نسخه Pdf

عاشقانـه‌ی حماسی

نقدی بر مجموعه شعر تازه منتشر شده حمید رضا برقعی

عاشقانـه‌ی حماسی

رضا یزدانی

ماه رمضان سال 86 بود كه ناگهان كلیپ شعرخوانی شاعری در محضر رهبر انقلاب سر و صدا به پا كرد. نقل محافل ادبی و مذهبی شده بود آفرین و احسنت گفتن‌های رهبر شعرشناس انقلاب به بیت بیتِ شاعر جوان لاغراندام و عینكی كه برای اولین بار در مهم‌ترین محفل ادبی كشور شعرخوانی می‌كرد: 
«باز این چه شورش است كه در جان واژه ‌است، شاعر شكست‌خورده توفان واژه‌هاست.» 
شاید آن روز هیچ‌كس حتی خود سیدحمیدرضا برقعی باور نمی‌كرد كه این شعر و شعرهای بعدی او می‌تواند جریان شعر آیینی را به قبل و بعد از خود تقسیم كند. چندماه بعد از آن دیدار كه كتاب «توفان واژه‌ها» منتشر شد، فضای ادبی كشور و به‌خصوص هیئات و حلقه‌های شعر آیینی شاهد حضور شاعری قمی شد كه قرار بود بارِ شعر آیینی و ولایی را چندین دهه جلو ببرد و باعث ظهور و رشد شاعرانی شود كه مستقیم و غیر‌مستقیم، خواسته و ناخواسته تحت تاثیر برقعی خواهند بود. 
برقعی سال 86 كه با صدای لرزان و آهسته در محضر رهبر انقلاب شعرخوانی می‌كرد، رفته رفته به یكی از شاعرانی تبدیل شد كه علاوه بر اشعار منحصر به فرد، شعرخوانی‌های چشم‌خیره‌كنی از خود ارائه داد. دیگر فقط شعرهای او نبود كه توجه مردم به عنوان مخاطبان عام و شاعران به عنوان مخاطبان خاص او را به خود جلب می‌كرد، بلكه نحوه خوانش شعرهایش نیز بر محسنات او افزود و خبر از ظهور استعدادی می‌داد كه قرار بود تا سال‌های سال سلسله‌دار جریان شعر آیینی معاصر باشد. 
برقعی در طول این 12 سال، حتی یك روز هم بی‌خیال شاعر‌بودن نشد و سر خود را با هیچ چیز دیگری جز شعر گرم نكرد. شاعری برای برقعی هم هنر بود، هم تفریح و هم شغلش. برقعی سال 98 هم شعرهای به مراتب شاعرانه‌تری دارد و هم شعرخوانی‌های به مراتب محكم‌تر. برقعی سال 98 حالا صاحب پنج مجموعه شعر است كه نام تازه‌ترین آن «یحیی» است. 
برقعی نه مثل آن دسته شاعرانی است كه با لفظ بازی و فرم‌گرایی درصدد شهرت خود بودند و نه مثل آنهایی كه با استفاده از مافیای دولتی كتاب‌های خود را پرفروش كردند و برای خود اسم و رسم خریدند. هنوز كه هنوز است جلسات نقد او، شلوغ شاعران جوان است، ولی مثل دیگران داعیه برچسب زدن به شاعران حلقه‌های ادبی‌اش را ندارد. به جای تعریف‌های بیهوده، نقد سفت و سخت می‌كند و برایش فرقی ندارد كه شاعر مبتدی از تیغ نقد برقعی زخمی شود و كم بیاورد یا به جای شانه خالی كردن، زخم هایش را بهبود ببخشد و بازهم در جلسات او شركت كند. 
برقعی از انقلابی‌ترین شاعرهای امروز است، اما هیچ وقت از او به عنوان شاعر انقلاب تجلیل نشده است.شاعر كتاب «یحیی» افتخارش این است كه به كسی باج نمی‌دهد و هراسی هم ندارد اگر برای مدافعان حرم شعر بگوید. 
می‌توان با اطمینان خاطر گفت اگر برقعی نبود، خیلی از جوان‌ها شاعر نمی‌شدند، خیلی‌ها شاعر آیینی نمی‌شدند و خیلی‌ها عاشق شعر آیینی نمی‌شدند و بی‌گمان چیزی جز عنایت اهل بیت(ع) به شاعر كتاب یحیی را نمی‌توان دلیل توفیقات همواره سیدحمیدرضا برقعی دانست. عنایتی كه خود شاعر هم به آن اذعان دارد و انگار همان دستی كه شعر در دفتر محتشم و عمان و نیر نوشته است، در دفتر برقعی هم شعر می‌نویسد. 
