صدراعظم نامه‌نویس

27 مهر سالروز آغاز صدارت امیر کبیر؛ صدراعظم ناصرالدین شاه

صدراعظم نامه‌نویس


در طول تاریخ ایران شاید کمتر وزیری به اندازه میرزا تقی‌خان امیرکبیر، برای شاه مملکت نامه نوشته‌باشد. برای او که پرورش‌یافته دستگاه دیوان‌سالاری بود و زیر دست قائم‌مقام فراهانی با امور دیوانی و کشوری آشنا شده‌بود، گویا نوشتن بسیار آسان‌تر از سخن گفتن بود. این بود که کلام خود را بی‌پروا به قلم می‌آورد و تقدیم شاه می‌کرد. نامه‌هایش پر بود از بشیر و نذیرهای هر روزه به شاه و جزئیات امور که به زعم وی شاه باید می‌دانست و شاید ترجیح می‌داد نداند؛ چراکه گاهی ندانستن انگار سلب مسؤولیت می‌آورد و آسایش بیشتر. به نظر می‌رسد امیر با نامه‌هایش گاه از ناصرالدین شاه سلب آسایش می‌کرد و او را مجبور به حکومت: «... گیرم من ناخوش، یا مردم فدای خاک پای همایون، شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ اگر شما باید سلطنت بکنید، بسم‌ا...، چرا طفره می‌زنید؟... هر روز از حال شهر چرا خبردار نمی‌شوید که چه واقع می‌شود و بعد از استحضار چه حکم می‌فرمایند؟ از درخانه و مردم و اوضاع ولایات چه خبر می‌شود و چه حکم می‌فرمایند؟... بنده ناخوشم و گیرم هیچ خوب نشدم؛ شما نباید دست از کار خود بردارید یا دائم محتاج به وجود یک بنده‌ای باشید. گرچه جسارت است اما ناچار عرض کردم.»
گاهی امیر نیز همچون قائم‌مقام نامه‌هایش را با بیتی شعر آغاز کرده‌است؛ ولی جدای از موارد خاص، نامه‌های امیر برخلاف نامه‌های قائم‌مقام بسیار موجز و غالبا عاری از پیرایه‌های ادبی است مثل این نامه که خطاب به ناصرالدین شاه می‌نویسد: «هو؛ قربان خاک پای همایونت شوم. دستخط همایون زیارت شد. چون زیاد حال نداشتم از آن جهت زیاده جسارت نورزید. باقی‌الامر همایون.»
از برخی نامه‌ها چنین برمی‌آید که امیر به پایان کار خویش نزدیک شده است، مثلا در نامه‌ای از ناصرالدین شاه، امیرکبیر می‌فهمد که این لحن، لحن تعارف است و شاه تحت فشار آن را نوشته و وی پاسخ می‌دهد که من آماده‌ام، آماده کشته شدن. منتقدان و دشمنان امیر و آنهایی که علیه او فتنه می‌کردند، می‌گفتند امیر همه کارهای سلطنت را قبضه کرده و ممکن است اصل مقام سلطنت را نیز از میان بردارد. به همین دلیل ناصرالدین شاه به‌تدریج اختیارات مختلف را از او گرفت تا جایی که امیرکبیر در یکی از نامه‌های خود به شاه می‌گوید: بسیار خوب اشکالی ندارد من در هر آنچه شما می‌گویید دخالت می‌کنم.