روایت یك روانشناس بالینی كه باغ خانوادگیاش را به نگهداری از بیماران روانی اختصاص داده
باغ عافیت
دكتر رضا پاشا، روانشناس بالینی57 ساله كه اصالتا اهل دزفول است و عضو هیات علمی دانشگاه اهواز تا دلتان بخواهد آدم منحصر بهفردی است. او میتوانست فقط یك روانشناس بالینی باشد و با مدرك فوقدكتریاش، هم دنبال پست و مقام باشد و هم پول دربیاورد یا فقط سرش را بكند در لاك خویش و به اهل و عیال خودش فكر كند، ولی او این كار را نكرد تا حالا ما بتوانیم دربارهاش بنویسیم كه مردی است در خدمت بیماران روانی. باغ خانوادگی دكتر پاشا در محله شمسآباد دزفول است، جایی كنار صدها باغ این شهر كه صاحبانش از آن پول درمیآورند. رضا پاشا نیز از این باغ پول درمیآورد، اما نه برای خودش كه برای بیماران روانی شهر دزفول كه یا با توهین و تحقیر كنج خانهها بودهاند یا آواره و سرگردان خیابانها. او این بیماران را در مركز نو نوار و مجهزی كه ساخته اسكان داده، كار هم یادشان میدهد و آنهایی را كه بهبود مییابند در گوشه دیگری از باغ اسكان می دهد تا خودشان زندگی كردن را تمرین كنند. دكتر پاشا گوشهای از این باغ یك تالار مجلل عروسی نیز ساخته كه هرچه از آن درمیآید خرج همین بیماران روانی میشود .جالب است که برگزاری مراسم عروسی در این تالار هم برای مددجویان تحت پوشش بهزیستی رایگان است. مركبات این باغ و همه سبزیجاتی كه در آن به بار مینشیند نیز سهم بیماران روانی است فقط به این دلیل كه دكتر پاشا میداند كار خیركردن فقط ساختن مسجد و مدرسه نیست، بلكه دیدن آدمهای دردمندی است كه چشم كمتر كسی آنها را میبیند.
من كار مهمی انجام ندادهام و این حداقل كاری است كه از دستم برمیآید. دزفول مركز نگهداری از بیماران روانی نداشت بنابراین، این مركز را ساختم كه هماكنون محل نگهداری200 بیمار زن و مرد مبتلا به اسكیزوفرنی است. این بیماران یا كسانی هستند كه خانوادههایشان همه راههای درمان را رفته و به نتیجه نرسیدهاند یا درخیابانها رها بودهاند كه زیرنظر بهزیستی از خیابانها جمعشان كردیم كه بخشیشان نیز مجهولالهویه هستند.
ولی همه كس سراغ حمایت از این قبیل بیماران نمیروند.
علتش این است كه من روانشناسی خواندهام و درك میكنم كه بیماران روانی از همه جا مانده و راندهاند. یك بیمار روانی هم از درون زجر میكشد و هم از بیرون. شاید مردم فكر كنند خوشا به حال این بیماران كه چیزی متوجه نمیشوند، اما اینها همه چیز میفهمند در حالی كه جامعه آنها را مورد تحقیر، سرزنش، توهین یا آزار و اذیت قرار میدهد. بیماران اسكیزوفرنی در دنیای خودشان نیز گرفتار هذیان و توهمهای وحشتناك هستند كه زندگی را برایشان جهنم میكند. خانم بیماری بود كه میگفت هرشب یك نفر میآید با انبردست دندانهایم را میكشد. این هذیان و توهم است، ولی درد واقعی هم دارد. با چنین وضعیتی كمتر كسی این بیماران را در نظر میگیرد و هر كسی میخواهد كار خیری انجام دهد وارد حوزههای دیگر میشود، برای همین تصمیم گرفتم خدمتی به این قبیل افراد
بكنم.
مركزی كه ساختهاید درون یك باغ است، ماجرای این باغ چیست؟
این باغ خانوادگی ماست با وسعت سه هكتار كه
16 هزارمتر آن را برای ساخت مركز جدا كردهایم كه 6000 متر آن ساختمان است. این مركز را طوری ساختهایم كه كرامت انسانها در آن حفظ شود.
هزینهها چطور تامین میشود؟
بخشی از هزینهها را بهزیستی تامین میكند و تعدادی از بیماران نیز خودشان حقوق دارند، اما بیشتر خانوادهها از پس تامین هزینهها برنمیآیند و ما خودمان برای بیماران هزینه میكنیم. حتی به خانوادههایی كه مشكلات مالی اجازه نمیدهد به بیمارشان سر بزنند، هزینه رفت و آمد میدهیم. علاوه بر این از فروردین امسال در گوشهای از باغ یك تالارعروسی مجلل ساختهایم كه درآمد آن خرج بیماران میشود. البته اعلام كردهایم كه مراسم ازدواج مددجویان بهزیستی برای 200 مهمان از صفر تا صدش رایگان است.
