چند چهره ادبیات جنگ را در آستانه هفته دفاع مقدس مرور كردهایم
جنگ در جان واژهها
اصولا كتاب میخوانیم تا فرصت خوانش انسانها را پیدا كنیم. هر كتاب یك انسان است كه ساكت نشسته گوشهای و این فرصت را به ما داده تا او را بخوانیم. این فرصتی است كه بهراحتی به دست نمیآید، ولی كتابها بدون جار و جنجال و سر و صدا این موقعیت را برای ما ایجاد كردهاند تا انسانها را سر حوصله ورق بزنیم و زوایای روح آنها را بكاویم. به همین دلیل گاهی شناختن آدمها كار راحتی نیست مگر اینكه آنها را بیواسطه از پنجره آثارشان به تماشا بنشینیم. در این شماره بهجای اینكه تعدادی كتاب با موضوع دفاع مقدس را معرفی كنیم چند چهره از ادبیات این گونه را معرفی كردیم كه خواندن آثار هركدامشان زمان زیادی را طلب میكند و این یك معرفی غیرمستقیم كتاب است.
حسام آبنوس
احمد دهقان
نامی كه برای اهالی ادبیات، مترادف با ادبیات جنگ است. ادبیاتی كه برخی آن را ادبیات دفاع مقدس میخوانند و برخی ادبیات جنگ! اما به هر حالی گریزی نیست از اینكه نام احمد دهقان را به عنوان یكی از برجستهترین نامهای ادبیات هشت سال جنگ تحمیلی ببریم. او با آثارش معنای تازهای از ادبیات جنگ را به خوانندگان چشانده است. این را كسانی كه «سفر به گرای 270 درجه» او را خواندهاند، تصدیق میكنند. اصلا چه كسی هست كه این كتاب را خوانده باشد و مبهوت ادبیات و صحنههایی كه دهقان در آن روایت كرده، نشده باشد. چه كسی پیدا میشود «دشتبان» یا «پرسه در خاك غریبه» او را خوانده باشد و زندگی جاری در لحظات جنگ را ندیده باشد. چه كسی با تصاویری كه او از جنوب و غرب در ادبیات روایت كرده، ارتباط برقرار نكرده باشد. آری احمد دهقان را باید مشهورترین چهره ادبیات سالهای دفاع دانست. دهقانی كه با «بچههای كارون» روایت چند نوجوان از روزهای جنگ تحمیلی را برای خوانندگانش بازسازی نكرده باشد. البته ادبیات است دیگر، هم موافق دارد هم مخالف و گریزی نیست از اینكه برخی با تصاویر دهقان ارتباط برقرار نكنند، اما یادمان باشد احمد دهقان فرصت بازخوانی خود و انسانهایش را با كتابهایش برایمان فراهم كرده و چیز زیادی هم طلب نكرده، بلكه فقط فرصت خوانده شدن خواسته است.
مرتضی سرهنگی
بسیاری به او میگویند «آقا مرتضی»! بله آقا مرتضای دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری كه دیگر آوازه كانكس مشهور او در حیاط حوزه هنری به گوش همه رسیده و سالها او در پشت صحنه ادبیات دفاع مقدس ایستاده و صحنهگردانی میكند. او كه خود نیز آثاری از روزهای جنگ و اسارت سربازان عراقی را در اردوگاههای ایران نوشته و مهمتر از آن سالها بیسر و صدا در گوشه همان دفتری كه اسمش رفت، كارهای مستندنگاری نویسندگان را خوانده و ویرایش كرده و برای انتشار آماده كرده است. از «دا» تا «دختر شینا» كتابهایی هستند كه همه از دفتر او بیرون آمده و مخاطب ایرانی بخشهای زیادی از جنگ را با آنها میشناسد. مرتضی سرهنگی را باید خواند، كسی كه اگر در مجلسی وارد شوید و او را نشناسید متوجه حضورش نمیشوید، كسی كه اگر مجری مراسم نامش را نبرد، متوجه نمیشوید در مجلس حضور دارد و همواره از تریبون و حرف زدن و مصاحبه كردن گریزان بودهاست. این همان مرتضایی است كه رهبر انقلاب دربارهاش فرمود: «درود بر سرهنگیها!»
