ساخت نیروگاه در تلویزیون!

درخواست مجریان تلویزیون برای خاموش کردن لامپ‌های اضافی باعث صرفه‌جویی برق به اندازه یک نیروگاه شد

ساخت نیروگاه در تلویزیون!

   مجری برنامه کودک با مقنعه آجری رنگ می‌نشست در قاب مدیوم‌شاتی که هیچ میزانسن خاصی نداشت. یک میز بود و یک صندلی که دیده نمی‌شد و یک مجری که با مقنعه آجری رنگ در قاب مدیوم‌شات نشسته بود. برنامه کودک‌های حالا را که آدم می‌بیند نمی‌داند به حال بچگی خودش بخندند یا گریه کند. خلاصه همان خانم مجری مهربان زل می‌زد در چشم‌های ما و سلام و احوال‌پرسی می‌کرد و ما هم چهارزانو نشسته رو‌به‌روی تلویزیون جوابش را می‌دادیم و مطمئنش می‌کردیم که حال‌مان خوب است. بعد خانم مجری مهربان با مقنعه آجری رنگ از ما بچه‌های توی خانه می‌خواست که برای مراقبت از چشم‌هایمان برویم عقب‌تر بنشینیم. ما هم خیلی حرف گوش کن و جدی همان‌طور نشسته کمی خودمان را عقب می‌کشیدیم. مجری با همان لحن مهربان ادامه می‌داد: «آفرین. بازم برو عقب‌تر» و ما آن‌قدر می‌رفتیم عقب که می‌چسبیدیم به دیوار و هر چه به مجری می‌گفتیم دیگر نمی‌شود از این عقب‌تر رفت باور نمی‌کرد. خانم مجری مهربان اصرار داشت که جلوی تلویزیون نشستن برای چشم‌هایمان ضرر دارد. البته آن روزها همه همین عقیده را داشتند. این باور با من ماند. حتی همین حالا هم که یقین دارم زل زدن به مانیتور برای چشم‌هایم ضرر ندارد، باز هم همان حرف خانم مجری مهربان در گوشم زنگ می‌خورد و صندلی‌ام را عقب می‌کشم. رضا امیرخانی در یکی از مقالاتش نوشته بود که او هم گوشش بدهکار همین توصیه خانم مجری مانده بوده تا این که برای نوشتن «من او» آن قدر به مانیتور قدیمی کامپیوترش زل زده که صورتش پوست پوست شده و ضد آفتاب لازم، اما چشمش ضرری ندیده است. اما من که تمام بچگی‌ام را داشتم به شخصیت برنامه کودک که با تعجب می‌پرسید «آبی کجاست؟» می‌گفتم که آبی آن پشت قایم شده، همچنان حرف خانم مجری را آویزه گوشم دارم. آبی سگ آقای توی برنامه کودک بود.
بابابرقی شخصیت دیگری بود که همیشه ازش حرف‌شنوی داشتیم. شخصیتی که جمله «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافی خاموش» را آویزه گوش‌مان کند. تیزرهای بابابرقی در دوره خودش بسیار تأثیرگذار بود. این تأثیرگذاری جدا از این که آن روزها تلویزیون تنها رسانه مرجع مردم بود، دلایل دیگری هم داشت که برای ساخت آثار تأثیرگذار دیگر باید مورد توجه قرار بگیرد. از جمله پرداخت مناسب شخصیت و طراحی شعار تبلیغاتی ساده و صریح و خوش آهنگش. چیزی که امروزه با وجود پیشرفته‌تر شدن و فنی‌تر شدن تیزرهای فرهنگی، کمتر آن را می‌بینیم.
حالا دیگر زمانه عوض شده است. بچه‌های این نسل دیگر به حرف مجری گوش نمی‌کنند. بچه‌های این نسل دیگر می‌دانند که هر چه هم بلند فریاد بکشند آقای توی برنامه کودک صدای‌شان را نمی‌شنود. از طرفی، حالا دیگر تلویزیون تنها رسانه مردم نیست. حالا در دست هر کسی وسیله‌ای است که هم گیرنده رسانه‌ است و هم فرستنده آن. اما در همین روزهایی که فکر می‌کنیم دیگر تلویزیون نمی‌تواند با آقای ایمنی‌اش به داد منابع کشور برسد، آمار عجیبی به دست آمده است.
در روزهای گذشته در یک برنامه تلویزیونی مجری از مردم می‌خواهد که همین حالا چند لامپ اضافه را در منزل خود خاموش کنند. طبق آمارها در همان دقایق 400 مگاوات کاهش مصرف برق رخ داده است. یک مجری اخبار هم توییت کرده که در برنامه‌اش از مردم خواسته که همین حالا با خاموش کردن لامپ‌های اضافه در مصرف برق صرفه‌جویی کنند و طبق آمارهای مشخص، همان لحظه 900 مگاوات مصرف برق کاهش پیدا کرده است.
در این وانفسای هیاهوی رسانه‌های شخصی و محاصره شدن جامعه با انواع محتواهای دیجیتال و بحران بی‌برقی و بی‌آبی، این آمارها روزنه امیدی است از این که هنوز هم رسانه ملی می‌تواند در اصلاح الگوی مصرف مردم مؤثر باشد. ما هنوز هم همان نسلی هستیم که به حرف‌های مجری مهربان مقنعه آجری
گوش می‌کنیم.