جامعه امام‌صادقی، تمدن‌ساز است

دکتر محمد ا...اکبری، استاد دانشگاه و مورخ از ضرورت احیای اندیشه‌های تمدن‌ساز امام‌صادق(ع) در زمانه ما می‌گوید

جامعه امام‌صادقی، تمدن‌ساز است

امام‌‌‌‌صادق‌(ع) در یک دوره 35ساله، امامت امت اسلامی ‌را عهده‌دار بودند. 18سال از این ایام با تحولات فرهنگی و سیاسی پیچیده‌ای همراه شد که فرصتی برای رونق علمی‌جامعه متحجر آن ایام را فراهم کرد. تزلزل و سقوط امویان، روی کار آمدن حکومت نوپای عباسی و سرازیر شدن سیل دانش‌پژوهان ایرانی و عراقی به مدینه موجب شد امام‌‌‌‌صادق‌(ع) مرزهای علم را از درون محافل خصوصی شیعی فراتر برده و مسلمان و غیرمسلمان را در کنار یکدیگر قرار دهد، مدرسه بسازد و مدینه را به مرکز علمی ‌جهان اسلام تبدیل کند. دکتر محمدا... اکبری، تاریخ نگار، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) درگفت‌وگوی پیش‌رو به تحلیل نگاه انسانی امام‌‌‌‌صادق(ع) درباره توسعه فرهنگی و تمدنی پرداخته و از ضرورت بازخوانی سیره و اندیشه امام‌‌‌‌ در زمانه ما می‌گوید.

  چرا امام‌‌‌‌صادق(ع) با وجود جاذبه‌های سیاسی برای مبارزه و قیام مدنی علیه حکومت وقت، استراتژی علمی ‌و توسعه فرهنگی را انتخاب کرد؟
هر اقدام سیاسی علیه حکومت نیازمند تعدد و کثرت افرادی است که با رهبری قیام همراه شوند. افرادی که وفادار و معتقد به استراتژی و ایدئولوژی قیام باشند، در غیر این صورت جز تلفات انسانی و معنوی نتیجه‌ای نخواهد داشت. از سوی دیگر ما قائل به اصل «امام‌‌‌‌زمان شناس است» هستیم و امام‌‌‌‌صادق(ع) در دوره‌ای زیست داشتند که دو جریان سیاسی در جامعه فعالیت می‌کرد؛ عباسیون و حسنی‌ها.
 قیام عباسی‌ها علیه امویان ثمره 70سال فعالیت جبهه فرهنگی آنان بود. این درحالی بود که شیعیان جبهه‌ای کوچک داشتند و قلمروشان گسترده نبود، امام ‌‌‌‌تشکیلات خود را داشتند اما توسعه یافته نبود و یارگیری در اطراف قلمرو حکومت صورت نگرفته‌بود، بنابراین زمینه برای قیام امام‌‌‌‌وجود نداشت. همچنین امویان در پایان دوره خود گرفتار درگیری‌های شاهزاده‌ها و امیران شده و به‌شدت ضعیف بود. این عوامل موجب شد تا اکثریت جامعه از حکومت امویان خسته شده و به دنبال فضای تازه سیاسی باشند.
 در این شرایط پیچیده سیاسی عباسیان با استفاده از معادلات فرهنگی خود و همراهی مردم خراسان طومار امویان را در هم پیچیدند و حکومت تشکیل دادند.
نکته مهمی ‌که نباید از آن غافل شد، این است که وظیفه ذاتی امام‌‌‌‌هدایت مردم و بهنجار کردن اخلاقیات، احکام، فقه، اعتقادات و... در جامعه است. «هدایت مردم» و «پاسداری از کیان دین» دو برنامه مهمی ‌است که اولیاءا... وظیفه داشتند آن را به سرانجام برسانند. این دو برنامه مهم یا به‌وسیله قیام سیاسی انجام می‌شد یا تبلیغ، ترویج و تفسیر صحیح از دین در پوشش پاسخگویی به سؤالات و شبهات مردم و ممانعت از کج فهمی‌ از دین. درحالی که با توجه کمی‌ یاران ضمانت اجرایی برای تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی در جامعه وجود نداشت، پیشوای ششم ما، برنامه دیگری را در دستور کار قرار داد. در شرایط سیاسی و اجتماعی خاص آن زمان و با توجه به وظایف امام، حضرت‌صادق(ع) همراه شاگردان خود به رصد جامعه پرداخته و پاسخگوی پرسش‌های مردم بودند.
