احمد یوسفزاده، نویسنده كتاب « آن 23نفر» از حال و هوایش بعد از تماشای فیلم میگوید
اشکها و لبخندها
«آن بیست و سه نفر» كتاب بود، كتابی كه احمد یوسفزاده كار گردآوری اش را انجام داد و از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار كتاب شد. داستان 23نوجوانی كه در دوران هشت سال جنگ تحمیلی به اسارت گرفته شده و آنها را به دیدار صدام هم برده بودند. كتاب خیلی زود نظر همه را به خودش جلب كرد و خوانده شد. حالا همین كتاب فیلم شده و آمده روی پرده نقرهای سینما. از ابتدای سی و هفتمین جشنواره فجر اكران خود را در سینماهای مردمی آغاز كرده و امروز هم در سینمای رسانهها به نمایش گذاشته میشود. سراغ یوسف زاده رفتیم تا ببینیم آیا فیلم را دیده است؟ اگر دیده نظرش چیست و حال و هوایش را به كتاب نزدیك میداند یا نه.
این روزها فیلم سینمایی 23 نفر در حال اكران در جشنواره فجر است. شما فیلم را دیدهاید؟
بله، نسخه نهایی را امروز همراه اهالی رسانه میبینم، اما نسخه اولیه را دیدهام. میتوانم بگویم برخلاف تصور قبلی كه داشتم تجربه جالب و لذتبخشی بود.
اصولا كتابخوانها و اهالی قلم با آثار اقتباسی چندان ارتباط خوبی برقرار نمیكنند، اما با توجه به گفتههای شما فیلم خوب از كار درآمده است.
آقای جعفری از كتاب من و چند منبع دیگر بهعلاوه مصاحبه با 23 نوجوان مورد نظر، به سمت ساخت این اثر اقتباسی رفتهاند. بهعنوان كسی كه داستان را نوشتم انتظار نداشتم وقتی فیلم را میبینم، خوشحال سالن را ترك كنم، اما خوشبختانه این اتفاق افتاد.
چه حس و حالی داشتید؟
وقتی فیلم را تماشا كردم، همراه یكی از دوستانم بودم، وقتی تمام شد همدیگر را نگاه كردیم و گفتیم ما حرفی برای گفتن نداریم. همه چیز عالی و حق مطلب ادا شده بود. امیدوارم همانطور كه كتاب آن بیست و سه نفر ارتباط بسیار خوبی با خوانندگانش برقرار كرد، این فیلم هم بتواند همین كار را انجام دهد.
از كسانی كه تا به حال فیلم را دیدهاند، بازخوردی نگرفتهاید؟
خیلی از افرادی كه فیلم را دیدند با من تماس گرفتند و اظهار رضایت كردند. امیدوارم روزهای آینده اتفاقات قشنگتری برای فیلم رخ دهد. من امروز هم برای تماشای فیلم همراه منتقدان و اهالی رسانه به پردیس ملت میروم و میخواهم بازخوردهای اكران فیلم میان این عزیزان را هم ببینم.
چه شد این سوژه اینقدر برای مردم جذاب شد؟
مسلما خدا به من بسیار لطف داشت و شخصیتهای كتاب هم عزیزانی هستند كه خودشان مورد توجه خدا هستند. اخلاصی كه در دل این بچهها بوده، به نظرم میتواند هر چیزی را زیبا كند. بچههای پانزده شانزده ساله در یك فشار سختی از طرف دشمن قرار گرفته و هیچ كسی را جز خدا نداشتند و این اتفاق عجیبی است. در واقع اخلاص آن بچههاست كه این اتفاق را رقم زده است. خودم موقع نوشتنش بارها گریه كردم و خندیدم و خیلی از خوانندگان كتاب هم همین حس را موقع مطالعه داشتهاند.
این گریهها و خندهها به فیلم هم منتقل شده است؟
بله و به همین دلیل است كه به فیلم خوشبینم. بارها در تاریكی سالن اشك ریختم و بارها بلند خندیدم. آقای جعفری را هم كه بوسیدم هر دو گریه كردیم.
فكر میكنید چه اتفاقی میتواند این فیلم را هم مانند كتابش تاثیرگذار كند؟
سوال خوبی است. من دوست دارم این فیلم را همه دانشآموزان ببینند. چون دیدم كه با كتاب ارتباط خوبی برقرار كرده و از آن تاثیر گرفتهاند. در نشستی كه برای «كتاب اردوگاه اطفال» در استان كرمان برگزار شد، یك دختر نوجوان به من گفت «ما دهه هشتادیها فكر میكردیم رزمندهها عبوس و بداخلاقند اما با كتاب شما نظرمان عوض شد.» از عمق وجود خوشحالم که این كتاب را نوشتم و فكر میكنم تنها راه ارتباط گرفتن با نسلی كه حتی برخی پدرانشان هم جنگ را ندیدهاند، همین كارهای فرهنگی است.
حالا كتابهای فراوانی هستند كه میتوانند سوژه ساخت فیلمهای متعدد شوند، با حساب حرفهای شما این تجربه موفق میتواند برای كتابهای دیگری هم تكرار شود.
