حكایت چهار جمله  تاثیرگذار مخصوصا چهارمی

مقطع حساس‌کنونی

حكایت چهار جمله تاثیرگذار مخصوصا چهارمی

 در روزگاران قدیم در ناحیه بلخ و فاریاب حكیمی زندگی می‌كرد كه بسیار دانشمند و مردمدار بود و علاوه بر برگزاری جلسات سخنرانی با حضور عموم مردم به‌جهت ارتقای فرهنگ عمومی و تعالی معنوی جامعه، به حل مشكلات مردم و ریش‌سفیدی میان آنها به‌جهت رفع اختلاف و ترویج فرهنگ مدارا نیز می‌پرداخت. روزی خبرنگار مجله معنویت و موفقیت پس از هماهنگی تلفنی برای انجام مصاحبه‌ای مطبوعاتی به نزد حكیم رفت. حكیم پس از آن‌كه شرط كرد محصول نهایی مصاحبه را قبل از انتشار مشاهده كند، آماده شنیدن پرسش‌های خبرنگار شد. خبرنگار گفت: «ای حكیم، لطفا چهار جمله تاثیرگذار را كه تاكنون شنیده‌اید برای مخاطبان بیان كنید.»  حكیم گفت: «با نام و یاد خداوند متعال، نخست جمله‌ای كه یك خواننده زیرزمینی به من گفت. از كنار او رد شدم و تلاش داشتم با وی در یك كادر نباشم. او به من گفت: معلوم نیست در زمستان امسال نخواهی با هم در یك كادر باشیم. دوم جمله‌ای كه یك مصرف‌كننده مواد مخدر صنعتی به من گفت. برای بازدید به منطقه آسیب‌های اجتماعی رفته بودیم. یكی از آسیب‌دیدگان در حال افتادن توی جوب بود. به او گفتم نیفتی. گفت: تو نیفتی كه اگر بیفتی جماعتی با تو می‌افتند. سومین جمله را كودكی به من گفت. شمعی در دست داشت. به او گفتم این نور از كجا آمده؟ شمع را فوت كرد و گفت: اگر راست می‌گویی بگو حالا كجا رفته.» و خاموش شد. خبرنگار گفت: «ای حكیم، فرمودید چهار جمله.» حكیم گفت: «بلی.» خبرنگار گفت: «سه‌تا گفتید.» حكیم گفت: «الان كه دقت كردم سه‌تا بود. اما برای این‌كه لفظ آمدم، جمله‌ای را كه اخیرا شنیدم می‌گویم. این جمله هم مرا تكان داد و اكنون نیز در حال تكان خوردن هستم.» خبرنگار گفت: «آن جمله چه بود؟» حكیم گفت: «جمله دونالد ترامپ بود، در مورد پایان ایران.» خبرنگار گفت: «چه چیز آن شما را تكان داد؟» حكیم گفت: «تكان‌دهندگی آن.» خبرنگار گفت: «تكان‌دهنده‌ای‌اش در كجایش بود؟» حكیم گفت: در سمت چپش.» خبرنگار گفت: «مزاح می‌كنید؟» حكیم خندید و گفت: «بلی.» و پس از بیان عباراتی چون مزلف و درپیت، فحش‌های زشتی به زبان انگلیسی داد. آن‌گاه هردو خاموش شدند و تا مدتی خاموش بودند تا آن‌كه خودشان به نوبت روشن شدند.