شب‌های «منور» باران

رفته‌ایم سراغ ماه‌رمضان‌های هشت سال جنگ تحمیلی همان‌جا که رزمنده‌ها با زبان روزه مقابل دشمن می‌ایستادند

شب‌های «منور» باران

آن هشت سال سخت و شیرینی که رزمنده‌ها در جبهه‌های جنگ ایستاده بودند مقابل حکومت جنگ افروز صدام حسین و با میل یک جهان برای نابودی ایران می‌جنگیدند، آن روز و شب‌ها، ماه‌ها و سال‌های دشوار هم ماه رمضان داشت. ماه رمضانی که رزمنده‌ها تمام تلاش خود را می‌کردند تا هم از عبادات این ماه جا نمانند و هم آنطور که باید، مردانه مقابل دشمن قد علم کنند. رفتیم سراغ رزمنده‌های آن سال‌ها و خواستیم برایمان از حال و هوای آن دوره بگویند. روایت‌های خواندنی و جذاب چند رزمنده را می‌توانید در ادامه بخوانید و بروید به حال و هوای جبهه‌های جنگ از نوع رمضانی‌اش.

نذر بچه‌های اطلاعات عملیات
اکثر رزمنده‌ها در روزهای جنگ به علت این که مسافر بودند و نمی‌توانستند مدت زیادی در منطقه بمانند، مسافر محسوب می‌شدند و روزه نبودند، اما روزه همواره و در کل سال با فرهنگ جبهه‌ها عجین شده بود. تعدادی از رزمنده‌ها به‌خصوص بچه‌های اطلاعات عملیات، نذر کرده بودند زمانی که برای شناسایی به مناطق دشمن می‌روند، روزه بگیرند. این بچه‌ها غالبا شب‌ها به مناطق دشمن می‌رفتند و از آنجا که کار شناسایی کار زمانبر و طاقت‌فرسایی‌است، روز بعد را در منطقه پنهان می‌شدند تا شب بعد را هم به شناسایی بگذرانند. طی روزی که رزمنده‌ها در خاک دشمن پنهان می‌شدند، کل روز را روزه می‌گرفتند و از این فرصت برای خود بزنگاهی معنوی می‌ساختند. به یادم می‌آورم یک شب در حاشیه اروندرود، بچه‌های شناسایی را دیدم که آماده می‌شدند به آب بزنند و برای شناسایی راهی شوند. در این حین توجهم به یکی از بچه‌ها جلب شد که دیدم چیزی را بسته‌بندی کرده و در لباس غواصی خود جاسازی می‌کند. من که گمان کردم برای خودش بقچه‌ای غذا آماده کرده و همراه می‌برد، به او گفتم: «فلانی! خوب به خودت می‌رسی‌ها! غذا هم که برای خودت آماده کرده‌ای!» آن بنده خدا خندید و چیزی نگفت اما دوستش پیش من آمد و گفت کمالی! زود قضاوت نکن. بعد از این جمله زیپ لباس غواصی دوستش را باز کرد و آن بسته را بیرون آورد و متوجه شدم یک جلد قرآن کریم و یک جلد مفاتیح در آن است. رفیق آن رزمنده به من گفت: «روزها که در خاک دشمن پنهان می‌شویم، کتاب قرآن و مفاتیح با خودش همراه می‌آورد و با زبان روزه فرصت را برای خلوت و مناجات با خدا غنیمت می‌شمرد.»



یک لیوان چای و تخم‌مرغ آب‌پز
در جریان عملیات رمضان تیر 1360 اعلام کردند که قرار است عملیاتی صورت بگیرد و ما هم از پادگان قدس همدان عازم شدیم. اواخر تیرماه بود و خاطرم هست که در زیر آفتاب داغ همدان، با زبان روزه آماده حرکت شدیم. تا غروب مشغول بودیم و سازماندهی نیروها که تمام شد، امیدمان این بود که افطاری خوبی به ما بدهند که یادم هست با نفری یک نان، یک لیوان چای و یک تخم‌مرغ آب‌پز مواجه شدیم. فردای آن روز قرار بود رزمندگان در راهپیمایی روز قدس شرکت کنند تا با حضور خود به مردم روحیه بدهند. در حین راهپیمایی هواپیماهای عراقی‌ مسیر راهپیمایی را بمباران کردند که به بمباران نماز جمعه همدان در روز قدس معروف شد و در تاریخ ماند.اما نام ماه رمضان و روزه، برای من با نام دو شهید والامقام گره خورده است؛ یکی شهید محمدحسن کسایی، فرمانده جهاد آذربایجان که زندگی و خاطرات او را در کتابی با عنوان «میهمانی آخر» منتشر کرده‌ام. این شهید، دائم الصیام و همواره روزه بوده است. در خاطرات رزمندگان هست که در جزیره مجنون به علت شرایط بسیار سخت و گرمای طاقت‌فرسا، در خط مقدم جبهه یخ می‌خوردند اما این شهید والامقام تمام مدت با زبان روزه در محورها و خط مقدم حضور پیدا می‌کرد.
شهید دیگری که او را با نام روزه در ذهن خود دارم، برادر شهیدم، شهید علی‌اکبر رستمی است که شهریور1364 مصادف با سوم محرم به شهادت رسید. علی‌اکبر هر وقت به مرخصی می‌آمد دائما روزه بود و یادم هست در زمان مرخصی‌ها هیچ کدام از اهل خانواده و دوستانش، ناهار خوردن او را ندیدند.


