نسخه Pdf

مجرمان کوچک جنایت‌های بزرگ

تپش درباره کاهش سن جرایم خشن گزارش می‌دهد

مجرمان کوچک جنایت‌های بزرگ

سال‌های نه‌چندان دور، وقتی قتلی رخ می‌داد، پای قاتلی در میان بود که با برنامه و نقشه مرتكب قتل شده بود اما حالا قتل‌های اتفاقی جای آن را گرفته است. ارتكاب این قتل‌های اتفاقی در یكی دو سال اخیر توسط نوجوانان، زنگ هشدار را به صدا درآورده و بعد از كاهش سن مجرمان در جرایم سایبری با كاهش سن مجرمان در جرایم خشن هم روبه‌رو هستیم؛ مجرمانی كه گاهی اوقات قدشان از سلاحی كه دست می‌گیرند، کوتاه‌تر است. این هفته سراغ این قاتلان کوتاه‌قد رفتیم و در گفت‌وگو با دو نفر از آنها و مرور پرونده‌های مشابه، علل كاهش سن مجرمان خشن را بررسی كردیم. هفته گذشته بود که دستگیری پنج پسر نوجوان در استان البرز همه را شوکه کرد. پنج پسری که متهم به سرقت‌های مسلحانه و قتل دو نفر هستند. تحقیقات پلیس برای دستگیری قاتلان خشن با كشف دو جسد در فاصله زمانی كم در اطراف ساوجبلاغ آغاز شد. بررسی صحنه‌ها نشان داد، سرقت خودرو و موتور مقتولان انگیزه قتل‌ها بوده است. قاتلان خشن به‌راحتی دست به سلاح برده و طعمه‌های خود را از پا درمی‌آوردند. مأموران می‌دانستند اگر قاتلان را دستگیر نكنند، احتمال قتل‌های دیگر توسط آنها وجود دارد. نتیجه تحقیقات پلیسی، مأموران را به پنج پسر نوجوان رساند كه عاملان این سرقت‌های مسلحانه و قتل‌ها بودند؛ قاتلانی كه وقتی سلاح دست می‌گرفتند احساس قدرت می‌کردند و به عواقب كار خود فكر نمی‌کردند.

جنایت‌های سریالی 5 بچه محصل

عشق موتور بودیم
قنداق سلاح را بازكنی و كنارش قراردهی،هم‌قد او می‌شود.پسر ریزنقشی كه تشكیل باند سرقت مسلحانه و قتل مرد موتورسوار از سوی او غیرقابل‌باور است. وقتی پای صحبت‌هایش می‌نشینیم، از حرف‌هایش مشخص است هنوز نمی‌داند مجازات قتل چیست و مدت زمانی كه قرار است در زندان بماند، مهم‌ترین دغدغه ذهنش است.

