نسخه Pdf

ناشر شاکی

ناشر شاکی



 ساعت 10 رسیدم دفتر روزنامه و روی میزم چند کمپوت گیلاس دیدم، گیج بودم از این‌که چرا این کمپوت‌ها اینجا هستند؟ که صدایی از پشت سرم گفت:«گفتیم شاید با این شکایت به زندان برسید، برای همین تصمیم گرفتیم برایتان زودتر کمپوت بگیریم.»
خنده‌ام گرفت و یادم افتاد که این رویه برای همه کسانی است که شکایتی بابت مطالب‌شان می‌شود. گفتم:«حالا برای کدام گزارش باید زندان بروم.» مسؤول روابط‌عمومی روزنامه برگه‌ای را به دستم داد که نشان می‌داد مربوط به گزارشی است که در مورد یکی از ناشران و فعالیت‌های اقتصادی جدیدش نوشته بودم و نکته اینجا بود که گزارش را براساس آمار واقعی که به‌دست آورده بودم، نوشتم و منتشر شد. تمام صوت‌های مصاحبه‌ها را هم نگه داشته بودم اما می‌دانستم که این ناشر عادت دارد به شکایت کردن و دفعه اولش نیست که این کار را می‌کند.
برگه را روی میز گذاشتم و تاریخ را دوباره نگاه کردم، یک هفته وقت داشتم تا مستنداتم را جمع کنم. همه را پرینت گرفتم. تا روز دادگاه، کمپوت‌ها بود که روی میزم قرار می‌گرفت و هر روز یک سوژه مرتبط با این شکایت پیدا می‌شد که بخندیم.
روز دادگاه کمی هم استرس داشتم. با وکیل روزنامه ساعت 10 به محل مورد نظر رسیدیم و بعد از صحبت‌های اولیه وارد اتاقی شدیم که قاضی نشسته بود و با دست خواهش کرد که روی صندلی‌ها بنشینیم. سکوت تنها چیزی بود که تا 10 دقیقه شنیده می‌شد تا بالاخره قاضی پرسید:«خب گزارش‌ات در مورد چه چیزی بود که این آقای ناشر را ناراحت کرد؟»
صدای قاضی و لحن صحبتش آرامم کرد و وکیل روزنامه گفت: «همه مستندات را در آن پوشه‌ای گذاشتم که جلوی روی شماست.» تا خواست حرفش را ادامه بدهد، قاضی دستش را بالا آورد و گفت:«اجازه بده خانم خودش صحبت کند.»
شروع به صحبت کردم و از انتخاب سوژه گفتم که در نمایشگاه کتاب اطلاعاتش به دستم رسید و بعد هم از آماری گفتم که بعد از آن به دست آوردم و بعد از این‌که صحت اطلاعات برایم تايید شد، گزارش را منتشر کردیم.
قاضی به حرف‌هایم که حدود 10 دقیقه طول کشید با دقت گوش داد و گفت‌، همین حرف‌ها را بنویس و بعد هم رو به وکیل کرد و گفت: «باید الان برایش وثیقه بگذارید،
تا حرف‌ها بررسی شود و بعد نتیجه را اعلام کنیم.»
قبل از این‌که از اتاق بیرون بیایم، قاضی دوباره صدایم کرد و گفت:«من می‌دانم که حرف‌هایت درست است. به همین آقای ناشر هم گفته‌ام که با دیدن هر خبر و گزارش شکایت نکند. اما خب عادت دارد به این کار. این پرونده‌ها همه برای همین آقای ناشر است که تقریبا هم در بیشترشان پیروز نمی‌شود. خیلی خوب است که شما اهمیت می‌دهید به این‌که این اطلاعات را در اختیار مردم بگذارید. اگر درست بنویسید هیچ اشکالی ندارد.‌«
نگاهم به پرونده‌هایی بود که روی میز قاضی مانده بود و دقیقا اسم چند نفر از همکارانم در رسانه‌های مختلف هم روی پرونده‌ها بود و به قول قاضی، دقیقا نشان از این دارد که این ناشر بدون خواندن گزارش‌ها تا اسمش را می‌بیند اول شکایت می‌کند و بعد گزارش‌ها را می‌خواند!
ضمیمه کلیک