معمولا مراسم چند مددجو را در ماه برگزار میكنید؟
به طور میانگین ماهی دو سه عروسی داریم.
این باعث نمیشود تالار زیانده شود؟
به لطف خدا نه، چون این تالار جزو بهترینهای دزفول است و چون ورودی آن را به اندازه تالارهای معمولی تعیین كردهایم مشتری زیاد است. ما همه این كارها را میكنیم تا بیماران روانیمان بهتر زندگی كنند و خدمات مطلوبتری بگیرند.
میگویند دزفول باغهای زیادی دارد و قیمتشان هم بالاست. خیلیها از طریق باغشان كسب درآمد میكنند، اما شما از این منبع درآمد چشمپوشی كردهاید. چرا؟
من تا مقطع دكتری در این كشور رایگان تحصیل كردهام و در واقع همین مردم هزینه آن را دادهاند، پس نسبت به جامعه احساس دین میكنم و خدا را شاكرم كه مرا وسیلهای قرار داده تا به مردم كمك كنم و از این طریق به آرامش و رضایت خاطر برسم.
هر بیمار روانی ماهانه چقدر خرج دارد؟
طبق اعلام بهزیستی حداقل ماهی یك میلیون و
350 هزارتومان.
تا به حال شده بیماری در مركز شما درمان شود و از آنجا برود پی زندگیاش؟
بله، تعدادی از بیماران بهبود یافتهاند، اما باید توجه داشته باشیم بیماری روانی مادامالعمر است و نیاز به درمان دائمی دارد. البته در مركز ما چون اصول دقیق علمی پیاده میشود موفق شدهایم تعدادی از بیماران را به جامعه و خانواده برگردانیم.
خدمات حرفه آموزی و توانمندسازی هم برای بیماران دارید؟
ما بخشی به نام حرفه آموزی و كاردرمانی داریم كه بیماران را از صبح تا ظهر مشغول فعالیت در كارگاهها میكند. البته سرعت عمل این افراد پایین است و حوصلهشان زود سر میرود، ولی با این حال كارهایی انجام میدهند كه قابل ارائه به بازار
است.
چه چیزهایی تولید میكنند؟
فرش، تابلو فرش، منبت، نقاشی روی بوم، عروسك، كیفدوزی، مهرهبافی، كار با نمد و معرق و... اگر كسی مایل باشد از این محصولات بخرد، امكانش هست كه هم باعث دلگرمی میشود و هم منبع درآمدی برای بیماران.
در مورد تالار عروسی كه كنار مركز نگهداری بیماران روانی ساختهاید بیشتر بگویید. گفتید مراسم ازدواج در آن زیاد برگزار میشود و استقبال ازآن خوب است، اما در تهران بسیاری از تالارها دارند از بیمشتری بودن رنج میبرند.
خوشبختانه اوضاع ما خوب است و تا ماه رمضان سال آینده تالار ما هر روز پر است. به نظرم نوعی بركت به كار ما افتاده و ما به این بركت و رونق واقعا نیاز داریم، چون هزینه نگهداری و درمان بیماران روانی سرسامآور است و فقط هزینه داروی آنها در ماه حدود ده میلیون تومان میشود.
چرا به افراد تحت پوشش بهزیستی رایگان خدمات میدهید؟
این افراد به علت مشكلات مالی معمولا در تالارها مراسم نمیگیرند و سعی میكنند خانههای محقری را با كمترین هزینه اجاره كنند درحالی كه شاید همیشه آرزوی یك عروسی خوب در دلشان بماند، بنابراین با بهزیستی هماهنگ كردم برایشان سنگ تمام بگذاریم تا این خاطره همیشه برایشان باقی بماند.
برنامههای دیگری هم برای گسترش كارهای خیر دارید؟
بله. من به ازدواج افراد خیلی اهمیت میدهم. در كشورهای دیگر دیدهام برای افراد توانیاب سوئیتهای كوچك تدارك میبینند تا بتوانند زندگی مستقل داشته باشند بنابراین، این را جزو اهدافم قرار دادهام كه در آینده آن را عملی خواهم كرد. از سوی دیگر میخواهم خدماتم برای بیماران روانی را گسترش دهم. این بیماران طیف وسیعی دارند كه افراد با هذیانها و توهمهای شدید تا آنها كه ارتباطهای اجتماعی خوب دارند را شامل میشود. مدتی است برای آن تعداد از بیماران كه بهبود یافتهاند خانهای به نام خانه یك چهارم راهی راهاندازی كردهام كه میتوانند در آن با تعدادی از همنوعانشان زندگی كنند. این خانه زیرنظر مركز است كه در گوشه دیگری از باغ ساخته شده و ساختمانی220 متری و حیاطی 400 متری دارد. گسترش این قبیل خانهها جزو اهداف من است ضمن این كه به راهاندازی خانههای مستقل برای بیماران روانی بهبود یافته نیز فكر میكنم.