از دیوارنگاره میدان ولیعصر تا ملی‌پوش لهستانی

از دیوارنگاره میدان ولیعصر تا ملی‌پوش لهستانی


هوا دارد با سرعت بالایی به سمت گرم شدن پیش می‌رود. در این یكی دو ماه بعد از عید آن‌قدر بالا و پایین و گرم و سرد شدن هوا را دیده‌ایم كه فعلا بله فعلا بر این گرم شدن وقعی ننهیم ولی واقعیتش را خواسته باشید این حجم از تغییرات آب و هوایی، کمر هر بنی‌بشری را رگ به رگ می‌كند ما كه دیگر جای خود داریم! حالا این رگ به رگ شدن را هم فاكتور بگیریم و وقعی به آن ننهیم(!) اما با دعوای گرم و سرد‌شدن هوای تحریریه و دعوا و كشت و كشتار بین گرمایی‌ها و سرمایی‌های تحریریه چه كنیم كه یكی گرمش است و دیگری سرد. برای یك باید كولر را روشن كرد و دیگری اما فغان برمی‌آورد كه منجمد شدیم! میز ما فرهنگی‌های مظلوم و بی‌زبان هم كه بین دو گروه ایران و رسانه واقع شده؛ دو گروهی كه هر یك دریچه هوای سرد بالای سرشان است و موج سرماست كه حواله ما می‌شود. مایی كه از قضا اكثریت‌مان سرمایی هستیم! بگذریم از این دعوای روزانه و برویم ببینیم امروز چه خبر است در صفحات!
 احتمالا حالا دیگر برای همه‌مان یك سنت شده كه هر وقت از میدان ولیعصر(عج) می‌گذریم حتما نگاهی می‌اندازیم ببینیم دیوارنگاره معروف این میدان چه تصویری را در خود جای داده! حالا هم كه بر و بچه‌های خانه طراحان انقلاب اسلامی از طرح جدید این میدان را برای روز قدس رونمایی كرده‌اند رفته‌ایم ببینیم طرح چیست و چه عناصری دارد و چه فرآیندی را برای تولید طی كرده تا بیاید در قاب دیواره‌نگاره بنشیند و من و شما از آن لذت ببریم. گزارش مكتوبش همین بغل در همین صفحه است.
 صابر محمدی كه اخم‌هایش حسابی رفته توی هم و تا گردن توی مانیتورش رفته و با سرعت n كلمه بر ثانیه مشغول تایپ است، رفته در كار بی‌انصافی جدید بازیكن تیم ملی والیبال لهستان كه گفته ایران‌ مردم بدخواهی دارد و به این كشور
نمی‌روم. محمدی كه حسابی رگ ناسیونالیستی‌اش قلنبه شده رفته توی تاریخ تا برای جناب میهاو كوبیاك یادآوری كند كه ایرانی‌ها حداقل در جنگ جهانی دوم میزبان هزاران هموطن جناب كوبیاك بوده‌اند و حالا این حرف جناب‌شان بیش از همه نمك‌نشناسی ایشان را به رخ می‌كشد. این شما و این گزارش محمدی در صفحه 10.
 صفحه 11 هم كه مشمول لطف دوستان سازمان آگهی‌ها شده ولی نیم دیگر صفحه اختصاص پیدا كرده به كتابی كه چند وقتی است مخاطبان خودش را پیدا كرده. در این صفحه از كتاب «آبنبات هل‌دار» نوشته مهرداد صدقی صحبت شده و روایتی كه منصور ضابطیان از آن داشته. از دستش ندهید.
 در نهایت هم در صفحه 12 ساناز قنبری به تناسب این روزها رفته سراغ مفهوم سینمای دینی و راجع به آن با یكی از سینماگران گپ زده.