۱۰ ترفند کلامی برای دهه هشتادی‌ها

۱۰ ترفند برای خوب حرف زدن و حرف خوب زدن

۱۰ ترفند کلامی برای دهه هشتادی‌ها

تا عنوان «عفت‌کلام» را می‌شنوید ذهنمان می‌رود سراغ بدگویی‌ها و ناسزاهایی که متاسفانه بین نوجوان‌ها رایج است ولی کلاف این شماره قصد دارد کمک کند به درست حرف زدن؛ حرف‌های خوب و به‌جا زدن. اگر دوست داشتید بخوانید و عمل کنید و آن‌وقت اثرش را در روابط‌تان با دیگران ببینید.

ترفند کره‌ای
همین اول کار بگویم که این متن هیچ ربطی به کشوره کره ندارد. حالا خودت را تصور کن که قرار است بروی و حرفی را به کسی بزنی که اتفاقا خیلی هم با او رودربایستی داری. اصلا می‌ترسی که حرفت را بپذیرد یا نه. شاید وضعیت از این هم بدتر باشد. یعنی ترس داشته باشی که حرف تو او را عصبانی نکند. همه اینها را که کنار هم بگذاری ممکن است قید حرف زدن با او را بزنی یا انقدر به جواب های تلخ او از قبل فکر کنی که هنوز بیچاره لب وا نکرده یکی بخوابانی در گوشش! اینجاست که باید از ترفند کره استفاده کنی. مخاطب تو توی این شرایط احتمالا سفت و سخت روی موضع خودش می‌ایستد و تیزی کلام تو در او اثر نخواهد کرد. پس باید اول با معجزه کلمات دل او را مثل کره نرم کنی. 
اگر او چاقو دستش باشد و تو هم چاقو، تهش می‌شود دعوا. ولی باید مثل حضرت موسی بود. وقتی که با زبان نرم به سراغ فرعون رفت. البته بعضی‌هامعنی زبان نرم یا همان چیزی که در قرآن به عنوان (قول لین) بیان شده را کج فهمیده‌اند چون معنی زبان نرم عقب‌نشینی در برابر دشمن و قرار گرفتن در موضع ضعف نیست. 

ترفند چکشی
بعضی‌هابه جای سخنران خوب، بافنده های خوبی هستند. این جماعت موقع حرف‌زدن هم تا بتوانند آسمان و ریسمان را به هم می‌بافند. باید خودت را بکشی تا از وسط حرف‌هایش یک جمله مستند و مستدل بشنوی که بتوانی به آن اعتماد کنی. اغلب هم علتش این است که درباره هر چیزی اظهار نظر می‌کنند. از مناسبات بورس و صندوق بین‌المللی پول گرفته تا ریشه‌یابی دعوای امباپه، بازیکن پاریسن ژرمن با پسرعموی ناتنی‌اش.
اگر می‌خواهید حرفتان برو داشته باشد باید از ترفند چکش استفاده کنید. حرف باید محکم و مستند باشد تا بتواند میخ نظرتان را در ذهن مخاطب فرو کند. البته برخی هم هستند که مصداق نرود میخ آهنین در سنگ هستند. ولی اغلب انسان‌هاکلامی را که از روی آگاهی باشد می‌پذیرند. حواسمان باشد این ماجرا، فضای مجازی و پیج شخصی هم بر نمی‌دارد و همان جا هم باید درباره چیزهایی که دانشش را داریم اظهار نظر کنیم. 

ترفند قصه
برای گروهی هم می‌توان این قابلیت را در انگاره‌های وجودی خویش پذیرا شد که غامض و دشوار سخن گفتن را در برنامه خود مستقر نمایند. دقیقا جای تعجب هم دارد. همین جمله قبل خودش ته ته حرف را زده است. اصلا لازم نیست یک جوری حرف بزنیم که هیچکس نفهمد و مثلا فکر کنند ما خیلی حالی مان است. کلام درست و خوب آن است که ساده باشد و برای مخاطبین بیشتری قابل فهم. جمله اول این پاراگراف هم می‌خواست در یک کلام به گروهی اشاره کند که اصولا پیچیده حرف می‌زنند. جوری که گاهی خودشان هم متوجه حرف خودشان نمی‌شوند. 
اتفاقا گاهی زیبایی در همین سادگی است. مثلا وقتی به سبک‌های مختلف نقاشی نگاه می‌کنیم می‌بینیم اکثر مردم با سبک‌های ساده و قابل فهم، بیشتر ارتباط برقرار می‌کنند تا تصویرهایی که اگر خود نقاش نباشد اصلا نمی فهمیم داریم چه می‌بینیم! برای ساده بودن کلام باید از ترفند قصه استفاده کنیم. قصه همان داستان کودکانه ای است که در اوج سادگی ماجرا را تعریف می‌کند و مثل سایر داستان‌هاشخصیت‌هاو ماجراهای پیچیده ندارد. 