  به هیچ عنوان شرایط برای تشکیل حکومت وجود نداشت؟
خیر. امام‌‌‌‌صادق(ع) به‌عنوان مدیر توانای سیاسی مانند امام‌‌‌‌علی(ع) ظرفیت رهبری سیاسی جامعه را داشت اما شرط دیگری که برای تشکیل حکومت لازم است، حضور اکثریت مردم در کنار رهبری قیام است. همراهی مردم، ضمانت اجرایی هر قیام سیاسی است تا منجر به تشکیل حکومت شود، امام‌‌‌‌حق ندارد مردم را با زور شمشیر همراه خود کند، زیرا در این صورت فرقی یا طاغوت ندارد بلکه مردم باید به درک ضرورت حکومت دینی برسند. نمونه تاریخی این نظر انتصاب امام‌‌‌‌علی توسط پیامبر در غدیر خم است. اما زمانی که شرایط برای تشکیل حکومت فراهم نشد، امام‌‌‌‌وارد عرصه نشدند. حتی امام‌‌‌‌حسن که حکومت را در دست داشتند، زمانی که یاران او را رها کردند، ناچار به صلح و ترک حکومت شدند؛ زیرا وظیفه اصلی و ذاتی امام‌‌‌‌اصلاح عقاید مردم و توسعه تعالیم انسانی و الهی است.
  بنی عباس طی فرآیندی 70ساله برنامه‌های فرهنگی خود را پیاده کرد و به حکومت و همراهی مردم رسید. مؤلفه‌های سیاسی فرهنگی اجتماعی در شکل‌گیری مکتب علمی ‌امام‌‌‌‌صادق‌(ع)تقش داشت و می‌توان آن را به این رویداد سیاسی ضمیمه کرد؟
بله. اولا حکومت بنی امیه به مدت90سال در رأس جامعه بود که ویژگی‌های فکری و فرهنگی از جمله جبرگرایی را ترویج می‌کرد. به گونه‌ای که این ایده را بر جامعه مسلط و به فرهنگ و سنت جامعه تبدیل کرد. جامعه دوره بنی‌امیه، جامعه‌ای با مردمانی با زنجیرهای محکم بر مغزهای زنگ زده‌بود و برای رهایی از این شرایط لازم بود تا رهبری توانا بن بست فکری جامعه را بشکند.