محمدرضا بایرامی
محمدرضا بایرامی هم از آن نویسندههایی است كه با گذشت بیش از 30 سال از جنگ، ولی هنوز خاكریز را رها نكرده و به عبارتی درگیر جنگ است. او با روایتهای خود میخواهد جنگ را از مهجوریت بیرون بیاورد. داستاننویسی كه «پل معلق» و «لم یزرع» او هركدام دنیاهای متفاوتی را برای خواننده از روزهای جنگ تصویر میكند. اگر مخاطب «خط تماس» او بوده باشید، بیشك طوری شهید حاج احمد كاظمی را دوست خواهید داشت كه تا پیش از آن در باورتان نمیگنجیده كه با یك كتاب بتوانید شخصیت یك فرمانده را دوست داشته باشید. روایتی كه 24 ساعت پایانی زندگی حاجاحمد را روایت میكند، ولی بایرامی طوری او را روایت كرده كه هر خوانندهای اعتراف میكند تا پیش از این به این شكل شهید كاظمی را ندیده بود. این قدرت قلم محمدرضابایرامی است كه سیاهه آثارش از جنگ و روزهای نبرد بیش از اینهاست و باید اهل خواندن باشیم تا بتوانیم بایرامی را بشناسیم.
مجید قیصری
اگر چهره خندان و بشاش مجید قیصری را دیده باشید، محال است باور كنید كه این انسان مهربان بتواند از جنگ بنویسد. هرچند مهربانی و جنگ با هم منافات ندارد ولی از آنجا كه جنگ خشن بوده و این خشونت خاص مردان جنگی است، گفتیم محال است باور كنید وگرنه مجید قیصری هم یكی از آن كسانی است كه هنوز از جنگ مینویسد و حتی در آخرین رمانش (منظورم «گور سفید» است) با وجود اینكه رمان امروزی نوشته و انسانها در روزگار صلح زندگی میكنند، ولی باز هم از جنگ نوشته و حرف زده است. «گوساله سرگردان» قیصری كه مجموعه داستانهایی از جنگ است را نمیتوان خواند و باز هم تصویر جدید از جنگ ندید. این ظرفیت جنگ است كه تصویر و حرف نگفته داشته باشد.
داوود امیریان
«گردان قاطرچیها» و «مترسك مزرعه آتشین» و ... عناوینی است كه دربرخورد اول بعید است به ذهن ادبیات جنگ را متبادر كند ولی باید گفت كه اینها اسامی برخی كارهای داوود امیریان است. او بیشتر برای نوجوانها كتاب نوشته ولی در همانها نیز از جنگ حرف زده است. او بیشتر با لحن طنز برای مخاطب نوجوان از جنگ حرف زده و البته طنز است و گفتن حقیقتها! او با شیرینی طنز سعی كرده برخی تلخیهای جنگ را برای مخاطبش بازگو كند و البته از این رهگذر نقدهایش را نیز نوشته است. جنگ برای امیریان هنوز تمام نشده است.