 خودت را معرفی كن.
فرهاد 15 ساله، اهل یكی از محله‌های ساوجبلاغ هستم.
 درس می‌خوانی؟
كلاس یازدهم بودم كه دستگیر شدم.
 فقط درس می‌خواندی؟
نه. كارگر بازیافت هم هستم و در عظیمیه كرج ضایعات جمع می‌كردم.
 درآمدت خوب بود؟
ماهی سه میلیون تومان درآمد داشتم كه یك میلیون آن خرج خودم بود و دو میلیون دیگر را به خانواده‌ام می‌دادم.
 به چه اتهامی اینجا هستی؟
سرقت مسلحانه و قتل.
 چرا؟
فقر مرا به سمت قتل برد.
 توضیح بده.
در محله ما همه موتورسیکلت دارند و برای رفت‌وآمد از آن استفاده می‌كنند، حتی بچه‌های افغان هم سوار موتورسیکلت می‌شوند. آن‌وقت ما باید حسرت یك موتورسیکلت را بكشیم و پیاده سر كار برویم. من عشق موتور بودم.
 چون پیاده بودی، مرتكب قتل شدی؟
یكی از دوستانم به نام مهران پیشنهاد کرد چندنفری سرقت كنیم و هرکدام موتورسیکلتی برای خودمان برداریم. سه بچه‌محل دیگرمان هم با ما همراه شدند.
 چطور سرقت می‌كردید؟
ابتدا یك موتور از خیابان سرقت كردیم و مهران به خانه‌شان برد. چند روزی با آن سر كردیم اما فایده‌ای نداشت و جوابگوی ما نبود. باید سرقت‌های دیگر هم انجام می‌دادیم، چون جثه‌مان كوچك بود باید كاری می‌کردیم تا از ما بترسند به همین علت پول‌هایمان را روی‌هم گذاشتیم و یك قبضه سلاح خریدیم.
 چقدر پول دادید؟
هفت میلیون تومان.
 با آن نمی‌توانستید موتور بخرید؟
موتور بدون پلاك بله ولی ما پنج تا موتور می‌خواستیم.
 چرا مرتكب قتل شدید؟
جلوی یك موتورسوار افغان را گرفتیم و از او و ترك‌نشین‌اش خواستیم پیاده شوند و موتور را به ما بدهند اما راکب قبول نكرد. شاید  چون دید بچه هستیم گوش نکرد. خواست حركت كند كه شلیك كردم و او غرق در خون نقش زمین شد. ترك‌نشین هم ترسید و ما با سرقت موتور فرار كردیم.
 چند بار سرقت كردید؟
شش بار که چهار سرقت موفق داشتیم و
دو بار هم شكست خوردیم.
 در همه سرقت‌ها سلاح داشتید؟
به‌جز سرقت اول، بقیه را با سلاح انجام دادیم. ما سه موتورسیكلت و یك خودروی پراید را سرقت كردیم.
 گفتی كه دنبال موتور بودید.
با خودرو راحت‌تر می‌توانستیم سد راه موتورسیكلت‌ها شویم و سرقت كنیم. به همین دلیل تصمیم به سرقت خودروی پرایدی گرفتیم كه این سرقت با قتل همراه بود.
 چرا او را كشتید؟
مقابلش توقف كردیم و خواستیم پیاده شود. او از ماشین پیاده شد و می‌خواست مقاومت كند كه دوستم به او شلیك كرد. او را همان‌جا رها كرده و با سرقت خودرو فرار كردیم.
 نمی‌ترسیدید دستگیر شوید؟
چرا یك روز در كرج گشت‌پلیس ما را در پراید سرقتی دید اما فرار كردیم و حوالی قزل‌حصار ما را گم كرد. همان موقع گفتم بچه‌ها لو رفتیم و پراید را در محلی خلوت رها كردیم.
 دیگر سرقت نكردید؟
موتور نه اما یك روز تصمیم گرفتیم برای سرقت به گیم نتی برویم و پول‌های مدیرش را بدزدیم. وقتی وارد آنجا شدیم، سلاح عمل نكرد و مجبور شدیم بدون سرقت فرار كنیم. این دومین سرقت ناموفق ما بود.
 سرقت ناموفق دیگر چه بود؟
با پراید دنبال یك موتورسوار راه افتادیم، به او كوبیدیم و بعد وقتی مقاومت كرد به او شلیك كردیم كه غرق در خون افتاد، ترسیدیم و بدون سرقت موتورش فرار كردیم.
 می‌دانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
خب باید به زندان برویم. به نظرتان خانواده مقتول رضایت می‌دهند.



نمی‌دانستیم گلوله وینچستر می‌كشد
از نظر جثه نسبت به بقیه هیكلی‌تر است. او در جریان سرقت پراید مرتكب قتل شده بود. می‌گوید همه موتور دارند، چرا من نداشته باشم. همین استدلال هم در 17سالگی از او قاتل ساخت.
 در این مدت عذاب وجدان برای قتل نداشتی؟
تا وقتی دستگیر نشده بودیم، نمی‌دانستیم مرتكب قتل شده‌ایم. فروشنده سلاح وینچستر ادعا كرد، گلوله‌هایش فقط زخمی می‌كند و كسی را نمی‌كشد.
 خب موقع فرار وضعیت مصدوم را نمی‌دیدید؟
فقط زخمی روی زمین افتاده بود.
 به آنجا برنمی‌گشتید؟
چرا، اما از مجروحان خبری نبود. گفتیم آنها را پیداکرده‌اند و به بیمارستان برده‌اند.
 چه چیز باعث شد پسر 17ساله‌ای مرتكب قتل شود؟
بی‌پولی. من صبح تا شب در یك مغازه مبل‌سازی كار می‌کردم و با حقوق آنجا فقط می‌توانستم کمک‌خرج خانواده‌ام باشم. من هم به‌عنوان یك نوجوان خواسته‌هایی داشتم كه باید به آنها می‌رسیدم. یكی از این خواسته‌ها داشتن موتور بود. با دوستانم تصمیم گرفتیم هرکدام یك موتور سرقت كنیم.
 اگر دستگیر نمی‌شدید تا كی ادامه می‌دادید؟
تا وقتی‌که هرکدام یك موتور داشته باشیم.
 پس چرا به گیم نت حمله كردید؟
بیشتر به دلیل احساس قدرت با سلاح بود. گفتیم پولی هم برمی‌داریم كه سلاح کلت عمل نكرد.
 مگر وینچستر نداشتید؟
بله. كلت برای یكی از مالباختگان بود كه از او سرقت كردیم. با آن کار نکرده بودیم و نمی‌دانستیم خراب است.
 یعنی اگر كار می‌کرد، یك نفر دیگر را هم می‌کشتید؟
ما فكر می‌کردیم زخمی می‌کنیم.
 درس می‌خواندی؟
همه ما دانش‌آموز بودیم و كنار كار، درس می‌خواندیم.
 خانواده‌ات را در این مدت دیده‌ای؟
نه. از پدرم خجالت می‌کشم. او دوست داشت درس بخوانم و برای خودم كسی بشوم اما با این كار آبروی او را بردم. وقتی مأموران آمدند خانه‌مان و بازداشتم كردند، فكر می‌کرد اشتباهی دستگیرشده‌ام.




