نسخه Pdf

پیچیدگی  در برنامه‌سازی دینی  به انحراف می‌رسد

گفت‌وگو با میثم فكری، مدیر سابق گروه معارف شبكه 3 سیما

پیچیدگی در برنامه‌سازی دینی به انحراف می‌رسد

میثم فكری برای برنامه‌سازان رسانه ملی نامی آشناست. او كه در شبكه‌های مختلف رادیو و تلویزیون برنامه‌سازی و مدیریت كرده، فارغ‌التحصیل كارشناسی ارشد معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) و دانشجوی دكترای علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی است. فكری 6 سال مدیر گروه معارف شبكه سه سیما بود و تا پاییز سال 99 این مسوولیت را بر عهده داشت از این رو در حوزه معارف سیما، چهره‌ای باتجربه و شناخته‌شده است. «مخاطب خاص»، «ماه من» و... كه هم‌اكنون از برندهای دینی تلویزیون است، در دوره او راه‌اندازی شد. با میثم فكری درباره برنامه‌سازی دینی در تلویزیون، مشكلات و ظرفیت‌های آن گپ‌وگفتی داشتیم كه در ادامه می‌خوانید.

 چالش جدی برنامه‌سازی مذهبی چیست؟
دین به علت ارتباط با فطرت انسانی، به شدت جذاب است، اما ما وسیله بیان آن را هنوز به خوبی كشف نكرده‌ایم و استفاده از ابزار تلویزیون هنوز برایمان كمی سخت است كه چطور با استفاده از فطرت انسانی، برنامه‌سازی كنیم. اگر با فطرت انسانی برنامه‌سازی كنیم، قاعدتا نتیجه دینی خواهد بود. از طرفی باید برنامه‌ها را ساده كنیم تا از انحراف در برنامه‌سازی پیشگیری كنیم. وقتی به سمت پیچیدگی می‌رویم، ممكن است در مسیر برنامه‌سازی دینی انحراف رخ بدهد.
 منظور از پیچیدگی چیست؟
پیچیدگی یعنی تنوع یا ساختارهای متفاوت یا موضوعاتی كه باعث شبهه و شائبه شود. ما می‌توانیم در حوزه‌های مختلف برنامه‌های پیچیده بسازیم، اما وقتی در حوزه دین برنامه پیچیده می‌سازیم، ممكن است دچار انحراف شویم، چون تسلط كافی نداریم، یا مخاطب دچار انحراف شود، چون اطلاعات كافی ندارد. دلیل دیگر این است كه ما نه عالم دینی مسلط به موضوع رسانه داریم و نه برنامه‌سازی كه مسلط به موضوع دین باشد. اگر هم باشند، معدود هستند. بنابراین ما مجبوریم كه همان منبع دینی را روی آنتن بیاوریم كه گفت‌وگو شكل بگیرد. نتیجه این است كه شاید برای مخاطب امروزی خیلی جذاب نباشد. چون مخاطب انواع و اقسام فرم‌ها و ساختارهای برنامه‌سازی تلویزیونی را دیده و برایش جذاب بوده، اما وقتی به دین می‌رسد، به گفت‌وگوی ساده بسنده می‌شود.
ركن اصلی برنامه‌های مذهبی را چه چیزی می‌دانید؟ كارشناس یا مكان مذهبی؟
هیچكدام از این‌ها را نمی‌شود از بقیه جدا كرد. مثلا اگر سه ضلع یك مثلث را در نظر بگیریم كه مكان، كارشناس و موضوع باشد، این سه را نمی‌شود از هم جدا كرد. مثلا اگر یك كارشناس در مكان خنثی در همان موضوع صحبت كند، اثرش كمتر است. اگر گفت‌وگویی با آدم معمولی غیركارشناس در آن لوكیشن باشد یا یك مجری بدون حضور كارشناس، فقط مطالبی را در همان لوكیشن بگوید، آن اثر وجود ندارد. هم‌افزایی این سه مورد است كه كار را به سرانجام می‌رساند. ما تجربه بررسی این موضوع را داشته‌ایم. مدتی بحث بود كه این حرف‌ها را می‌شود در استودیویی در تهران با استفاده از ویدیووال تصاویر حرم بزنیم، ولی به نظر من این اثر را نخواهد داشت. وقتی با خیلی از بزرگان هم صحبت می‌كردیم، می‌گفتند اتمسفر حرم‌ها و كربلا تاثیرگذار است و حذف آن میزان اثرگذاری را كم خواهد كرد.
 در آموزه‌های دینی، توصیه می‌شود كه زائران حتی رو به ضریح، از حرم بیرون بیایند و شاید پشت به حرم نشستن، بی‌احترامی به این مكان مقدس تلقی شود. در صورتی كه در برنامه‌های مذهبی معمول، به نظر می‌رسد مجری و كارشناس در میزانسنی پشت به حرم می‌نشینند. چطور می‌توان این دغدغه را مرتفع كرد؟
اول بگویم كه من همه برنامه‌های این‌چنینی را تایید نمی‌كنم و حتی هیچكدام را هم نمی‌توانم 60 یا 70 درصد تایید كنم. صرفا می‌توانم بگویم چند برنامه استانداردهای بالاتری نسبت به بقیه دارند. با این حال اگر دقت كنید، زوایای نشستن متفاوت است. در چینش برنامه تلویزیونی، گنبد و گلدسته بین كارشناس‌ها می‌افتد و این موضوع نشان می‌دهد كه امتداد نشستن افراد، اغلب پشت به ضریح و گنبد نیست. در عین حال كه راه دیگری هم نیست. مثلا حرم نمی‌شود در فورگراند باشد. به نظر من همین چینش درست است.
 آیا فشارهای بیرون از رسانه هم در این محافظه‌كاری تاثیرگذار است؟
به نظر من بیشتر از همه خودسانسوری است. ممكن است فشارهای بیرونی هم باشد، ولی وقتی كسی به كاری كه انجام می‌دهد، تسلط و اعتقاد داشته باشد، انتقادات بیرونی برایش مساله و مانع نیست.
 شما به عنوان كارشناسی كه كار اجرایی هم كردید و با پیچ‌وخم‌ها و مشكلات اجرا آشنایید، از برنامه‌های این‌چنینی تلویزیون راضی هستید؟
هیچوقت از كاری كه انجام می‌دادم، كاملا راضی نبودم. چون می‌دانم كه نیاز جامعه در حوزه معارف چیست و ما آن را آن‌طور كه باید و شاید، برآورده نمی‌كنیم، به نظرم نتیجه راضی‌كننده نیست. ما باید خیلی پیش‌روتر باشیم. ما فاصله 60 یا 70 درصدی با نیاز مخاطب داریم، در صورتی كه باید
10 یا 20 درصد از نیاز مخاطب جلوتر باشیم و برای او نیازسازی كنیم. این كاری است كه غرب انجام می‌دهد و نیاز كاذب تولید می‌كند.
 چند نمونه موفق می‌توانید نام ببرید؟
زمانی در همین گروه معارف، برنامه‌ای به عنوان «دین دات آی آر» پخش می‌شد كه ادامه نیافت. پاسخ به شبهات مطرح‌شده، با ریتمی سریع و ساختاری متفاوت بود. «سمت خدا» هم برنامه موفقی است و الزامی هم نیست كه حتما تغییرش بدهیم. پرمخاطب‌ترین برنامه دینی است و همیشه جزو برنامه‌های پرمخاطب سازمان بوده است. قبلا برنامه‌های خوب و موفق دیگری هم بودند كه متاسفانه قلب ماهیت شدند و از حالت چالشی و پاسخگو خارج شدند. بین بعضی برنامه‌هایی هم كه در عتبات ساخته می‌شود، برنامه‌های خوبی وجود دارد.
 شما با ستاره‌سازی یا استفاده از ستاره‌ها برای ایجاد جذابیت در برنامه‌های دینی موافقید؟
بحث مفصلی است. آیا ستاره الزاما آورده‌ای دارد یا در حوزه دینی این آورده را هم دارد؟ اگر یک ستاره فوتبال را در برنامه معارفی بیاوریم، قطعا نتیجه نمی‌گیریم. در حوزه معارف به جای شهرت، محبوبیت اثرگذار است. قطعا مخاطبی كه برنامه دینی را می‌بیند، از مجری و فضا اثر می‌پذیرد. یكی از دلایل محبوبیت «سمت خدا» همین است كه این آدم‌ها مثل نجم‌الدین شریعتی، در جلو و پشت دوربینش یكی هستند.

