نسخه Pdf

یک مرور ساده

بیایید ببینیم در هفته گذشته چه خبر بود!

یک مرور ساده

  شماره قبلی قفسه را خواندید؟
همان شماره‌ای که با عنوان «سفر به ابدیت» منتشر شد و در بخش پرونده ویژه، به کتاب‌هایی پرداخت که درباره مرگ و بازگشت به زندگی و... بود. اگر نخوانده‌اید زحمت بکشید و بر بنده و اعضای قفسه کتاب منت بگذارید و بخوانید، ‌بعد برگردید و ادامه این متن را مطالعه کنید؛ من همین‌جا صبر می‌کنم.
حالا که رفته‌اید و خوانده‌اید، بیایید تا وقایع اتفاق افتاده بعد از انتشار آن شماره را برایتان بگویم. ما برای مصاحبه با جناب آقای موزون، باید هماهنگی‌های طبقاتی انجام می‌دادیم و پس از طی کردن همه آنها مصاحبه را پیاده کردیم و در بخش پرونده ویژه‌مان منتشر کردیم. اعضای تحریریه ما هم تمام هم‌وغم‌شان را گذاشتند و ریویوها و نقدهای جانداری برای چند کتاب مشهور در این زمینه نوشتند و دادند ما خواندیم و منتشر کردیم. خود من هم یک ستون پروپیمان از روایت‌های مرتبط با مرگ و آرزوی مرگ و بهترین آرزوی مرگ برایتان نوشتم.
پیش از انتشار ضمیمه، من و آقای دبیر احتمالاتی را می‌دادیم که هجمه سؤالات به سویمان روان شود، حتی از طرف بچه‌های خودمان! که بحمدا... محقق شد. چراکه نظر اعضای تحریریه ما خلاف نظر آقای موزون بود. البته ایشان به صراحت، اسم و عنوانی از کتاب‌های ما نیاورده بودند و به تناسب حرفه و سابقه تحقیق برای برنامه «زندگی پس از زندگی» نقدهایی را به کتاب‌ها وارد داشتند. در گروه خودمان هم حرف‌هایی رد و بدل شد و سوءتفاهم‌های پیش آمده مرتفع شد.
سه‌شنبه که قفسه کتاب منتشر شد، دم‌دم‌های ظهر بود که اولین پیام به صفحه شخصی من فرستاده شد. بعد یکی دیگر و یکی دیگر و... همه‌شان هم این سؤال را می‌پرسیدند که: «منظور آقای موزون چه کتاب‌هایی بوده و حالا که ما این کتاب‌ها را هدیه داده‌ایم تکلیف‌مان چیست و دینی گردن‌مان آمده یا نه؟»
جانم برایتان بگوید که: نظر و نقد جناب موزون در راستای تحقیق و پژوهش‌های چندساله خودشان است و طبیعتا من در امری که سوادی در آن ندارم وارد نمی‌شوم. تحقیق‌های گسترده ایشان در این زمینه منجر به ساخت برنامه‌ای با عنوان زندگی پس از زندگی شد که در دو سال گذشته به‌عنوان برنامه پیش از افطار از شبکه چهارم سیما پخش شده و مخاطبان زیادی را جذب کرده است.
ایشان با به‌کار‌گیری یک روش دقیق که حاوی مشخصات دقیق و ذکر جزئیات و معرفی هویت واقعی افراد است، این برنامه را ساخته است. شاید بتوان این روش را با تاریخ شفاهی همتراز دانست. البته که در بحث تاریخ شفاهی برخی اتفاقات با شهود و اسناد و مدارک دیگری قابل صحت‌سنجی است. (حالا در نظر بگیرید یک فرد می‌خواهد مطلبی را بیان کند که در تجربیات شهودی‌اش بوده و زمان سختی را هم برای درک کردن آن پشت‌سر گذاشته است.) اگر از این سمت به ماجرای نگاه کنیم، حق با ایشان است اما از این امر غافل نشویم که نقدشان کمی تند بوده و به مذاق برخی‌ها خوش نیامده است. البته نقد ایشان از جنبه حرفه‌ای کاملا محترم بوده و ایرادی به ایشان وارد نیست. اما از از زاویه تجربه‌گر به این ماجرا نگاه کنیم، امری نیست که بتوان آن را تشریح کرد یا با ادله خاصی به صحت‌سنجی آن پرداخت.
حالا من مانده بودم و هجمه سؤالات مختلف مخاطبانی که با جست‌وجوی اسم من در اینستاگرام، به سراغم آمده بودند. جوابم به همه‌شان این بود: خواندن این قسم کتاب‌ها اشکالی ندارد، همان‌طور که خواندن هیچ‌کتاب ایرادی ندارد. اما چیزی که مسلم است این است که جزئیات مطرح شده در این کتاب‌ها قابلیت رد یا تایید ندارند و به‌طور دقیق نمی‌توان به آنها استناد کرد. همین!