حمید داوودآبادی
حمید داوودآبادی را همه حداقل یك مرتبه دیدهاند. او را باید از موتورهای عرصه ادبیات نامید. تعداد آثارش قابل شمارش نبوده و بعید است خودش هم بتواند نام همه را ببرد و در خاطرش باشد. نویسندهای كه از نوجوانی در جبههها بوده و خاطراتش از روزهای نبرد را منتشر میكند. روزنامهنگاری كه اهل تعارف نیست و این خصوصیت را در كتابهایش هم میتوان دید. «نامزد خوشگل من» یا «تفحص» را اگر از او خوانده باشید حتما تصدیق میكنید تجربیاتی تازه را برای خوانندهاش از جنگ رقم میزند. روایت او از شهید نوجوان سعید طوقانی در كتاب «پهلوان سعید» از آن دست آثاری است كه نام یك نوجوان شهید را در فضای جامعه مطرح و احیا كرد، اتفاقی كه از قلم امثال داوودآبادی انتظار میرود و زنده نگهداشتن یاد رزمندگان و وصف دلاوریهای آنها رسالتشان است.
نامی كه برای اهالی ادبیات، مترادف با ادبیات جنگ است. ادبیاتی كه برخی آن را ادبیات دفاع مقدس میخوانند و برخی ادبیات جنگ! اما به هر حالی گریزی نیست از اینكه نام احمد دهقان را به عنوان یكی از برجستهترین نامهای ادبیات هشت سال جنگ تحمیلی ببریم. او با آثارش معنای تازهای از ادبیات جنگ را به خوانندگان چشانده است. این را كسانی كه «سفر به گرای 270 درجه» او را خواندهاند، تصدیق میكنند. اصلا چه كسی هست كه این كتاب را خوانده باشد و مبهوت ادبیات و صحنههایی كه دهقان در آن روایت كرده، نشده باشد. چه كسی پیدا میشود «دشتبان» یا «پرسه در خاك غریبه» او را خوانده باشد و زندگی جاری در لحظات جنگ را ندیده باشد. چه كسی با تصاویری كه او از جنوب و غرب در ادبیات روایت كرده، ارتباط برقرار نكرده باشد. آری احمد دهقان را باید مشهورترین چهره ادبیات سالهای دفاع دانست. دهقانی كه با «بچههای كارون» روایت چند نوجوان از روزهای جنگ تحمیلی را برای خوانندگانش بازسازی نكرده باشد. البته ادبیات است دیگر، هم موافق دارد هم مخالف و گریزی نیست از اینكه برخی با تصاویر دهقان ارتباط برقرار نكنند، اما یادمان باشد احمد دهقان فرصت بازخوانی خود و انسانهایش را با كتابهایش برایمان فراهم كرده و چیز زیادی هم طلب نكرده، بلكه فقط فرصت خوانده شدن خواسته است.
مرتضی سرهنگی
بسیاری به او میگویند «آقا مرتضی»! بله آقا مرتضای دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری كه دیگر آوازه كانكس مشهور او در حیاط حوزه هنری به گوش همه رسیده و سالها او در پشت صحنه ادبیات دفاع مقدس ایستاده و صحنهگردانی میكند. او كه خود نیز آثاری از روزهای جنگ و اسارت سربازان عراقی را در اردوگاههای ایران نوشته و مهمتر از آن سالها بیسر و صدا در گوشه همان دفتری كه اسمش رفت، كارهای مستندنگاری نویسندگان را خوانده و ویرایش كرده و برای انتشار آماده كرده است. از «دا» تا «دختر شینا» كتابهایی هستند كه همه از دفتر او بیرون آمده و مخاطب ایرانی بخشهای زیادی از جنگ را با آنها میشناسد. مرتضی سرهنگی را باید خواند، كسی كه اگر در مجلسی وارد شوید و او را نشناسید متوجه حضورش نمیشوید، كسی كه اگر مجری مراسم نامش را نبرد، متوجه نمیشوید در مجلس حضور دارد و همواره از تریبون و حرف زدن و مصاحبه كردن گریزان بودهاست. این همان مرتضایی است كه رهبر انقلاب دربارهاش فرمود: «درود بر سرهنگیها!»