ترفند پارسی
«بهتر آن است که در شیوه گفتار و نوشتار خویش از واژگانی پارسی بهره گیریم و کلام خود را از واژه‌های بیگانه زدوده نماییم. بدون تردید نغزی و نازکی های این زبان مادری بسیار است و اگر در پی کلام رسا و روشن می‌گردیم راهش همین است.»
البته در دو جمله قبل پدر خودم را درآوردم تا خدای نکرده از کلمه غیرفارسی استفاده نکنم و منظور ما هم از ترفند فارسی این همه سختگیری به خودمان نیست. ولی قبول کنیم که حرف ردن ما کم کم دارد شکل خودش را از دست می‌دهد. انقدر جای بله گفته‌ایم «اوکی» و انقدر برای تشکر از «مرسی» استفاده کرده‌ایم که اگر یکی بگوید (آری) یا (سپاس) به او می‌خندیم. نه اینکه یک استاد میرجلال‌الدین کزازی در درون خودمان داشته باشیم؛ نه. ولی لااقل این همه واژه های عجیب و غریب که معادل خوب در زبان خودمان دارند را به کار نبریم. به خدا همه واژه‌هاکه مثل دراز آویز زینتی و رایانک مالشی نیستند. مثلا همین جماعت (single) که ماشاا... تعدادشان هم کم نیست! خب بنویسند «تنها» هم ملت متوجه شرایط وخیمشان می‌شوند. 

ترفند الکی
اشتباه نکنید این ترفند بیخودی و الکی نیست. هیچ ربطی هم به الک دو لک و بازی های قدیمی ندارد. نمی‌دانم چقدر دست به گچ بوده‌اید. البته منظورم گچ و تخته یا گچ قبل از رفتن سراغ وزنه‌برداری نیست. گچ کاری منزل را عرض می‌کنم. وقتی قرار است دیوار را گچ‌کاری کنند، باید مطمئن باشند که توی گچ خورده‌ریزه‌های سفت نباشد تا کار را خراب نکند. اما معلوم نیست چرا خیلی از نوجوان‌های امروز موقع حرف زدن دقت نمی‌کنند که خورده برده‌ای توی حرفشان نباشد. در کلاف شماره قبل هم اشاره کردیم به یک بیماری همه‌گیر که باعث شده تا با کسی صمیمی می‌شویم هر چه از دهانمان در می‌آید بگوییم و برای صمیمیت بیشتر فحش‌های تازه بلد می‌شویم!
«آشغال عفت کلام داشته باش!» فکرش را بکنید، این تازه توصیه یک نفر به نفر دیگر است. یعنی اگر این جماعت را به حال خودشان بگذاریم بین هر ده تا فحش یکی دو کلمه هم برای راه نفس واژه سالم به کار می‌برند. تازه کلی کلمات خارجی بین نوجوان‌هارایج شده که خودشان معنی واقعی‌شان را بلد نیستند و نمی‌دانند که در حقیقت کلمات زشتی دارند به کار می‌برند. در این مورد رجوع کنید به ترفند پارسی.

ترفند تک تیرانداز
اگر جزو بر و بچه‌های کمی شیطان باشید حتما برایتان پیش آمده که مشغول حرف زدن پشت سر یکی از معلم‌ها بوده‌اید که ناگهان او از پشت سر از راه می‌رسد و ... (اینجای ماجرا به دلایل امنیتی سانسور می‌شود) به هر حال اگر سالم از آن شرایط خارج شوید ممکن است تا مدت‌ها روی نگاه کردن در چشم معلم مذکور را نداشته باشید. 
این مورد  را مثال زدم تا یادمان باشد وقتی می‌گویند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد به عظمت حرف پی ببریم. یعنی باید این را بفهمیم که زشتی به کار بردن برخی حرف‌هادر جای نامناسب دقیقا شبیه همان ماجرای اول این بخش است. نمی‌دانم بازی مافیا را بلدید یا نه ولی توصیه می‌کنم حتما در فضای مجازی دنبالش بگردید یا شبکه سلامت را نگاه کنید. در این بازی نقش تک تیرانداز این است که با تشخیص نقش مافیای بازی آن را با یک تیر از بازی خارج کند. ولی اگر تیرش را اشتباه بزند خودش از بازی خارج می‌شود. پس باید درست و دقیق و به موقع بهترین انخاب را انجام دهد.