باید ریسک پذیر بود و بسته رسانه‌ای طراحی کرد


چندی پیش گزارشی می‌خواندم درباره این كه ما برنامه‌های معارفی را به رسانه و محتوای رسانه‌ای تبدیل نكردیم. بلاتشبیه، یك مسابقه فوتبال مسابقه‌ای 90 دقیقه‌ای بین 22 نفر است، ولی از مقدمه یا موخره آن مانند ری‌اكشن‌ها، حضور تماشاچی‌ها، ورود به زمین و... برای همه‌اش طراحی شده و به یك پكیج محتوای رسانه‌ای تبدیل شده است. دیگر صرف انعكاس مسابقه نیست. ما در برنامه‌سازی دینی، نهایتا انعكاس می‌دهیم. این موضوع علل مختلفی دارد.
اول این كه ما در این زمینه رشد نكردیم و ساختاری طراحی نكردیم.
دلیل دوم سختی آن است. چون دین به عنوان محتوایی كه ارائه می‌شود، از رسانه ما بزرگتر است. به همین دلیل كپسولی كردن و قابل هضم كردن آن در رسانه، سخت است.
سوم این كه ما كمی تنبلیم و به اقل مخاطب بسنده می‌كنیم. مشكل دیگر هم در حوزه مدیران است. ما حاضریم در همه زمینه‌های سیاسی، اجتماعی و ورزشی ریسك كنیم، حرف‌هایی بزنیم و تبعاتش را هم بپذیریم، ولی در حوزه دین این اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ چون نسبت به جایی كه هستیم، مسلط نیستیم و اگر فردا از ما بپرسند چرا این اتفاق افتاده، نمی‌توانیم جواب بدهیم. حاضر نیستیم ریسك كنیم كه اتفاق خوبی بیفتد، ولو این كه قشری یا درصدی از مخاطب نپسندد. در این سال‌ها قدرت ریسك به حداقل رسیده است. وقتی این ریسك نباشد، هرروز عقب‌نشینی خواهیم كرد، در حالی كه مخاطب هرروز در حال پیش‌روی است. بنابراین فاصله رسانه و مخاطب به حداكثر می‌رسد. البته حركت‌هایی اتفاق افتاده و همین كه ما الان بهش نقد داریم، از چند سال قبل جلوتر هستیم. در این سال‌ها ساختارهایی هم بوده كه آن محتوا را به خوبی گنجانده باشد.