نگاهی به روند حضور هنرمندان تلویزیون در عالم سینما
جایی برای پرواز ...
آغاز دهه 60 اندكی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلویزیون بهعنوان رسانهای فراگیر و برپایه استانداردهای موجود در آن زمان كه بسیار هم درست و منطقی به نظر میآید فعالیتهای فرهنگیاش را در راستای اعتلای آگاهی مردم و فرهنگسازی نوین مطابق با شرایط پس از انقلاب شروع میكند و مانند تمام بحثهای پیشین در همین صفحه بهرغم
نوپا بودن انقلاب و شرایط نابسامان اقتصادی و نیز دوران جنگ تحمیلی میتواند آثار فاخری تولید و خاطرات بسیار ماندگاری را در ذهن مردم و مخاطبانش حك كند.
كارهایی كه عواملش از همان ابتدا و به شكل جدی با تلویزیون آغاز میكنند و حتی عمده شهرت خود را هم مدیون همین رسانه هستند. این هنرمندان یا در همان سالهای اول پس از پیروزی انقلاب پا به تلویزیون میگذارند یا با وجود فعالیتهای پیش از انقلاب با دعوت تلویزیون فصل تازهای در كارنامه حرفه ایشان آغاز میشود و با قوت بیشتری به كارهایشان ادامه میدهند. سریالهای درخشان دهه 60 كه هنوز هم بهعنوان كارهای نوستالژیك و ماندگار در یاد مردم مانده است، یادآور چهرههایی است كه از آن سالها در تلویزیون حضور دارند و بعدها هم با وجود فعالیت در سینما همچنان به حضورشان در تلویزیون ادامه میدهند و بیننده آنها را به عنوان چهرههای تلویزیونی و مردمی میشناسد.
بازم مدرسهام دیر شد!
تهیهكننده و كارگردانی كه در دهه 60 با تلویزیون همكاری میكند با صداوسیمایی روبهروست كه دارای بدنهای كمحجم و نوپاست و امكانات خود را بهدست افرادی میسپارد كه نیتی جز ساختن یك اثر قابل قبول ندارند و انگیزههای مالی و ساخت برج و ساختمانسازی در دایره فعالیتهایشان تعریف نشده است. سریالهایی مانند سلطان و شبان به تهیهكنندگی داریوش فرهنگ كه با استفاده از گروه تئاتری پیاده و بازیگرانی مانند مهدی هاشمی و گلاب آدینه ساخته میشود. سریال سربداران با بازی علی نصیریان، امین تارخ، افسانه بایگان و محمدعلی كشاورز و سریالهای دیگری مانند امیرکبیر و میرزاكوچكخان و هزاردستان كه به جرات میتوان گفت بسیاری از چهرههای مهم سینمای ایران تا چنددهه را
به عرصه حرفهای معرفی میكند و این چهرهها از همان روزها تاكنون در اكثر تولیدات سینمایی حضور پیدا میكنند. برای مثال با آن كه عبدا... اسكندری و جلال معیریان ابتدا با سینما آغاز میكنند، اما در حقیقت این تلویزیون است كه به آنها امكانی فوقالعاده برای پیشرفت میدهد و آنها میتوانند با سریالهای تلویزیونی به اساتید مسلم گریم در ایران تبدیل شوند. در حوزههای دیگر هم نامهای بسیاری هستند كه با تلویزیون به اوج شكوفایی حرفهای خود میرسند و پس از مدتی خانه خود را ترك میكنند. در این میان هستند فیلمسازانی كه همواره و در هر فرصت به تلویزیون بازمیگردند و دغدغه
كار كردن در این مجموعه را دارند. بهعنوان مثال زندهیاد علی حاتمی در فیلمهای سینمایی مادر، دلشدگان و جعفر خان از فرنگ برگشته عمدتا از همان عواملی استفاده میكند كه در هزاردستان حضور دارند و برای ساخت مجموعه تختی به تلویزیون بازمیگردد كه متاسفانه اجل مهلت نمیدهد.