 اما یحیی 
یحیی، مجموعه شعری است به مراتب مستحكم‌تر از مجموعه شعرهای قبلی سیدحمیدرضا برقعی؛ مجموعه‌ای كه به‌راحتی می‌توان آثار مطالعه و تلاش‌های شبانه‌روز برقعی را در آن دید. حتی می‌توان حدس زد برقعی در طول این سال‌ها بیشتر چه كتاب‌هایی می‌خواند و از چه شاعرانی تاثیر می‌پذیرد. حتی می‌توان گفت برقعی از نظر عاطفی در چه شرایطی است و در چه دنیای فكری سیر می‌كند. كتاب یحیی آیینه بی‌خشی است از شاعر خود. 
 نماند بیرق پوسیده یزید اما، كتیبه‌های حسینیه ماندگار شدند
اصلی‌ترین نكته شعرهای برقعی كه مثل نخ تسبیح در تمام مجموعه شعرهایش كشیده شده، مفهوم «حماسه» است. برقعی روحی حماسی دارد و این حماسه سرایی است كه او را از دیگر شاعران آیینی ممتاز كرده است. برقعی در عاطفی‌ترین بخش‌های شعر آیینی نیز روح حماسی خود را حفظ می‌كند. 
این روح حماسی را در انتخاب واژگان و توجه او در چند سال اخیر به قصیده و سبك خراسانی می‌توان یافت؛ حماسه‌ای كه گم شده شعر امروز فارسی است، در شعرهای برقعی پیداترین مفهوم و مضمون است. این حماسه‌سرایی در كنار شعرخوانی‌های 
پر شور و شوق او شیرینی دوچندانی به كام مخاطب می‌بخشد. 
 عثمانیان به مذهب ما بس كه تاختند، در سبزه زار چالدران سرخ شد غبار شاعر یحیی بیش از پیش به خواندن تاریخ مشغول است. 
این را می‌توان از اشاره‌های تاریخی و تلمیحات این كتاب فهمید. همین نكته‌ها و توجهات است كه شاعر جریان ساز را از شاعر مقلد جدا می‌سازد. برقعی فهمیده است برای تاثیرگذاری در شعر آیینی جدا از خواندن تاریخ معصومان(ع) باید تاریخ اسلام و جریان‌های متعدد تشیع و حتی تاریخ ایران را هم بخواند تا شعرهایش از تله تكرار رهایی یابد و الحق كه در این زمینه موفق عمل كرده است. البته توجه او به تاریخ صرفا به تاریخ اسلام و تشیع هم خلاصه نشده است. او به تاریخ خود و زادگاهش نیز توجه ویژه‌ای دارد. در كتاب یحیی با شعرهایی مواجه‌ایم كه در عین آیینی بودن، شخصی هستند و آیینه‌ای از تاریخ زندگی خود برقعی. حتی در جاهایی می‌توان شعرهای او را نوستالژیك دانست. 
 می‌روی، می‌رود جان به من چه؟ التماس خیابان به من چه؟
شاید خود شاعر هم نخواهد این نكته را بپذیرد، اما شعرهای عاشقانه یحیی نمی‌تواند مخاطبی را كه از شعر عاشقانه دنبال التماس و سوز و گداز است به خود جلب كند. برقعی اگر عاشق هم شود حال و حوصله التماس كردن به معشوق را ندارد. همان روحیه حماسی و مغرور در شعرهای عاشقانه او بروز و ظهور دارد و اگر شعر عاشقانه می‌گوید، بیشتر به مدح معشوق خود می‌پردازد و حوصله التماس ندارد. حتی اگر معشوق او را ترك كند، در نهایت برایش واسوخت می‌گوید.
 در نگاهی كلی سیدحمیدرضا برقعی ثابت كرده كتاب‌های بعدی‌اش به مراتب از كتاب‌های قبلی بهتر است و این یعنی برقعی هیچ وقت تسلیم حواشی شعر نشده و هنوز هم در پی یادگیری و رشد است. یحیای برقعی نیز از این قانون پیروی می‌كند و به مراتب خواندنی‌تر از شعرهای گذشته اوست.  
ضمیمه نوجوانه
تیتر خبرها