نسخه Pdf

الهی که جان‌تان جور باشد

الهی که جان‌تان جور باشد


اصلا که انگاری خود سکانس‌های آژانس شیشه‌ای آمده باشد جلوی چشمم که این وسط گوشت قربانی عباسه! شاید هم اشکال از ما بود که وسط این دعواهای سیاسی دنبال گرفتن کره ادبیات و روایت و داستان و رمان خودمان بودیم! خوب یا بد همراه بچه‌ها نشسته بودیم و فکرهایمان را هم روی هم ریختیم که این سری را برویم سراغ ادبیات کشور همسایه و نویسنده‌هایش. همین الان که این جمله را گفتیم حتما دو سه تا رمان و داستان بلند که نویسنده افغان داشته باشند توی ذهن شما هم ردیف شده. آثاری که حالا یا در ایران منتشر شده‌اند یا در آمریکا یا در سایر کشورهای دیگری که نویسنده‌های فارسی‌زبان افغانستان حضور دارند.
با خودمان فکر کرده بودیم که بنشینیم و حسابی کله‌پاچه پرونده ادبی ضمیمه این هفته را بار بگذاریم و وسطش هم که بچه‌های تحریریه مشغول انداختن سفره و آوردن دارچین و قاچ‌کردن لیمو و اینها هستند، گپ نصفه‌ونیمه‌ای هم با یکی از نویسندگان یا شاعران افغان بزنیم که خارج از مرزهای جغرافیایی امروز افغانستان دست به قلم هستند و تولید ادبی دارند. نه ... نه! اصلا در پی بحث سیاسی و فحش و فحش‌کشی به یکی از طرفین دعوا در افغانستان نبودیم و نیستیم که اصولا ما خداوندگار شتران خویشیم در ادبیات! هدف‌مان امر خیری بود برای جور کردن بیشتر آشنایی با خودمان و شما و آن قسم از تولیدات ادبی که توسط نویسندگان مهاجر افغان دارد خارج از مرزهای سیاسی امروز افغانستان تولید می‌شود که با مغز خوردیم وسط دیوار!  هر یک از آقایان یا خانم‌های نویسنده‌ای که رفتیم سراغ‌شان به دلایلی که حتما محترم است ترجیح دادند تا اطلاع ثانوی حرف و نقل و سخنی نزنند. درگوشی بین خودمان بماند که بعضی‌هایشان هم حال و روز روحی و فکری مناسبی نداشتند. ایضا این‌که بعضی‌ها حتی به سبب قلم‌زدن و به تصویر کشیدن بعضی واقعیت‌های جامعه افغانستان بعضا از جانب بعضی جریان‌های داخلی این کشور تهدید هم شده‌ بودند. اینجا بود که دسته‌جمعی در تحریریه به سادگی خودمان پی بردیم وسط چنین اوضاع قمر در عقربی که سگ سیلی می‌زند و گربه تپانچه، ما چقدر گیج و پرتیم از مرحله که نشسته‌ایم و کله‌پاچه ادبی کشور همسایه را بار گذشته‌ایم.
ایضا حسابی دوزاری کج‌مان هم جا افتاد در فقره آن حدیث منسوب به حضرت رسول که دو نعمت مجهولند که قدرشان دانسته نشود جز آن هنگام که نقصی در آنها پدید آید و یکی‌شان امنیت باشد! این وسط ما چه داشتیم بگوییم با حضرات آقایان و خانم‌های نویسنده و شاعر افغان ساکن قسمت‌های مختلف این کره خاکی جز اظهار امیدواری برای خودشان و زنان و مردان پردردشان که چند دهه است زخم جنگ و درگیری و نزاع و اشغال، کام‌شان را تلخ کرده. الهی که روزی فرارسد همین نزدیکی‌ها که جان و زندگی و خانه و کاشانه‌ همسایه شرقی‌مان جور باشد، جورِ جور که بتوانیم با نویسندگان و شاعران بنشینیم و کله‌پاچه ادبیات‌شان را بار بگذاریم. اجمالا آن دارچین را بدهید به من ... .
ضمیمه نوجوانه