قتل هنگام زورگیری
اسفند سال 88، اهالی محله مجیدیه تهران از قتل مرد 46ساله‌ای باخبر شده و ماجرا را به پلیس گزارش دادند. با حضور تیم جنایی، شاهدان ماجرا را به پلیس گفتند که سه نوجوان با یک دستگاه موتورسیکلت سبزرنگ به مرد میانسال نزدیک شده و قصد اخاذی و سرقت از او را داشتند. مرد میانسال مقاومت کرد اما سه پسر نوجوان با چاقو او را زدند و از محل فرار کردند. با بررسی‌های بیشتر مشخص شد سارقان پیش از این قتل هم چند سرقت در محله‌های پاسداران، مجیدیه و بزرگراه رسالت انجام داده‌اند. تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت ادامه داشت که مرد جوانی پسر 17ساله خود را به کلانتری پاسداران آورد و ادعا کرد پسرش با دوستانش زورگیری می‌کند و به همین دلیل او را تحویل کلانتری می‌دهد تا تنبیه شود. ماموران با تحقیق از پسر نوجوان متوجه شدند او یکی از سه سارقی است که جان مرد رهگذر در مجیدیه را گرفته‌اند. با دستگیری دو همدست دیگر مشخص شد سه پسر نوجوان پس از خوردن مشروبات الکلی مرتکب زورگیری شده و مرد میانسال را هنگام سرقت با چاقو به قتل رسانده‌اند.
متهمان در دادگاه کیفری محاکمه شدند و عامل اصلی قتل به قصاص محکوم شد اما توانست از اولیای دم رضایت بگیرد.

جنایت در دوئل عشقی
ششم تیر امسال کارکنان بیمارستان شهدای تجریش به پلیس اطلاع دادند نوجوان 13ساله‌ای به علت خفگی به قتل رسیده است. با حضور ماموران در بیمارستان آنها با دختر 17ساله‌ای روبه‌رو شدند که مدعی بود دو نوجوان، پسر مورد علاقه‌اش را خفه‌کرده و از محل جنایت فرار کرده‌اند.
دختر نوجوان به پلیس گفت: من و ارشیا در حال پیاده‌روی در خیابان وطن‌پور بودیم که دو پسر نوجوان سد راه ما شدند. آنها گلوی ارشیا را این‌قدر فشار دادند که بیهوش روی زمین افتاد. با کمک عابران او را به بیمارستان آوردیم که جانش را از دست داد.  با اظهارات دختر 17ساله او بازداشت شد و تحقیقات برای دستگیری دو پسر 16ساله ادامه یافت. ماموران در تحقیقات متوجه شدند یکی از آنها عاشق دختر نوجوان بوده و ارشیا قربانی دوئل عشقی شده است.
با دستگیری دختر نوجوان و یکی از پسران حاضر در درگیری هر دو مدعی شدند عامل جنایت عرفان است که هنوز متواری است و دستگیر نشده. تحقیقات برای دستگیری عامل قتل پسر 13ساله ادامه دارد.

پرونده جنجالی ستایش
یکی از جنجالی‌ترین قتل‌های ایران را پسر نوجوانی به نام امیرحسین در فروردین سال 95 رقم زد. پسر نوجوان در اقدامی جنون‌آمیز به دختر شش‌ساله همسایه در خیرآباد ورامین تجاوز و بعد هم او را خفه کرده و به قتل رساند. امیرحسین بعد از قتل جسد ستایش، دختر تبعه افغانستان را با اسید سوزاند اما نتوانست جسد را کامل از بین ببرد. چند روز بعد از قتل ستایش، پدر امیرحسین متوجه ماجرا شد و پسرش را تحویل پلیس داد. پسر 17ساله پس از این‌که صلاحیت روانی‌اش تایید شد پای میز محاکمه قرار گرفت. امیرحسین در دفاع از خود گفت: من همیشه آزاد بودم هرکاری می‌خواهم انجام دهم، حتی یک طبقه جداگانه در خانه به من داده بودند. من از چند سال قبل مشروب می‌خوردم و با دوستانم سیگار و قلیان می‌کشیدم. آن‌روز ستایش تنها در حیاط ما بود که وسوسه شدم. او تهدید کرد ماجرا را به مادرش می‌گوید. به همین دلیل مجبور شدم او را بکشم تا راز آزار او فاش نشود.
بعد از اعترافات پسر نوجوان او به قصاص محکوم شد و تلاش خانواده‌اش برای گرفتن رضایت هم به جایی نرسید تا این‌که یک‌سال بعد در دی‌ماه 96 امیرحسین به درخواست خانواده دختر افغان و بعد از این‌که 18 سال را رد کرد، قصاص شد.


ضمیمه قاب کوچک