 معاویه به دنبال ایجاد تقدس برای خود و حکومتش بود. قیام امام‌‌‌‌حسین(ع) این تقدس را شکست و دروغ‌های ساخته و پرداخته حکومت را برملا ساخت و تقدس دروغین بنی‌امیه را از بین برد. قیام بنی‌عباس صرفا یک قیام سیاسی نبود، انقلاب فرهنگی نیز بود. آنها در گام اول فریاد «حکومت حق بنی‌هاشم است» سردادند و از مصایب وارد بر خاندان امام‌‌‌‌حسین(ع) گفتند تا اذهان را آگاه و علیه حکومت بشورانند. خراسانیان را همراه خود کردند تا غیر عرب را که از فضای جبرگرا و تقدس‌زده مدینه و شام خارج بودند، به قیام وادارند. مردم خراسان مردمی‌اهل علم و دانا بودند و همراهی آنان به نفع بنی‌عباس بود. قیام بنی‌عباس یک انفجار فرهنگی بود تا سیاسی، و مردم از زیر سلطه سنگین درآمدند. این قیام به شکستن سد تحجر بنی‌امیه در جامعه کمک کرد. وقتی حکومت عباسی شکل گرفت، ایرانی‌ها با دانش و فرهنگ خود در توسعه تمدن‌اسلامی ‌نقش‌آفرین شدند و تمدن اسلامی‌ که صدسال متوقف شده‌بود راه بالندگی در پیش گرفت. این انقلاب فرهنگی در میانه دوره امامت امام‌‌‌‌صادق‌(ع)صورت گرفت و فترت به‌وجود آمده، ایجاد علاقه بین مردم به توسعه علمی ‌و شروع موج ترجمه متون علمی ‌این فرصت را فراهم آورد امام‌‌‌‌برای هدایت مردم و پاسداری از دین، از سنگر علمی‌استفاده کند و مکتب جعفری را که سنگ بنای آن از زمان امام‌‌‌‌باقر(ع) پایه‌ریزی شده‌بود، توسعه دهند. این توسعه علمی‌ مهم‌ترین اقدام در جامعه آن دوران برای شکستن سد تحجر و انجماد فکری بود که بنی‌امیه در جامعه به‌وجود آورده‌بود. اهالی ایران و عراق به سمت مدینه آمدند و پرسش‌های علمی ‌و نیازهای دانشی خود را به امام‌‌‌‌عرضه کردند. مجموع اینها که در کنار هم قرار گرفت، مکتب علمی‌امام‌‌‌‌صادق(ع) بنیانگذاری شد.
  نقل شده‌است امام ‌‌‌‌یک گونه علم را تدریس نمی‌کردند و رشته‌های مختلف علمی‌ محل بحث بوده‌است. آیا این روش برای امروز هم کاربردی است؟
اولا باید زمینه ورود افکار گوناگون فراهم شود تا نقد توسعه یابد و خرد و دانش اوج بگیرد. باید متون ترجمه شود و افکار دیگران نیز مطالعه شود تا جامعه تک‌بعدی نشود. ثانیا وظیفه امام ‌‌‌‌همان است که گفته‌شد. علم بشر به عقل بشر واگذار شده‌است لکن اگر پرسشی مطرح شود او پاسخگوست. حکومت عباسی برای اداره جامعه نیاز به دانش ایرانی داشت و به همین دلیل عرضه علم نیاز جامعه تحول‌یافته و مردم بود و امام ‌‌‌‌نیز از مردم دریغ نکردند. نیازهای مردم در آن دوره مترقی‌تر از ادوار پیشین شده‌بود و سوالاتی جدید و متنوع مطرح شده‌بود که فقط امام‌‌‌‌ می‌توانست پاسخگوی آنها باشد.
 اما در خصوص این‌که حوزه‌های علمیه ما می‌توانند همان روش علمی ‌را پیاده کنند یا نه، باید به گسترش علوم و تخصصی‌تر شدن آنها نیز توجه کنیم. روزگاری طب، نجوم و ریاضیات در حوزه‌ها تدریس می‌شد اما با اختصاصی‌تر شدن علم، تنها بخشی از علوم‌انسانی در کنار علوم‌دینی در حوزه‌های ما تدریس می‌شود. و بقیه علوم به دانشگاه‌ها واگذار شده‌است.
 حضور بیش از 4000دانشجو در مدرسه جعفری که به نقل تاریخ از مذاهب و ملل مختلف در محفل علمی ‌امام‌‌‌‌ حضور داشته‌اند، چه ثمره‌ای برای توسعه علمی، فرهنگی و تمدنی جهان اسلام داشت؟
 شاگردان امام ‌‌‌‌بسیار بیشتر از 4000 نفر بوده‌اند، این عدد که در تاریخ آمده‌است، تنها کسانی هستند که از امام‌‌‌‌ مطالب علمی‌ نقل کرده‌اند.   حضور ایرانی‌ها و عراقی‌ها در مدرسه امام‌‌‌‌صادق‌(ع) فضای فکری را متحول و مدینه نقل گرا را به محلی برای مباحثه علمی‌تبدیل کرد. مردم مدینه مبتکر و خلاق نبودند و حضور دیگران باعث شد خلاقیت و ابتکار در مباحث علمی‌ در محافل امام‌‌‌‌صادق‌(ع) رونق بگیرد. اگر مردم عراق و خراسان که در آن دوره به گفت‌وگو و پرسشگری معروف بودند، نبودند علم امام‌‌‌‌صادق(ع) و مدرسه جعفری به ما نمی‌رسید؛ زیرا مردم ایران اهل تفکر بودند و هیچ‌گاه با یک سوال قانع نمی‌شدند و به دنبال یافتن پاسخ کامل و جامع بودند. پس از دریافت علم آن را به زنجیر نمی‌کشیدند و به دیگران نیز انتقال می‌دادند و این‌گونه به توسعه علمی‌کمک می‌کردند.
