لزوم بازنگری به نحوه پوشش رسانهای المپیک و سایر رویدادهای ورزشی
روایت ملی
ساخت سرمایه اجتماعی نکته حائز اهمیتی است که رسانهها درحالحاضر به خوبی به آن توجه نکرده و برایش ارزشی قائل نیستند. این در حالی است که باید در حوزه سرمایه اجتماعی ظرفیتی فراهم شود تا حول آن، سرمایه اجتماعی به وجود آید. رویدادی مانند برگزاری مسابقات المپیک و پارالمپیک همان ظرفیتی است که برای ایجاد سرمایه اجتماعی میتواند بهخوبی در اختیار رسانه قرار گیرد اما میبینیم که گاهی رسانه از این امکان ویژه استفاده نمیکند. چون ذهنیت برخی از مدیران ذهنیت عمومی نیست و از این رو به اهمیت پدیدهای مانند المپیک و پارالمپیک بهمنظور رسیدن به سرمایه اجتماعی نرسیدهاند. درصورتیکه از همین طریق میتوان آورده اجتماعی بسیاری به دست آورد و مخاطبهای بسیاری را به سمت رسانه جذب کرد.
از این روست که مساله خودتحقیری به وجود میآید و در شرایطی قرار میگیریم که جامعه بهصورت شتابندهای به سمت ترویج خودتحقیری پیش میرود و موفقیتها بهعنوان موفقیت پذیرفته نمیشود. رسانه نیز در این زمینه همنوا میشود. درصورتیکه حق نداریم در رسانه جمهوری اسلامی پیرامون موفقیتها سکوت کنیم. وظیفه شرعی، دینی، ملی، اسلامی و هویتی ماست که این موفقیتها تقویت شود. از سردار شهید حاجقاسم سلیمانی نقل میشود که جمهوری اسلامی حرم است و اگر این حرم بماند باقی حرمها حفظ میشود. این تعلقخاطر به جمهوری اسلامی باید در تمام زمینهها تقویت شود.
رمز وحدت: ایران
در شرایط فعلی، هیچ مبنای وحدتی غیر از ایران نداریم. برای همین باید به فکر ایران بود. رسانه باید به فکر ایران باشد و نباید از موفقیتها غفلت کند. رویدادهای پارالمپیک و المپیک اتفاق بسیار عظیمی در دنیاست و بهعنوان توسعه کشورها شناخته میشود. نتایجی که کشورها به دست میآورند بهعنوان مولفههای کیفی توسعه مطرح میشود. این بیتفاوتی در رسانه خوب نیست. در پارالمپیک، ایران در میان ردهبندی آسیایی رتبه چهارم دارد. این موضوع در رسانه تا چه میزان برجسته شد؟ مجریهایی که برای تهیه گزارش مسابقات المپیک و پاراالمپیک انتخاب شدند چقدر در زمان گزارش سرشار از نشاط و انرژی بودند؟
ایران در این دوره از پارالمپیک در مقایسه با چهار دوره قبل کمترین تعداد ورزشکار را داشت اما بیشترین مدال را آورد که با المپیک لندن برابری میکند؛ ولی در مقایسه تعداد شرکتکننده، ورزشکاران بیشتری به پارالمپیک در لندن رفته بودند. اتفاق کمنظیری رخداده که حتما باید کارشناسان این حوزه به آنها بها دهند. بهشدت باید دنبال این بود که از طریق روشهای گوناگون که یکی از روشها همین نکته است گسیختگی پیشآمده را از بین برد و به پیوستگی و همبستگی اجتماعی تبدیل کرد که متاسفانه در این زمینهها غفلت زیادی صورت میگیرد.
ذهنیتهای فرا جناحی
در رسانه، ذهن رسانهای باید ذهن عموم باشد. ذهنهای کلونی، ذهنهای قشری و ... وقتی وارد رسانه میشود رسانه را به سمت شکست سوق میدهد و از تعداد بیننده میکاهد. مرجعیت برای یک رسانه بهمثابه همه چیز آن است و شخصا بر این باور هستم که مرجعیت برای یک رسانه بهمثابه ناموس یک رسانه است و رسانهای اگر این مرجعیت را از دست بدهد طبعا چیز دیگری ندارد. اگر در مجموعهای رئیس و مدیر آن بهعنوان نماینده یک قشر خاصی از هر نظر و دیدگاهی معرفی شود ناخودآگاه اهداف آن به سمت اهداف آن قشر میرود و وقتی اولویتهای قشری در پرداخت رسانهای اولویت پیدا کند و مولفههای قشری در اولویت باشد مولفههای عامه از نظر میافتد.
بههرحال ورزش و موسیقی دو محتوایی هستند که در عوام میتوانند فراگیر باشند و حتما باید رسانه برای هر دو اینها برنامه داشته باشد. چون دامنه مخاطب آنها با هیچ محتوای دیگری قابل قیاس نیست. پرمخاطبترین برنامههای گفتوگومحور سیاسی یک تا 2درصد بیننده دارند اما یک نیمه از مسابقه فوتبال چند برابر چنین برنامهای مخاطب دارد. ذهن عامگرا نبودن مدیر رسانه، مرجعیت را از دست میدهد. چون به علایق و سلایق مخاطب توجه ندارد. به همین دلیل مخاطب کم میشود. در نتیجه با نمایشندادن المپیک و پارالمپیک سرمایه اجتماعی را نادیده گرفته و در نهایت به رسانه
لطمه خواهد خورد.