نكته مهم دیگر این كه در سالهای دهه 60 دستورالعمل تولیدات سینمایی تفاوت چندانی با آثار تلویزیونی ندارد و قوانین و ممیزیها مانند هم است. ارتباط جدی و تنگاتنگ بین این دو رسانه باعث میشود سینماگران حضورشان در تلویزیون را
به عنوان یك فرصت بدانند، اتفاقی كه این روزها در هیچ حوزهای وجود ندارد و مساله مهم نه اعتبار سینما و تلویزیون كه دستمزدهای غیرمتعارف و حیرتانگیزی است كه فضای فعالیت را مشخص میكند.
در دهه 60 بسیاری از عوامل كنونی سینما از طریق تلویزیون به مردم معرفی و شناسنامهدار میشوند. روندی كه البته تا هماكنون هم ادامه دارد و تلویزیون در حقیقت خاستگاه اصلی بسیاری از عوامل سینمای ایران است. شاید مطابق همین نظر بتوان از اكبر عبدی بهعنوان یكی از شاخصترین چهرههایی نام برد كه از تلویزیون آغاز میكند و مدتی بعد به چهره اول سینمای ایران در آن سالها تبدیل میشود.
شلیك نهایی
در این دهه استادانی مانند عزتا... انتظامی، محمدعلی كشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان بهرغم حضور در سینما همچنان ارتباط خود را با تلویزیون حفظ میكنند. در این میان نسل جوانتر مانند رضا كیانیان، ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا و بسیاری دیگر توسط تلویزیون كشف میشوند. بهعنوان مثال رضا كیانیان بهرغم بازی در فیلم سینمایی تمام وسوسههای زمین به كارگردانی حمید سمندریان فقید به یکباره با مجموعهای به نام شلیك نهایی به اوج شهرت میرسد و دیده میشود و حتی چهرهای مانند زندهیاد خسرو شكیبایی با وجود دریافت سیمرغ بلورین برای بازی در فیلم هامون با سریالهایی مانند خانه سبز و روزی روزگاری به عموم مردم معرفی میشود. در این سالها یك اتفاق مهم فصل جدیدی در روابط سینما و تلویزیون را آغاز میكند. فیلم سینمایی كلاه قرمزی و پسرخاله بر مبنای داستان دو عروسك محبوب برنامه كودك ساخته میشود كه فروشی حیرتانگیز دارد و پیش از این هم مشابه همین اتفاق در دهه 60 با سینمایی مدرسه موشها رخ داده است. این فروش بالا و نبود یك قرارداد محكم برای حفظ شخصیتهای محبوب تلویزیونی و استفاده از آنها در درازمدت، یكی از چالشهایی است كه هرگز به آن توجه نمیشود و متاسفانه هنوز هم این داستان ادامه دارد. در این مدل از قرارداد همواره دستاوردهای تلویزیون در سینما استفاده میشود، بیآنكه نقش و سهم مجموعه تلویزیون دیده شود.
در این دهه سریالهایی مانند گل پامچال، تفنگ سر پر،كت جادویی، آژانس دوستی، داستان یك شهر، در پناه تو، شلیك نهایی و سریال امام علی(ع) نیروهایی را به سینما معرفی میكنند كه بعدها مهمترین جوایز سینمای ایران در سطح بینالمللی را دریافت میكنند؛ نیروهایی مانند اصغر فرهادی كه با دریافت دو جایزه اسكار در حقیقت یكی از شاگردان نامآور مكتب تلویزیون است.
از سوی دیگر در دهه 70 مجموعه طنزی همچون ساعت خوش باعث میشود تا گروهی جوان و
با استعداد با اعضایی مانند مهران مدیری,رضاعطاران و سعیدآقاخانی فرصت كار پیدا كنند و مورد اقبال عمومی واقع شده و در دهههای بعد همین سه نام، صاحب جایگاه ویژهای در عرصه طنز سینما و تلویزیون بشوند.
