صور سکوت
راحیل، همان دختری است که داستان حول او میچرخد و جد و پدربزرگ و پدر و مادرش را از دستداده و حتی نشانی از قبر آنها هم ندارد و حالا چشم بهراه عمو است. جناب عمو، او را در یک خانه بزرگ تنها گذاشته و به سفری مخفی رفته تا خبری بزرگ با خود بیاورد اما راحیل حالا مردد است که آیا همچنان در انتظار آمدن عمو صبر کند یا برای آغاز سفری دیگر پیشنهاد داوود را بپذیرد. اگر اتفاقی برای عمو افتاده باشد آنوقت دیگر راحیل در این کرهخاکی هیچکسی را ندارد.