نسخه Pdf

بازگشت زنده‌دلان

نقد و بررسی بازی Kingdom Hearts 3

بازگشت زنده‌دلان

پیر شدیم تا كینگدام هارتس 3 منتشر شود! این دوازدهمین گیم در طول سری كینگدام هارتس است كه اولین قسمتش در سال 2002 منتشر شد. بقیه عناوین مخصوص كنسول‌های دستی بود - كه البته بعدا در قالب پك‌های مجتمع برای كنسول PS3 هم به بازار آمد - و تنها دو نسخه از سری اصلی برای كنسول‌های خانگی منتشر شد. به همین دلیل چشم‌های بسیاری به انتشار آن دوخته شده بود. كینگدام هارتس 3 از عناوینی است كه نظر دادن درباره‌اش واقعا سخت است. این بازی بمبی كوبنده از نوستالژی و احساسات خوب است كه می‌تواند قضاوت انسان را تحت‌الشعاع قرار بدهد. سومین‌قسمت از یكی از محبوب‌ترین آی‌پی‌های اسكواِر اینكس پر است از خوب و بد. هرچند آن چیزی نیست كه می‌خواستیم و جلوی قسمت‌های قبلی كم می‌آورد، اما تاثیری ماندگار دارد.

   خوب، بعد، ضعیف
واكنش‌ها به قسمت سوم سری كینگدام هارتس، عاشقانه و منتقدانه است و نظرات با یكدیگر تفاوت‌های جدی دارند. به‌عنوان مثال، بعضی‌ها دنیای المپ را تكراری خوانده و كاراییب را جذاب دانسته‌اند و برخی دیگر یكراست زده‌اند توی برجك كاراییب و آن را یكی از سطحی‌ترین بخش‌های بازی می‌دانند، اما اغلب توافق دارند كه این كینگدام هارتس از جهاتی بهتر از قسمت‌های قبلی و از جهاتی ضعیف‌تر است.  بعضی از منتقدان هم این قسمت را بهترین ورودی در این سری دانسته‌اند و معتقدند هرچه خوبی در كینگدام هارتس بوده، بهتر شده است و رشد قابل توجه اندازه دنیای این قسمت، واقعا بعضی كاستی‌ها مانند مراحل فرعی نه‌چندان جذاب را خنثی می‌كند.  روایت كینگدام هارتس می‌تواند برای تازه‌واردان بسیار مبهم باشد. همان‌طور كه گفتیم این دوازدهمین اثر در این سری است. این یعنی جزئیات بسیاری در طول بالغ بر (حداقل) 200 ساعت گیم‌پلی وجود دارد كه داستان KH3 براساس آنها ساخته و پرداخته شده است. 
با توجه به این‌كه دیالوگ‌ها در موارد متعدد - ظاهرا عمدا و برای افزودن به هاله سحرآمیزی اثر - به‌صورت مبهم نوشته شده، بی‌اطلاع بودن از آن گذشته و سابقه می‌تواند لطمه بزرگی به درك بازیكن از داستان اصلی بزند و از این رو، ارتباط برقرار كردن با هدف سورا (شخصیت اصلی و ستاره KH) و دغدغه‌های آرمان‌خواهانه‌اش سخت می‌شود. اما KH زمانی قوی‌ترین می‌شود كه به دنیای شخصیت‌های محبوب و دوست‌داشتنی دیزنی و پیكسار وارد می‌شود. در بعضی از این دنیاها، همان داستان فیلم‌های اصلی را تجربه می‌كنید و در بعضی دیگر، شاهد روایت‌هایی دیگر با شركت آن شخصیت‌ها خواهید بود كه تجربه هر دو از دریچه KH لطفی بسیار دارد.
هرچه به مراحل پایانی گیم نزدیك می‌شوید، از محتوای دیزنی فاصله می‌گیرید و داستان اصلی كینگدام هارتس نقش خود را ایفا می‌كند. نبردهای انتهای بازی، ممكن است خیلی‌ها را راضی و خیلی‌ها را شاكی كند. در این مقطع، مناظر و مراحل، بسیار زیبا هستند و ویژگی‌های جالبی – مانند معكوس شدن مرحله به اشاره دشمن – دارند. اما به جز چند رئیس، اكثرا چالش خاصی عرضه نمی‌كنند و در انتها نیز همه چیز خیلی نیم‌پز و نه‌چندان به یادماندنی تمام می‌شود.

