شناسیم؛ از پدرخوانده 2 و راننده تاكسی و گاو خشمگین تا تنگه وحشت و مخمصه. اما استاد در سال‌های اخیر، كمی بند را آب داده و به ویژه با بازی در «بابابزرگ كثیف»، به‌طرز غریبی ما را شوكه و شگفت زده كرد. او در این فیلم نقش بابابزرگی را بازی می‌كند كه در سفری با نوه اش (با بازی زاك افرون) همراه می‌شود و هر كار وقیحانه‌ای كه فكرش را بكنید انجام می‌دهد. طبق منطق قصه همه كارهای كثیفی كه بابابزرگ انجام می‌دهد، لاجرم به نظر می‌رسد، بحث اینجاست كه چرا بازیگری چون دنیرو باید سر پیری در بازیگری معركه می‌گرفت. هرچند باید به هنر بازیگری استاد حتی در این نقش هم اذعان كرد و واقعا هیچ‌كس مثل او و با این كیفیت،
نمی‌توانست این صحنه‌های اسمش نبر را بازی كند!


جمشید هاشم‌پور (قاعده بازی)
وقتی جمشید هاشم‌پور را با آن گریم عجیب و غریب و سینه‌ها و شكمی برآمده و صدایی نازك به نقش فردی دوجنسه به نام اقدس مَرده در قاعده بازی می‌بینیم، همه آن ذهنیت ما را از او به عنوان جمشید آریا و قهرمان محبوب دهه‌‌های 60 و 70 دود می‌كند و به هوا می‌فرستد. البته انصافا جسارت او برای شكستن كلیشه‌های ذهنی تماشاگران، مثال زدنی است و باید به تلاش او برای ایفای نقشی كاملا متفاوت در كارنامه‌اش، ارج نهاد.


خسرو شكیبایی (بختك و دایناسور)
خسرو شكیبایی را بیشتر با بازی در نقش‌هایی شاعرانه و عاشقانه می‌شناختیم؛ نقش‌هایی كه فقط او آنها را به بهترین شكل بازی می‌كرد. او چندان مناسب بازی در كمدی نبود و تقریبا هیچ فیلم كمدی هم در كارنامه او به چشم نمی‌خورد. اما بازی‌های او در كمدی متفاوت و تلویزیونی كاكتوس بسیار مورد توجه قرار گرفت و در خانه سبز هم در موقعیت‌های كمدی، حضور موفقی داشت. با این حال بازی در تله فیلم‌هایی چون بختك و دایناسور كه در آخرین سال‌های بازیگری شكیبایی اتفاق افتاد، علاقه‌مندان او را ناامید كرد. آثاری ضعیف كه تلاش پر از اغراق این بازیگر برای ارائه بازی كمیك، نتیجه‌ای اسفبار در پی دارد. به عنوان مثال به یاد بیاورید
آن صحنه‌های ابتدایی دایناسور را كه شكیبایی در كوچه ادای شلیك درمی‌آورد.


رضا كیانیان (كفش‌هایم كو؟)
مدام با خود حرف زدن و بازی تند و تیز، بیشتر از این‌كه بیانگر یك بیمار آلزایمری باشد، نشان‌دهنده آدمی مبتلا به جنون است. اما مرغ آقای كیومرث پوراحمد، كارگردان كفش‌هایم كو؟ یك پا دارد و معتقد است بازی كیانیان از بازی جولین مور در «همچنان آلیس» بهتر است. كیانیان عزیز نقش‌آفرینی‌های خوب زیادی دارد، اما باوركنید این بار استثنائا مرغ همسایه بدجوری غاز است. به جز این بازی شگفتانه، خود فیلم هم ذهنیت خوب ما را از پوراحمد بیشتر خراب كند. ایشان قدم اول را دوسال قبلش با پنجاه قدم آخر برداشته بود.