  جامعه نخبگانی ما برای فراگیر کردن ارکان تمدنی چه وظیفه‌ای دارند؟
توسعه علمی، فرهنگی و تمدنی وظیفه همه است و وظیفه نخبگان بیشتر از دیگران است اما آن را ساقط نمی‌کند. برای نیل به این اهداف باید در گام اول دعواهای مذهبی و تبعیض‌ها برداشته شود. ما دایره امام‌‌‌‌صادق(ع) را کوچک کرده‌ایم مانند این‌که خورشید را در خانه‌ای حبس کرده‌باشیم. امامی‌که فکر و اندیشه‌اش تمدن‌ساز است نباید محدود به یک جمع باشد، او امام ‌‌‌‌همه است. امام‌صادق(ع) امام‌‌‌‌انسانیت است نباید گرفتار حصرخانگی یارانش باشد. هدف امامت هدایت همه انسان‌هاست نه یک عده خاص. امام‌‌‌‌ بدون توجه به دین و ملیت، به فقرا کمک می‌کرد و به دانش‌پژوهان علم می‌آموخت؛ یعنی در عرصه اقتصاد و علم توسعه‌نگر بودند. از کسی نمی‌پرسیدند مسلمان هستی یا نه؟ ما اگر مدعی پیروی از امام‌‌‌‌هستیم باید کج‌فهمی‌از دین و امامت را اصلاح کنیم و نگاه انسانی را توسعه‌دهیم.  ببینید رکن مقوم توسعه تمدنی، همزیستی مسالمت‌آمیز است. این رکن مهم توصیه موکد امام‌‌‌‌صادق(ع) است. می‌فرمایند به دیدار بیماران شهرتان بروید در نمازشان شرکت کنید و... نمی‌فرمایند بپرسید شیعه است یا سنی؟ مسلمان است یا نه؟ برای رسیدن به آنچه امام‌‌‌‌ سفارش کرده‌است باید تنگ‌نظری‌ها کنار گذاشته‌شود. پاسخگویی به نیازهای جامعه جزو اندیشه‌های امام‌‌‌‌ و اسلام است. زمانی که این نیازها برطرف شود، موتور محرکه تمدن حرکت می‌کند، سرعت می‌گیرد و پیشتازی می‌کند. زمانی که نیازهای جامعه رفع شود، نیازهای جدید ایجاد می‌شود و این یعنی توسعه و پیشرفت. پیامبر می‌فرماید اگه دو روز یک فرد مثل هم باشد، او زیان کرده‌است. حالا فرقی نمی‌کند آن شخص کارگر باشد یا دانشجو. باید در هر زمینه‌ای به دنبال پیشرفت بود. این خواسته در کل جامعه معنای بیشتری می‌یابد. امام ‌‌‌‌برای تحقق این امر، به دنبال زندگی بخشی بودند تا جامعه مرده را احیا کنند و سدهای تحجر فکری را بشکنند. بنابر این جامعه ما باید بر اساس این آموزه‌ها، تمدن‌ساز باشد و از همفکر و غیرهمفکر بخواهد تا در زمینه رشد و توسعه همراه باشد. در این صورت ما امام‌‌‌‌صادقی هستیم.