   اُوِردوز نوستالژی
حضور شخصیت‌های دیزنی به‌تنهایی دلیلی كافی بر جذاب بودن سری كینگدام هارتس است. سازندگان این مجموعه همیشه در خلق و قوام این دنیاها موفق عمل كرده‌اند و این قسمت هم از این قاعده مستثنی نیست. متاسفانه به نظر می‌آید تمام سازندگان توانایی ایده‌آل را نداشته‌اند. می‌توان مجموعه دنیاهای KH3 را به پیشخوان یك رستوران سلف سرویس خوب تشبیه كرد كه همه غذاهایش به‌شدت زیبا و چشمنواز هستند، اما همه به یك اندازه خوش‌طعم نیستند و حتی بعضی‌هایشان یكی دو چاشنی كم دارند. 
بعضی مراحل، فراتر از داستان و فعالیت‌های اصلی چیزی برای عرضه ندارد و این بازگشتن به آنها را سخت می‌كند. البته این مساله همیشه در سری KH وجود داشته و هواداران ثابت به این مساله عادت كرده‌اند. با این حال، اگر در این قسمت می‌شد همه دنیاها را به یك میزان جذاب خلق كرد، واقعا مدیون سازندگان می‌شدیم!

   دنیای متنوع
شاید همه دنیاهای این گیم به یك اندازه جذاب و پرمحتوا نباشد، اما در فراوانی محتوای كلی گیم شكی نیست. هر دنیا یك شخصیت اصلی دارد كه می‌توانید به جای دونالد یا گوفی با خود همراه كنید و از حملات مخصوص او لذت ببرید. در هر دنیا، ظاهر و حتی نحوه مبارزه سورا، گوفی و دونالد با آن دنیا همسان‌سازی شده و از این حیث هم شاهد لایه‌ای دیگر از تنوع هستیم.  غیر از ظاهر و حركات، حتی حملات قدرتی هم بر اساس هر دنیا ساخته و توسعه داده شده است. 
حملات قدرتی واقعا به نوبه خود جذاب هستند و عمقی فراتر به نبردها می‌بخشند كه بیش از‌پیش به آنها حالتی حماسی و سینمایی می‌بخشد و این بسیار خوب است، چراكه دشمنان از حیث مبارزه و هوش مصنوعی، عاری از چالش خلق شده‌اند و حتی اكثر رئیس‌ها هم نبردهایی ساده و كم‌چالش پیش پای بازیكن می‌گذارند. اگر دنبال چالش نسبی هستید، حتما یادتان باشد درجه‌های سختی بالاتر را انتخاب كنید. جدا از حملات، هر دنیا مینی‌گیم‌های جالبی مرتبط با حال و هوای همان دنیا دارد – مثلا در دنیای راتاتویی، همراه آن موش دوست‌داشتنی آشپزی می‌كنید – كه گاهی واقعا جذاب است و بازیكن را به بازگشت مجدد راغب می‌كند و برخی دیگر خیلی زود از یاد می‌روند.
سفینه گامی (Gummi Ship) مطابق قسمت‌های قبلی نقش خود را دارد. در این بخش‌ها كه معمولا مسیر سفر از دنیایی به دنیای دیگر را شامل می‌شود، كنترل سفینه‌ای موسوم به گامی را در دست می‌گیرید. این بخش، همیشه ساده و سطحی بوده و هنوز همان است. سرمایه خاصی خرجش نشده و افكت‌ها و عمق آن در حد یك گیم ساده موبایلی است و بود و نبودش فرقی ندارد.