در دهه 70 یكباره سینما با ساخت فیلمهایی مانند عروس, شوكران، سلطان و مانند اینها از نظر چهرهپردازی و طراحی لباس از ضابطههای تلویزیون فاصله میگیرد و به خاطر همین نكته سینما در مورد مقوله بازیگری دچار كاستیهایی میشود كه راه را برای بازیگرانی یك شبه بدون سابقه تئاتر و تلویزیون باز میكند. بازیگرانی كه اصالت تئاتر و تلویزیون را ندارند وصرفا گیشه را تامین میكنند و این برخلاف جریانی است كه در سالهای دهه 60 وجود دارد. دههای كه موفقیت در سینما و ماندگاری در آن با حضور در سریالهای تلویزیونی ارتباط مستقیمی دارد و شاید به دلیل همین نكته هنوز هم چهرههای تلویزیونی از محبوبیت بیشتری در بین افكار عمومی برخوردارند. چهرههایی كه با توجه به وسعت مخاطبان تلویزیون امكان بیشتری در مقایسه با سینما برای ارتباط با مخاطب دارند.
شب دهم
دهه 80 همچنان ساخت سریالهای تلویزیونی و معرفی هنرمندان و عوامل به سینما ادامه دارد .در این سالها گونه فیلمهای تلویزیونی رونق بسیاری پیدا میكند و جالب این كه بسیاری از فیلمسازان كهنهكار سینما در مهاجرتی معكوس به تلویزیون باز میگردند. در این سالها به خاطر تغییر سیاستهای سینمایی بهدلیل ممیزیهای متفاوت تر از قبل، پرداختن به مقوله متن و ارزش كیفی آن كاهش مییابد و بیشتر سازندگان آثار سینمایی درصدد ساختن كارهایی برمیآیند كه گیشه در آن همه چیز است. این نكته باعث میشود بسیاری از استعدادهای درخشانی كه تا پیش از این با یك روند طبیعی از تلویزیون به سینما میآمدند بیكار شده و به ناچار به خانه اصلی خود بازگردند. دهه 80 دهه رونق سریالهای تلویزیونی است بهگونهای كه هیچ فیلم سینمایی حتی به اقبال یك سریال نزدیك هم نمیشود. در این دهه بسیاری از چهرههای سینمایی در میان مردم عامه با اقبال كمتری روبهرو هستند و حتی در شهرهای كوچكتر ناشناخته میمانند.
رضا عطاران شاخصترین چهرهای است كه در دهه 80 حضور تلویزیونی پررنگی دارد و حالا یكی از پولسازترین چهرههای سینمای ایران محسوب میشود. سریالهایی مانند ترش و شیرین، بزنگاه، متهم گریخت و خانه به دوش آثاری است كه سبك جدیدی از طنز موقعیت و كلامی را برای تلویزیون به یادگار میگذارند و مردم بهدلیل شناخت این شوخیها استقبال فوقالعادهای از معادلهای سینمایی آن در دهه 90 دارند.
ایرج طهماسب و حمید جبلی كه با برنامههای عروسكی و تركیبی كودك و نوجوان به مردم معرفی میشوند، میتوانند در فیلمهای سینمایی هم از این محبوبیت استفاده كنند و با هوشمندی به تلویزیون بازمیگردند و هماكنون هم با مجموعه كلاه قرمزی تقریبا برای همه مردم ایران چهرههایی شناخته شده هستند. نكته مهم درباره این زوج هنری قدیمی این است كه آنها همواره در محدوده تواناییهای خود فعالیت میكنند و با شناخت دقیق فضای سینمای امروز، تلویزیون را بهعنوان فضای اصلی مجموعهای همچون كلاه قرمزی انتخاب كردهاند. مجموعهای كه بهرغم شكستن بسیاری از ركوردها در دهه 70 یك اثر تلویزیونی كامل است.