تشنگی در عملیات رمضان
در جبهه دو دسته نیرو وجود داشت؛ دسته اول نیروهایی در یک ناحیه عملیاتی مستقر بودند و طبیعتا روزه گرفتن برای آنها در ماه رمضان آسان‌تر بود و دسته دوم کسانی که دائم در رفت‌وآمد و تغییر موضع بودند که این بچه‌ها دشواری روزه‌گرفتن را بیشتر از گروه اول لمس کرده‌اند. خاطرم هست در ماه رمضان شب‌های بی‌نظیری داشتیم که به تلاوت قرآن و دعا می‌گذشت. در جبهه به‌خصوص در این ایام بیش از هر چیز به قرآن اهمیت داده می‌شد. حتی در محدودترین زمان‌ نیز تلاش بر این بود که به هیچ‌وجه جلسات قرآن تعطیل نشود. این جلسات غالبا سحرگاه قبل از خوردن سحری آغاز می‌شد و بعد از اینکه سفره سحری پهن می‌شد و بچه‌ها سحری می‌خوردند، قسمت دوم برنامه قرائت قرآن آغاز می‌شد و تا زمان روشن شدن هوا ادامه داشت. بخش دیگری از این برنامه‌ها حضور روحانیونی بود که از قم می‌آمدند و در شب‌های ماه مبارک برای نیروها از قرآن و تفسیر آن می‌گفتند.
یکی از مهم‌ترین عملیاتی که در ماه مبارک اتفاق افتاد، عملیات رمضان بود؛ البته من در زمان این عملیات، مریوان بودم و توفیق حضور در این عملیات را نداشتم اما یکی از دوستانم که در این عملیات شرکت داشت می‌گفت: «خیلی از بچه‌ها در عملیات رمضان براثر تشنگی به شهادت رسیدند. ما در این عملیات آن‌قدر که به آب نیاز داشتیم، به گلوله احتیاج نداشتیم.»
برای من یکی از روشن‌ترین و به یاد ماندنی‌ترین خاطره‌ها در ماه رمضان، خاطره‌ای است از یک پیش‌مرگ کرد به نام احمد، که در بانه با زبان روزه نزدیک غروب آفتاب به شهادت رسید.



حرمت روزه برای مجروحان
آذر تاجری‌نیان/امدادگر
تحرك بسیار بالا باعث تشنگی می‌شد اما با دیدن برخی رزمندگان مجروح كه به بیمارستان منتقل می‌شدند روحیه‌مان تغییر می‌كرد و آستانه تحمل كادر امدادی در روزه‌داری افزایش می‌یافت چرا كه می‌دیدیم برخی رزمندگان و مجروحان كه روزه بر آنها واجب نبود حرمت روزه‌داری را حفظ می‌كردند تا آنجا كه حتی ما به اجبار دارو و غذا به آنها می‌دادیم.


شهادت با زبان روزه
سرتیپ دو جانباز عباس طایفه/مدیرعامل كانون ایثارگران پیشكسوت
ماه مبارك رمضان باعث می‌شد هر یك از رزمندگان به نوعی خود را بیش از پیش برای مهمانی خدا آماده كنند برای همین چند روز پیش از فرارسیدن ماه رمضان در سنگرهای انفرادی یا جمعی حال و هوای ماه رمضان حاكم می‌شد. این تغییر شرایط فقط به داخل خطوط مقدم محدود نمی‌شد بلكه در مقرهای تیپ یا لشكرها و حسینیه‌ها برنامه‌های خاصی برگزار می‌شد. هرچند رزمندگان در دوران دفاع‌مقدس در حكم مجاهد به حساب می‌آمدند و می‌توانستند روزه نگیرند اما اگر بیش از ده روز می‌توانستند در موقعیتی بمانند نیت می‌كردند و روزه می‌گرفتند. از همین رو تعداد بسیاری از همین رزمندگان با دهان روزه به شهادت رسیدند.



ترس از سقوط بیت‌المال!
رضا رمضانی /خلبان
اگر اشتباه نكنم سال دوم جنگ، ماه مبارك رمضان با مردادماه مصادف شده بود. خلبانان گرچه باید برای پرواز از شرایط ویژه جسمانی برخوردار باشند اما شاهد بودم آن دسته از خلبانان كه روزه می‌گرفتند، طوری برنامه‌ریزی می‌كردند كه در زمان صبح، عملیات‌ هوایی را انجام بدهند.
 گاهی آنها باید زمان زیادی را پرواز می‌كردند برای همین همواره داخل جیب g-suitهایشان (لباس مخصوص فشار هوانوردی) مقداری بادام، مغز گردو و یك قمقمه كوچك آب می‌بردند تا در شرایطی كه روزه‌داری بر آنها غلبه كرد، روزه خود را بشكنند و علاوه‌بر انجام درست مأموریت‌های خود، اُفت قندخون و فشارشان موجب نشود اموال بیت‌المال كه بسیار هم به آنها نیاز داشتیم آسیب ببیند چون ممكن بود به خاطر افت فشار و قند خون شدید خلبانان، هواپیما
سقوط بكند.