محمدرضا بایرامی
محمدرضا بایرامی هم از آن نویسندههایی است كه با گذشت بیش از 30 سال از جنگ، ولی هنوز خاكریز را رها نكرده و به عبارتی درگیر جنگ است. او با روایتهای خود میخواهد جنگ را از مهجوریت بیرون بیاورد. داستاننویسی كه «پل معلق» و «لم یزرع» او هركدام دنیاهای متفاوتی را برای خواننده از روزهای جنگ تصویر میكند. اگر مخاطب «خط تماس» او بوده باشید، بیشك طوری شهید حاج احمد كاظمی را دوست خواهید داشت كه تا پیش از آن در باورتان نمیگنجیده كه با یك كتاب بتوانید شخصیت یك فرمانده را دوست داشته باشید. روایتی كه 24 ساعت پایانی زندگی حاجاحمد را روایت میكند، ولی بایرامی طوری او را روایت كرده كه هر خوانندهای اعتراف میكند تا پیش از این به این شكل شهید كاظمی را ندیده بود. این قدرت قلم محمدرضابایرامی است كه سیاهه آثارش از جنگ و روزهای نبرد بیش از اینهاست و باید اهل خواندن باشیم تا بتوانیم بایرامی را بشناسیم.
مجید قیصری
اگر چهره خندان و بشاش مجید قیصری را دیده باشید، محال است باور كنید كه این انسان مهربان بتواند از جنگ بنویسد. هرچند مهربانی و جنگ با هم منافات ندارد ولی از آنجا كه جنگ خشن بوده و این خشونت خاص مردان جنگی است، گفتیم محال است باور كنید وگرنه مجید قیصری هم یكی از آن كسانی است كه هنوز از جنگ مینویسد و حتی در آخرین رمانش (منظورم «گور سفید» است) با وجود اینكه رمان امروزی نوشته و انسانها در روزگار صلح زندگی میكنند، ولی باز هم از جنگ نوشته و حرف زده است. «گوساله سرگردان» قیصری كه مجموعه داستانهایی از جنگ است را نمیتوان خواند و باز هم تصویر جدید از جنگ ندید. این ظرفیت جنگ است كه تصویر و حرف نگفته داشته باشد.
داوود امیریان
«گردان قاطرچیها» و «مترسك مزرعه آتشین» و ... عناوینی است كه دربرخورد اول بعید است به ذهن ادبیات جنگ را متبادر كند ولی باید گفت كه اینها اسامی برخی كارهای داوود امیریان است. او بیشتر برای نوجوانها كتاب نوشته ولی در همانها نیز از جنگ حرف زده است. او بیشتر با لحن طنز برای مخاطب نوجوان از جنگ حرف زده و البته طنز است و گفتن حقیقتها! او با شیرینی طنز سعی كرده برخی تلخیهای جنگ را برای مخاطبش بازگو كند و البته از این رهگذر نقدهایش را نیز نوشته است. جنگ برای امیریان هنوز تمام نشده است.
حمید داوودآبادی
حمید داوودآبادی را همه حداقل یك مرتبه دیدهاند. او را باید از موتورهای عرصه ادبیات نامید. تعداد آثارش قابل شمارش نبوده و بعید است خودش هم بتواند نام همه را ببرد و در خاطرش باشد. نویسندهای كه از نوجوانی در جبههها بوده و خاطراتش از روزهای نبرد را منتشر میكند. روزنامهنگاری كه اهل تعارف نیست و این خصوصیت را در كتابهایش هم میتوان دید. «نامزد خوشگل من» یا «تفحص» را اگر از او خوانده باشید حتما تصدیق میكنید تجربیاتی تازه را برای خوانندهاش از جنگ رقم میزند. روایت او از شهید نوجوان سعید طوقانی در كتاب «پهلوان سعید» از آن دست آثاری است كه نام یك نوجوان شهید را در فضای جامعه مطرح و احیا كرد، اتفاقی كه از قلم امثال داوودآبادی انتظار میرود و زنده نگهداشتن یاد رزمندگان و وصف دلاوریهای آنها رسالتشان است.