نگاهی به شاخصترین برنامه سازان نمایشی سیما در حوزه
كارگردانی برای انقلاب
برای نسلی كه در سالهای پس از انقلاب به دنیا آمد و زیست اصلی خود را در سالهای دهه 60 تجربه كرد، «سریالهای نمایشی انقلابی» یكی از جذابترین خوراكهای تصویری بود كه در طول سال میتوانست با فرا رسیدن ایام دهه فجر تجربه كند. این سریالها در حافظه تاریخی این نسل پیوندی ناگسستنی با اكشن و هیجان داشت. سریالهایی كه در آن مبارزههای انقلابیون با رژیم شاه را به تصویر میكشید و با نمایش تعقیب و گریز در خیابانها، پخش اعلامیه، دستگیری و شكنجه مبارزان و...، بخش عمدهای از هیجان ناشی از تماشای فیلم را برای مخاطبان فراهم میكرد. در اغلب این آثار نوجوانها و جوانها نقشی مهم و ثابت داشتند. آنها به عنوان نسلی كه در دهه 60 به نسلی كنشگر تبدیل شدند، در آثار نمایشی دهه 50 حضوری مؤثر دارند.
در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاقه فراوانی از سوی كارگردانها برای به تصویر كشیدن مناسبات دربار وجود داشت. حالا دوربینها
به سادگی و آزادانه امكان حضور در كاخهای سلطنتی را داشتند و میشد با انتخاب چند بازیگر برای ایفای نقش شاه و دیگر اعضای خاندان پهلوی، با طراحی داستانی كه از فساد و مشكلات گذشته سخن میگفت، مردم مشتاق به دانستن را جذب تلویزیون كرد.
ساخت آثار عمیق و جدی در این عرصه نیاز به گذشت زمان داشت تا با دور شدن از واقعه اصلی و كنار گذاشتن رویكرد هیجانی، آثاری ساخته شود كه نگاهی تبیینی به انقلاب داشته باشد. در میان كارگردانهای پس از انقلاب داوود میرباقری یكی از چهرههایی بود كه سراغ لایههای اجتماعی جامعه برای روایت انقلاب رفت. او از همان آثار اولیه خود یعنی تلهتئاتر «حكایت مسافر گمنام»، به انعكاس تصویر جامعه دوران پهلوی در آثارش پرداخت. در سریال رعنا این كارگردان تصویر خود را كاملتر كرد. قهرمانهای او افرادی نبودند كه در مقابل رژیم پهلوی به مبارزه مسلحانه بپردازند و با سلاح و اعلامیه به جنگ شاه بروند بلكه آدمهایی معمولی بودند كه متأثر از سیاستهای غلط دوران پهلوی، سرنوشت آنها را به مسیری دیگر برده بود و حالا در بحبوبه انقلاب، آنها به نسلی مبارز و متفكر تبدیل شده بودند.
میرباقری حتی در سریالهای تاریخی مانند گرگها نیز رویه خود را در نقد سیستم پادشاهی و تقابل ظلم و عدالت دنبال كرد.
در سالهای اخیر آثار مختلفی در حوزه انقلاب ساخته شده است. كارگردانهای مختلفی تلاش كردهاند با رعایت دقیقترین راكوردها از نظر طراحی صحنه و لباس، فضای دهه 50 را بازسازی كنند. مجید جوانمرد، مرحوم امیر قویدل، جلیل سامان، بهرنگ توفیقی و... برخی از این چهرهها هستند كه هر یك به وسع خود در این عرصه كوشیدهاند. باید از محمدرضاورزی هم نام برد كه به صورت تخصصی در حدود دو دهه بر ساخت آثار تاریخی تاكید و تلاش كرده ضمن نمایش وضعیت خاندان سلطنتی، كلید واژه وابستگی را در آثارش دنبال كند. مرحوم ضیاءالدین دری نیز با دو اثر مهم خود یعنی كیف انگلیسی و كلاه پهلوی، بیشتر بحث تاثیرات و وابستگی فرهنگی را مورد
كند و كاو قرار داده است.
آنچه مسلم است اینكه هنوز جای خالی آثار زیادی در حوزه انقلاب مشهود است و مشخصا لازم است تا سریالی با موضوع نفت و تأثیر آن در سرنوشت ایران ساخته شود.
در سالهای ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی علاقه فراوانی از سوی كارگردانها برای به تصویر كشیدن مناسبات دربار وجود داشت. حالا دوربینها
به سادگی و آزادانه امكان حضور در كاخهای سلطنتی را داشتند و میشد با انتخاب چند بازیگر برای ایفای نقش شاه و دیگر اعضای خاندان پهلوی، با طراحی داستانی كه از فساد و مشكلات گذشته سخن میگفت، مردم مشتاق به دانستن را جذب تلویزیون كرد.
ساخت آثار عمیق و جدی در این عرصه نیاز به گذشت زمان داشت تا با دور شدن از واقعه اصلی و كنار گذاشتن رویكرد هیجانی، آثاری ساخته شود كه نگاهی تبیینی به انقلاب داشته باشد. در میان كارگردانهای پس از انقلاب داوود میرباقری یكی از چهرههایی بود كه سراغ لایههای اجتماعی جامعه برای روایت انقلاب رفت. او از همان آثار اولیه خود یعنی تلهتئاتر «حكایت مسافر گمنام»، به انعكاس تصویر جامعه دوران پهلوی در آثارش پرداخت. در سریال رعنا این كارگردان تصویر خود را كاملتر كرد. قهرمانهای او افرادی نبودند كه در مقابل رژیم پهلوی به مبارزه مسلحانه بپردازند و با سلاح و اعلامیه به جنگ شاه بروند بلكه آدمهایی معمولی بودند كه متأثر از سیاستهای غلط دوران پهلوی، سرنوشت آنها را به مسیری دیگر برده بود و حالا در بحبوبه انقلاب، آنها به نسلی مبارز و متفكر تبدیل شده بودند.
میرباقری حتی در سریالهای تاریخی مانند گرگها نیز رویه خود را در نقد سیستم پادشاهی و تقابل ظلم و عدالت دنبال كرد.
در سالهای اخیر آثار مختلفی در حوزه انقلاب ساخته شده است. كارگردانهای مختلفی تلاش كردهاند با رعایت دقیقترین راكوردها از نظر طراحی صحنه و لباس، فضای دهه 50 را بازسازی كنند. مجید جوانمرد، مرحوم امیر قویدل، جلیل سامان، بهرنگ توفیقی و... برخی از این چهرهها هستند كه هر یك به وسع خود در این عرصه كوشیدهاند. باید از محمدرضاورزی هم نام برد كه به صورت تخصصی در حدود دو دهه بر ساخت آثار تاریخی تاكید و تلاش كرده ضمن نمایش وضعیت خاندان سلطنتی، كلید واژه وابستگی را در آثارش دنبال كند. مرحوم ضیاءالدین دری نیز با دو اثر مهم خود یعنی كیف انگلیسی و كلاه پهلوی، بیشتر بحث تاثیرات و وابستگی فرهنگی را مورد
كند و كاو قرار داده است.
آنچه مسلم است اینكه هنوز جای خالی آثار زیادی در حوزه انقلاب مشهود است و مشخصا لازم است تا سریالی با موضوع نفت و تأثیر آن در سرنوشت ایران ساخته شود.