صدایی در سرم میگفت بِكش!
از وقتی خودم را شناختم، مواد مخدر را هم شناختم. پدرم و عموهایم مصرفكننده حرفهای مواد مخدر بودند و برای خنده خودشان، سیخ و سنجاق تریاك هم به ما بچهها بهخصوص پسرها میدادند. وافور را با دستان خودمان نگه میداشتیم و بعد تریاك را با سنجاق داغ شده برایمان دود میكردند. به سرفه كه میافتادیم، همه میخندیدند. ما هم كه فكر میكردیم كار شاقی انجام دادهایم، بیشتر این كار را انجام میدادیم. سنم كه بالاتر رفت، میزان مصرف موادم كه تریاك و شیره بود هم بالاتر رفت. طوری شده بود كه پای بساط عموهایم مینشستیم و با هم دود میكردیم. از مدرسه هم به خاطر اعتیادم اخراج شدم.
هر جا برای كار میرفتم، چند ماه دوام میآوردم و دوباره بیرونم میكردند. از این وضعیت خسته شده بودم. هركاری كردم تا ترك كنم و هر جایی لازم بود رفتم. فقط مرگ مانده بود خلاصم كند. به كمپ رفتم تا ترك كنم، اما آنجا با شیشه آشنا شدم. شاید خندهدار باشد، اما حتی بلد نبودم پایپ را درست دستم بگیرم و رفیقم این كار را برایم انجام میداد. مصرف شیشه در عرض یك هفته، تمام زندگی و عمرم را نابود كرد. به چند دكتر مراجعه كردم و اكثرشان گفتند دوباره همان تریاك را بكش. تریاك آن فازی را كه میخواستم نمیداد. یك بار چند روز تحمل كردم و شیشه نكشیدم، اما انگار یكی داخل سرم حرف میزد و میگفت برو دوباره بزن! یادت هست چه حالی میكردی؟! گزگز شدن كل بدنم و عرق سرد و فراوان، امانم را بریده بود. آنقدر این صدا توی سرم تكرار شد كه رفتم و دوباره شیشه زدم. بلای جان خودم شده بودم. دائم خواب مواد میدیدم و صبحها با حال بد و خرابی بیدار میشدم. دوباره ترك كردم، دوباره سراغ مواد رفتم. حسابش از دستم در رفته است چند بار ترك كردهام. نمیدانم چرا با آن همه زجری كه كشیدم، نمردم. میگویند دیوانه كسی است كه یك كار اشتباه را بارها تكرار كند و انتظار داشته باشد نتیجه متفاوتی هم بگیرد. حكایت من است. هر بار ترك میكردم با همان عادتها انتظار داشتم اوضاع درست هم بشود، اما نشد. خدا خواست و یكی از دوستان قدیمیام كه او هم مصرفكننده مواد مخدر بود را در ایستگاه اتوبوس دیدم. از دیدنم با آن شكل و قیافه تعجب كرده بود. با هم صحبت كردیم و گفت وضعیت او از من هم بدتر بود، اما در یكی از انجمنهایی كه یار و یاور معتادان بود، توانسته بود اعتیادش را ترك كند. به امید ترك، وارد انجمن شدم و افیون را ترك كردم. دوستان یادتان باشد همیشه راهی برای ترك مصرف مواد و زندگی بهتر وجود دارد.
هر جا برای كار میرفتم، چند ماه دوام میآوردم و دوباره بیرونم میكردند. از این وضعیت خسته شده بودم. هركاری كردم تا ترك كنم و هر جایی لازم بود رفتم. فقط مرگ مانده بود خلاصم كند. به كمپ رفتم تا ترك كنم، اما آنجا با شیشه آشنا شدم. شاید خندهدار باشد، اما حتی بلد نبودم پایپ را درست دستم بگیرم و رفیقم این كار را برایم انجام میداد. مصرف شیشه در عرض یك هفته، تمام زندگی و عمرم را نابود كرد. به چند دكتر مراجعه كردم و اكثرشان گفتند دوباره همان تریاك را بكش. تریاك آن فازی را كه میخواستم نمیداد. یك بار چند روز تحمل كردم و شیشه نكشیدم، اما انگار یكی داخل سرم حرف میزد و میگفت برو دوباره بزن! یادت هست چه حالی میكردی؟! گزگز شدن كل بدنم و عرق سرد و فراوان، امانم را بریده بود. آنقدر این صدا توی سرم تكرار شد كه رفتم و دوباره شیشه زدم. بلای جان خودم شده بودم. دائم خواب مواد میدیدم و صبحها با حال بد و خرابی بیدار میشدم. دوباره ترك كردم، دوباره سراغ مواد رفتم. حسابش از دستم در رفته است چند بار ترك كردهام. نمیدانم چرا با آن همه زجری كه كشیدم، نمردم. میگویند دیوانه كسی است كه یك كار اشتباه را بارها تكرار كند و انتظار داشته باشد نتیجه متفاوتی هم بگیرد. حكایت من است. هر بار ترك میكردم با همان عادتها انتظار داشتم اوضاع درست هم بشود، اما نشد. خدا خواست و یكی از دوستان قدیمیام كه او هم مصرفكننده مواد مخدر بود را در ایستگاه اتوبوس دیدم. از دیدنم با آن شكل و قیافه تعجب كرده بود. با هم صحبت كردیم و گفت وضعیت او از من هم بدتر بود، اما در یكی از انجمنهایی كه یار و یاور معتادان بود، توانسته بود اعتیادش را ترك كند. به امید ترك، وارد انجمن شدم و افیون را ترك كردم. دوستان یادتان باشد همیشه راهی برای ترك مصرف مواد و زندگی بهتر وجود دارد.