ضروری است كه این اتفاق بیفتد، ما میبینیم كه كتابهای خاطرات در نمایشگاه كتاب پرفروش هستند، در حالی كه دو دهه پیش شاهد چنین اتفاقی نبودهایم. نسلی كه پدرش هم جنگ را ندیده نیاز به ادبیات و كتاب مناسب برای فهم آن روزها دارد و به تبع آن تصویر مناسب هم میخواهد. اگر سینماگران هم مثل نویسندگان عمل كنند میتوانیم برای فرهنگسازی در این عرصه امیدوار باشیم و منتظر اتفاقات خوب. البته مشروط بر اینكه هم ما و هم سینماگران حواسمان باشد سراغ روایت افراد ماورایی نرویم و همان آدمهای معمولی را نشان دهیم كه همه ناز شب خوان نبودند اما برای كشورشان جنگیدند و از جانشان گذشتند.
این روزها فیلم سینمایی 23 نفر در حال اكران در جشنواره فجر است. شما فیلم را دیدهاید؟
بله، نسخه نهایی را امروز همراه اهالی رسانه میبینم، اما نسخه اولیه را دیدهام. میتوانم بگویم برخلاف تصور قبلی كه داشتم تجربه جالب و لذتبخشی بود.
اصولا كتابخوانها و اهالی قلم با آثار اقتباسی چندان ارتباط خوبی برقرار نمیكنند، اما با توجه به گفتههای شما فیلم خوب از كار درآمده است.
آقای جعفری از كتاب من و چند منبع دیگر بهعلاوه مصاحبه با 23 نوجوان مورد نظر، به سمت ساخت این اثر اقتباسی رفتهاند. بهعنوان كسی كه داستان را نوشتم انتظار نداشتم وقتی فیلم را میبینم، خوشحال سالن را ترك كنم، اما خوشبختانه این اتفاق افتاد.
چه حس و حالی داشتید؟
وقتی فیلم را تماشا كردم، همراه یكی از دوستانم بودم، وقتی تمام شد همدیگر را نگاه كردیم و گفتیم ما حرفی برای گفتن نداریم. همه چیز عالی و حق مطلب ادا شده بود. امیدوارم همانطور كه كتاب آن بیست و سه نفر ارتباط بسیار خوبی با خوانندگانش برقرار كرد، این فیلم هم بتواند همین كار را انجام دهد.
از كسانی كه تا به حال فیلم را دیدهاند، بازخوردی نگرفتهاید؟
خیلی از افرادی كه فیلم را دیدند با من تماس گرفتند و اظهار رضایت كردند. امیدوارم روزهای آینده اتفاقات قشنگتری برای فیلم رخ دهد. من امروز هم برای تماشای فیلم همراه منتقدان و اهالی رسانه به پردیس ملت میروم و میخواهم بازخوردهای اكران فیلم میان این عزیزان را هم ببینم.
چه شد این سوژه اینقدر برای مردم جذاب شد؟
مسلما خدا به من بسیار لطف داشت و شخصیتهای كتاب هم عزیزانی هستند كه خودشان مورد توجه خدا هستند. اخلاصی كه در دل این بچهها بوده، به نظرم میتواند هر چیزی را زیبا كند. بچههای پانزده شانزده ساله در یك فشار سختی از طرف دشمن قرار گرفته و هیچ كسی را جز خدا نداشتند و این اتفاق عجیبی است. در واقع اخلاص آن بچههاست كه این اتفاق را رقم زده است. خودم موقع نوشتنش بارها گریه كردم و خندیدم و خیلی از خوانندگان كتاب هم همین حس را موقع مطالعه داشتهاند.
این گریهها و خندهها به فیلم هم منتقل شده است؟
بله و به همین دلیل است كه به فیلم خوشبینم. بارها در تاریكی سالن اشك ریختم و بارها بلند خندیدم. آقای جعفری را هم كه بوسیدم هر دو گریه كردیم.
فكر میكنید چه اتفاقی میتواند این فیلم را هم مانند كتابش تاثیرگذار كند؟
سوال خوبی است. من دوست دارم این فیلم را همه دانشآموزان ببینند. چون دیدم كه با كتاب ارتباط خوبی برقرار كرده و از آن تاثیر گرفتهاند. در نشستی كه برای «كتاب اردوگاه اطفال» در استان كرمان برگزار شد، یك دختر نوجوان به من گفت «ما دهه هشتادیها فكر میكردیم رزمندهها عبوس و بداخلاقند اما با كتاب شما نظرمان عوض شد.» از عمق وجود خوشحالم که این كتاب را نوشتم و فكر میكنم تنها راه ارتباط گرفتن با نسلی كه حتی برخی پدرانشان هم جنگ را ندیدهاند، همین كارهای فرهنگی است.
حالا كتابهای فراوانی هستند كه میتوانند سوژه ساخت فیلمهای متعدد شوند، با حساب حرفهای شما این تجربه موفق میتواند برای كتابهای دیگری هم تكرار شود.
ضروری است كه این اتفاق بیفتد، ما میبینیم كه كتابهای خاطرات در نمایشگاه كتاب پرفروش هستند، در حالی كه دو دهه پیش شاهد چنین اتفاقی نبودهایم. نسلی كه پدرش هم جنگ را ندیده نیاز به ادبیات و كتاب مناسب برای فهم آن روزها دارد و به تبع آن تصویر مناسب هم میخواهد. اگر سینماگران هم مثل نویسندگان عمل كنند میتوانیم برای فرهنگسازی در این عرصه امیدوار باشیم و منتظر اتفاقات خوب. البته مشروط بر اینكه هم ما و هم سینماگران حواسمان باشد سراغ روایت افراد ماورایی نرویم و همان آدمهای معمولی را نشان دهیم كه همه ناز شب خوان نبودند اما برای كشورشان جنگیدند و از جانشان گذشتند.