به اینها نگوییم شعر!

به اینها نگوییم شعر!


سعید بیابانكی
عضو شورای شعر و موسیقی وزارت فرهنگ
من این ترانه‌ها را نشنیدم چون راستش را بخواهید می‌خواهم از ذوقم محافظت كنم. ضمن این‌كه شعر در این گونه آثار تقریبا هیچ كاره است. بنابراین نگرانی درباره سخیف بودن این اشعار در این آثار چندان جایی ندارد. اصلا نباید اسم كلامی را كه روی این موسیقی وجود دارد شعر گذاشت. این به نوعی بی‌احترامی به ساحت شعر است. نهایتا می‌توانیم اسم این كار را كلام موزون بگذاریم. با هر تعریفی شعر چارچوب مشخصی دارد. آن هم در مملكتی كه یك سر آن حافظ، سعدی و سردیگرش فردوسی و مولاناست اگر بخواهیم به این افراد پایبند باشیم یعنی سطح سلیقه ما خیلی بالاتر از آن است كه بخواهد كلام‌های سخیفی همچون ترانه‌های این خواننده آن را دستخوش تغییر كند.
 در موسیقی‌های غربی هم حتی به چنین افرادی كه برای این ملودی‌ها ترانه می‌نویسند شاعر اطلاق نمی‌شود و آنها را write singer می‌نامند،‌ یعنی كسی كه روی موسیقی كلام می‌نویسد. در ایران هم باید چنین قاعده‌ای وجود داشته باشد. من یك بار به شورای شعر وزارت ارشاد پیشنهاد دادم كه بسیاری از این افراد علاقه‌مندی كه روی ملودی‌ها كلام می‌گذارند شاعر نیستند و كلام آنها هم شعر نیست در نتیجه پشت آلبوم حق ندارند بنویسند شاعر. حتی بین ترانه سرا و این افراد هم تفاوت‌هایی باید قائل بود، به هر حال ترانه‌سرا هم كسی است كه روی یك ملودی و موسیقی ساخته شده كلام مناسب می‌نویسد. او هم به عنوان یك ترانه‌سرا باید وزن و قافیه را بداند، ضمن این‌كه در این بازار عجیب موسیقی به همه این افراد هم نمی‌شود ترانه‌سرا گفت. این كه یك «آن» را بگوییم «اون» یا یك «جان» را بگوییم «جون» كه نمی‌شود ترانه! اینها كلام موزون است و توقع ما هم از این كلام موزون با چیزی به نام شعر باید فرق داشته باشد.
چیزی كه باعث اقبال كودكان دبستانی به چنین كاری شده است ارتباطی به همین كلام سوار موسیقی هم نیست و به دلیل ملودی آن است. شما اگر چند شاعر را پیدا كنید كه كلام موزون بی ربط روی همین ملودی ترانه ساسی مانكن بگذارند وضعیت به همین شكل خواهد بود. به این مفهوم كه كسی كاری ندارد چه چیزی خوانده شده و بیشتر اقبال این نسل به ریتم و موسیقی آن است.
 در دنیای امروز هم ریتم‌ها شارپ و شاد و تند است و اقتضای سنی این افراد هم ایجاب می‌كند كه جذب چنین ریتم‌هایی شوند. این درست مثل یك لكوموتیو و یك واگن است،‌ لكوموتیو این ماجرا همان ملودی است و واگن آن كلام روی ملودی. این واگن حامل هر چه باشد برای این لكوموتیو مهم نیست چرا كه راه خودش را می‌رود. نكته مهم اما این است كه اسم این كلام را نباید شعر بگذاریم چرا كه شعر یك ساحت قدسی دارد. نكته مهم دیگر این كه چندان نباید نگران سخیف بودن این كلام‌ها باشیم، البته كه بدتر از این‌ها هم در حوزه فرهنگ بوده است.
درست مثل بسیاری از كتاب‌های بعضا پرفروشی كه در نمایشگاه كتاب هر سال به عنوان شعر عرضه می‌شود اما روندی در مسیر ادبیات ایران ندارد. بسیاری از ورزشكاران، مجری و بازیگر با 200 كیلو دنبال‌كننده! كتاب شعر منتشر می‌كند و بسیاری هم برای خرید آن صف می‌كشند، اما هیچ تاثیری در جریان ادبی ما ندارد. وقتی ما محمود دولت‌آبادی را به عنوان رمان‌نویس می‌پذیریم فلان سلبریتی كه دلنوشته‌هایش را چاپ می‌كند تاثیری در این حوزه ندارد. این‌ها یك موج است كه خیلی زود آرام می‌گیرد،‌ وقتی مرحوم پاشایی از دنیا رفت من پیش خودم گفتم انقلاب شده است! اما بعد از دو سه ماه تب این خواننده فروكش كرد در حالی كه موسیقی اصیل و كلاسیك ایران به راه خودش ادامه داد.