آرنولد شوارتزنگر (جونیور)
بازیگر غول پیكر و محبوب فیلم‌های اكشن و سری فیلم‌های ترمیناتور، سال 1994 میلادی در فیلمی بازی می‌كند به نام «جونیور» كه همه ذهنیت دوستدارانش را به چالشی غریب می‌كشد. به طوری كه شاید حتی هنوز و باگذشت این همه سال هم طرفدارانش جلوی دوستداران سیلوستر استالونه،
ژان كلود ون دام، جكی چان، جت لی، بروس ویلیس و دیگرانی چون این عزیزان سر بلند نكرده و همچنان سرافكنده باشند! صحبت از فیلمی است كه جناب آرنولد با آن كبكبه و دبدبه، در قصه آن باردار و حتی بچه دار می‌شود!



پرویز پرستویی (لس‌آنجلس - تهران)
پرستویی از بازیگران مهم و قابل احترام سینمای ایران است و كارنامه موفق و پرباری دارد. او به‌جز ایفای نقش‌های جدی، چند نقش و فیلم كمدی موفق مثل لیلی با من است و مارمولك را هم در كارنامه دارد. اما باور كنید نمی‌توانیم حضور او در فیلمی چون لس‌آنجلس ـ تهران را بپذیریم و برخی از حركات سبكش در این فیلم را تحمل كنیم. البته تصمیم پرستویی برای بازگشت به سینمای كمدی پس از ده سال، درست بود، اما دوست نداشتیم ماحصل این تصمیم،  
لس‌آنجلس - تهران
باشد.



فریبرز عرب‌نیا (شكلات داغ)
گریم و بازی كاریكاتوری فریبرز عرب‌نیا در فیلمی نچسب چون شكلات داغ جای تعجب دارد. تلاش او البته برای یك بازی متفاوت، احساس می‌شود، اما نتیجه ناخوشایند، اجازه به بار نشستن این كوشش را نمی‌دهد. این فیلم برای بازیگران دیگری چون نیكی كریمی، داریوش ارجمند و علیرضا خمسه هم دستاوری ندارد.



حامد بهداد (پیشنهاد بی‌شرمانه به نقاش مرده)
 تقریبا حتی از همان اوایل حضور هم، از بهداد توقع نمی‌رفت كه در فیلمی چون پیشنهاد بی‌شرمانه به نقاش مرده بازی كند. او با ادا و اطوار می‌خواهد بازی بامزه‌ای ارائه دهد، اما نتیجه فاجعه‌ای بی‌نمك است. بهداد چند سال بعد باز هم با حضور در نقشی بی‌خاصیت در قبرستان غیرانتفاعی هم ما دوستدارانش را شگفت زده می‌كند؛ نقش یك كاپیتان پرواز كه واجد هیچ ویژگی بهدادی نیست.


مهدی هاشمی (تگزاس2)
 چند نقش‌آفرینی درخشان و ماندگار در آثار بهرام بیضایی، كیانوش عیاری و رخشان بنی‌اعتماد و بازی‌های تماشایی در برخی كارهای دیگر، هاشمی را صاحب همان شأنیت و احترام ویژه در بازیگری كرده است. او را همیشه به عنوان بازیگری می‌شناسیم كه نقش‌هایش را با وسواس انتخاب می‌كند. برای همین  به ما حق بدهید وقتی او را در فیلمی چون تگزاس 2 می‌بینیم، شگفت‌زده شویم و وقتی می‌بینیم در همین فیلم، شلوار چهارخانه‌ای ایشان را پایین می‌كشند، به ما بربخورد! همچنین وقتی استاد، لب و لوچه اش را بعد از مصرف ناخواسته كوكائین، كج و معوج می‌كند هم با ذهنیت ما از نقش‌های فاخر هاشمی، فرسنگ‌ها فاصله دارد. مهدی هاشمی چند سال قبل هم با حضور در رژیم طلایی  اندكی دل ما عاشقانش را شكسته بود.