ترفند غواصی
جاشوها (یا همان ملوان‌ها)وقتی برای ماهیگیری می‌روند همه حواسشان به ماهی های سطح آب است. اصلا توری که پهن می‌کنند برای صید همین ماهی‌هاست. ولی ماجرای غواص‌هافرق می‌کند. آنها سراغ عمق می‌روند. برای همین است که به جای ماهی، مروارید صید می‌کنند و خب طبیعی است چیزی که کمیاب است قیمت بیشتری هم پیدا می‌کند. حالا اگر هی در سطحی‌ترین کلمات چرخ زدی و حرف‌هارا پشت سر هم قطار کردی یک چیز گیرت می‌آید و اگر برای انتخاب کلمات، از ترفند غواص‌هااستفاده کردی، چیزی دیگر.  شاید این مثل را شنیده باشی که خدا به ما دو گوش داد و یک دهان که کمتر حرف بزنیم و بیشتر بشنویم. قرار است با آن شنیده‌هابه عمق برویم و آن وقت که اقیانوس وجودمان را کنکاش کردیم برسیم به مروارید. بر عکس بعضی‌هاباشید که موقع حرف زدن انگار دارند ساندویچ مغز می‌خورند. (یعنی همان مغز طرف مقابل بیچاره). به خدا به جای توجه به «هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو» می‌توانی پیرو شعر دیگری باشی که می‌گوید«کم گوی و گزیده گوی چون دُر».

ترفند بیمه
من فکر می‌کنم... نظر من این است که... من می‌خواهم ...  این همه «من» توی حرف های من و شما چه کار می‌کند؟ باید سبک تر حرف بزنیم. یک «من» معادل 3 کیلوگرم است. لازم نیست این همه وزین حرف بزنیم تا به جرثقیل نیاز پیدا نکنیم. به کار بردن این واژه باعث می‌شود طرف مقابل از همان ابتدا با یک فرد مغرور مواجه شود که همه چیز دنیا را از دیدگاه خودش می‌بیند و بس.
همین من است که به ما اجازه می‌دهد گاهی در حرف‌هایمان دیگران را مسخره کنیم. یعنی برای اینکه «من» از «تو» و «او» و باقی ضمایر مهمتر جلوه کند، وقتی خود فرد ویژگی خاصی ندارد؛ مجبور می‌شود بقیه را تخریب کند که خودش ارج و قرب پیدا کند. 
بیایید حرف های مان را بی «م» کنیم. هی نگوییم نظرم، دیدگاهم، باورم... این «میم» مالکیت را کم کنیم از تمام حرف هایمان. اینجوری حرفمان بیمه می‌شود که برود و بنشیند بر دل مخاطب. اصلا آنکه گفتند سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند از آن جنس حرف هاست که «من» توی خودش کم دارد.

ترفند جیوگی
یعنی توی لیوان هم که بیفتند آن را می‌شکنند. منظورم این آدم‌هایی است که مثل سنگ، سفت و سخت هستند. کافی است تریبون را در دست بگیرند؛ یک جوری درباره نظراتشان حرف می‌زنند که انگار هر جمله ای که می‌گویند یک حدیث قدسی است. یک قدم که هیچ، یک بندانگشت هم از موضعشان پایین نمی‌آیند. شعار پشت شعار و ادعا پشت ادعا. یکی هم نیست جلوی نطق شان را بگیرد. نکند تو هم موقع حرف زدن انقدر روی نظرت پافشاری می‌کنی که حرفت زیر پایت له می‌شود. باید این جور وقت‌هاجیوه بود. نه مثل آب هر دم رنگ و بو و شکل عوض کرد و نه اینکه مثل آهن و سنگ سرسخت و بی انعطاف بود.جیوه شکل و فرمش را به تناسب تغییر می‌دهد. اصلا یکی از ترفندهای مهم سخن گفتن این است که ببینیم داریم برای چه کسی حرف بزنیم. قطعا نمی شود همان‌طوری که با یک استاد دانشگاه صحبت می‌کنیم با یک کودک حرف بزنیم. یا ادبیاتمان با رفیق فابمان و مادرمان یکی باشد. 

ترفند مثبت
«من می‌دونم! ماموفق نمیشیم». این جمله معروف شخصیت «گلام» است در انیمیشن گالیور. انقدر بدبین بود که نام یک بیماری را گذاشته‌اند سندروم گلام. این عادت خیلی از ماست که تا لب به حرف زدن باز می‌کنیم از بدی روزگار بگوییم. مثلا همین تاکسی و مترو از جمله مکان هایی است که جان می‌دهد برای غر زدن به جان عالم. اما اگر می‌خواهی حرف زدنت پاک و تر و تمیز باشد و از آن مهمتر، اثرگذار؛ بهتر است مثبت اندیشی را جایگزین این نگاه های تلخ کنی. 
اصلا از امروز تلاش کن همه جمله‌هارا با فعل مثبت به کار ببری. مثلا حتی به جای اینکه به کسی بگویی لطفا با کفش وارد نشو. بگو لطفا بدون کفش وارد شو. مخصوصا اولین حرف هایی که موقع دیدار به همدیگر می‌زنیم خیلی مهم است. چقدر بد است که صبح اول وقت همدیگر را می‌بینیم و می‌گوییم «خسته نباشید!» خب چرا از خستگی حرف می‌زنیم آن هم صبح به آن زودی؟ بهتر است به جای آن بگوییم «خداقوت». باور کنید ماجرا به همین سادگی است. من می‌دونم ما موفق می‌شیم.