در بین چهرههای مهم این سالها نامهای شاخص دیگری هم وجود دارد كه با بازی در سریالهای تلویزیونی به شهرت میرسند و در سه دهه بعد هم همواره با تلویزیون ارتباط خوبی داشته و در آثار تلویزیونی حضور مداومی دارند. از جمله این نامهای بزرگ، میتوان به پرویز پرستویی، رویا تیموریان، سیاوش طهمورث، ثریا قاسمی، رسول نجفیان، پرویز پورحسینی، شهاب حسینی و در حوزه موسیقی به نامهایی مانند مجید انتظامی و فردین خلعتبری اشاره كرد.
پیش به سوی پایتخت
سینما در دهه 90 به شكلی مشهود دوپاره میشود. در یك سو كمدیهایی كه میلیاردی میفروشند و در سوی دیگر فیلمهایی كه با كمترین مخاطب روبه رو هستند و در این میان تلویزیون كماكان به وظیفهاش عمل میكند. در این سالها به شكل ناجوانمردانهای به تلویزیون حمله میشود و تعداد مخاطبان آن مورد سوال قرار میگیرد، اما هرگز این جریان درباره فیلمهای سینمایی با هزینههای میلیاردی و فروشهای بیست و چند میلیون تومانی پاسخ نمیدهد. در این دهه و بهواسطه شكلگیری فضای مجازی بسیاری از چهرههای جوان تلویزیونی به شهرت میرسند و كماكان سینما به دنبال استفاده از این محبوبیت برای سالنهای خالی خود است. در این دهه پولسازترین چهره سینما سابقه تلویزیونی دارد و حتی بسیاری از فیلمسازان فیلم اولی در جشنواره فیلم فجر هم به همین شكل با تلویزیون آغاز كردهاند.
یكی از هوشمندترین چهرههای دهه 90 را میتوان سیروس مقدم و مجموعه پایتخت دانست. این كه مقدم هرگز مدیومی را كه میشناسد رها نمیكند و در تلویزیون میماند و حتی بازیگران پایتخت هم بهرغم تجربههایی در سینما بیشتر بهعنوان یك چهره تلویزیونی شناخته میشوند. در این دهه چهرههای تلویزیونی سالهای قبل به پختگی میرسند و روند مهاجرت معكوس بهرغم شانتاژهای مختلف به تلویزیون اتفاق میافتد. بسیاری از مسابقههای مهم تلویزیونی و حتی سریالها توسط ستارگان سینما تولید میشود. در این سالها و بهواسطه اتفاقاتی كه در سینمای ایران در حال رخ دادن است تلویزیون بهعنوان یك بازار كار مطمئن برای بسیاری از سینماگران شناخته میشود و با تمام كمبودهای مالی و شرایط سخت بودجهای، باز هم تلویزیون برای این سینماگران خانه امن محسوب میشود. یكی از اتفاقات جالب این سالها كه به مجموعه پایتخت بازمیگردد تجربهای است كه محسن تنابنده در فیلم گینس انجام میدهد. تجربهای ناموفق كه نشان میدهد مدیوم تلویزیون و سینما به كلی با هم تفاوت دارند و لزوما موفقیت در هر كدام به موفقیت در دیگری منتهی نمیشود.
در این دهه یك رقیب جدی برای سینما و تلویزیون پیدا میشود كه البته مجبور است از نیروهای
این دو حوزه بهخصوص تلویزیون به شكل جدی استفاده كند؛ شبكه نمایش خانگی كه یك خط سوم در زمینه استانداردهای نمایشی در ایران را بهوجود میآورد و عمدتا هم به عنوان یك شبكه مولد و تولیدكننده نیروهای متخصص شناخته نمیشود. شبكهای كه این روزها درخصوص پولها و سرمایهگذارانی كه در آن فعالیت میكنند داستانهای بسیاری شنیده میشود.