گفتوگو با عبدا... اسكندری درباره عکسی که بهتازگی از گریم او روی صورت خسرو شکیبایی در فیلم «پری» منتشر شده است
شرکت در مراسم خودسوزی خسرو
عبدا... اسكندری را با یك عمر فعالیت حرفهای در سینما و گریمهای متفاوت و سنگینی كه روی تقریبا تمام بازیگران شاخص ایران داشته، كمتر كسی است كه نشناسد. برنده شش سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای فیلمها و سریالهای ماندگار زیادی است كه امروز دیگر بسیاری از بازیگران سینمای ایران خود بهخوبی میدانند كه بخش عمدهای از موفقیتهایشان را در عرصه بازیگری مدیون انگشتان ظریف و فكر خلاق این استاد هستند. تصاویری كه این روزها از گریم سنگین خسرو شكیبایی در فیلم «پری» به كارگردانی داریوش مهرجویی در فضای مجازی و خبرگزاریها پخش شده بهانهای شد تا با این هنرمند بعد از مدتها درباره این گریم و كلا وضعیت گریم در سالهای اخیر به صحبت بپردازیم. او به ما میگوید تصویری که منتشر شده مربوط به تست اولیه بوده و در نهایت هم تصویر گریم اصلی را در اختیار ما قرار میدهد.
من اصلا نمیدانم این عكس از كجا به بیرون راه پیدا کرده! این عكس تست اولیه گریم شكیبایی در این فیلم است كه در كمال تعجب در توضیح آن آوردهاند كه اجرای این گریم ۱۴ ساعت زمان برده و تا ٤٨ ساعت هم به درخواست خسرو شكیبایی روی صورت او مانده است تا با آن زندگی كند! اصلا ما در سینمای ایران و جهان نداریم كه تست گریمی 14 ساعت طول كشیده باشد! من نمیدانم این عكس و این توضیحات غلط را چه كسی داده، اما من عكس اصلی گریم صورت سوخته شكیبایی را در اختیار روزنامه شما قرار میدهم. جریان از این قرار است كه ما به توافق نهایی بر سر این گریم نهایی رسیده بودیم، اما آقای مهرجویی در نهایت گفتند كه خشونتش خیلی بالاست و بهتر است كه در فیلم آن را نیاوریم. من هم گفتم كه هر طور میل شماست و اینطور شد كه فقط یك عكس برای ما از خودسوزی اسد (با بازی شكیبایی) به یادگار ماند. این گریم هم دو ساعت زمان برد و نزدیك سهچهار ساعت بعد از آن روی صورت شكیبایی ماند تا آقای مهرجویی تصمیمشان بر این شد این سكانس را اصلا نگیرند.
اجرایی كردن چنین گریمهای سنگینی برای شما چه سختیهایی دارد؟
وقتی شما عاشق شغلتان باشید، برایتان هیچ چیزی در آن نهتنها سخت نیست بلكه لذتبخش هم هست. این حس در یك موزیسین، نقاش، پزشك، مهندس و هر آنكه عاشق شغلش باشد دیده میشود. خستگی ناشی از عشق به كار جسمی است، نه روحی. چون همانطور كه گفتم اگر عاشق كارت باشی هر چقدر هم كارت سنگین باشد روح تو شادتر میشود.
آدمها را هم دستهبندی میكنید كه مثلا هر كسی با فلان رفتار یا ویژگیای كه در فیلمنامه آمده چه گریمی داشته باشد بهتر است؟
بله، قطعا. من ابتدا قصه را میخوانم و شخصیتی كه قرار است بازیگر آن را بازی كند را با صورتش تطبیق میدهم و بعد آن را پیاده میكنم. كارم را با دلم انجام میدهم و به همین دلیل هم هست كه بر دل مخاطب مینشیند.
به عنوان مثال در فیلم پری برای در آوردن گریم صورت سوخته اسد، تحقیقی روی اشخاصی كه خودسوزی میكنند هم داشتید؟
طی سالها زندگی با مطالعات و دیدههای عینی كه داشتم تصوری نسبت به خیلی از انسانها در ذهنم دارم. فیلمنامه را هم كه میخوانم براساس دانشی كه سالها به صورت تجربی و عینی كسب كردهام شخصیت مربوطه را در ذهن میپرورانم و بعد از مشورت با كارگردان چند بار تست گریم انجام میدهم تا به نتیجه نهایی برسم.
چهرههای زیادی را در فیلمهای مختلف روی صورت آقای شكیبایی پیاده كردید. خاطره به یادماندنی از ایشان در ذهنتان باقی مانده؟
من و شكیبایی بچهمحل بودیم. او ساكن مولوی بود و من ساكن خانیآباد. ما از همان روزها كه او تئاتر كار میكرد با هم دوست شدیم و خاطرات زیادی با هم داریم كه خب شخصی است.
فكر میكنید چرا برخی بازیگران، بهخصوص بازیگران خانم علاقهای به تغییر صورتشان ندارند و رغبت چندانی به گریمهای سنگین و پیرشدن نشان نمیدهند؟
خب آقایان به پوست صورتشان اصلا اهمیتی نمیدهند، اما خانمها خیلی مراقب پوستشان هستند. در نتیجه گریم پیری كه با چسب و لاتكس است و در بلندمدت به پوست صورت آسیب میرساند را برنمیتابند. به همین خاطر معمولا از انجام این گریمهای سنگین روی صورتشان طفره میروند، مگر اینكه خیلی عاشق كارشان باشند. مثل خانم فاطمه معتمدآریا كه انواع و اقسام گریمها را روی صورتشان انجام دادند و باز هم هر گریمی كه برای نقشش لازم باشد را روی صورت اش انجام میدهد. چون عاشق كارش است.
وضعیت فعلی گریم را در سینمای ایران چطور ارزیابی میكنید؟
خیلی رو به تحول و رو به رشد است. بچههای جوان خیلی در حال پیشرفت هستند. زمان ما نه عكس بود، نه اینترنت و من وقتی میخواستم گریمی انجام دهم بارها مثلا یك فیلم خارجی را میدیدم تا ببینم گریمور در آن چه كرده تا بتوانم آن را در كارهای خودم لحاظ كنم. امروز اما، وسعت وسایل زیاد شده و شما هرچه بخواهید را میتوانید در اینترنت سرچ كنید و نمونههایش را بینید. به عنوان
یك مثال میتوانم به نرمافزار فیساپ اشاره كنم. فكر كنید كه یك گریمور بخواهد بازیگری را پیر كند. میتواند قبل از اینكه به تخیلش فشار بیاورد اول صورت آن بازیگر را در فیساپ ببیند و بعد آن را كپی كند كه البته این كپی با خلق و خالق بودن متفاوت است. شرایط امروز خیلی تغییر كرده. من شاید ده سال طول كشید كه رشد كنم، اما جوانهای امروز اگر علاقهمند باشند خیلی سریع رشد میكنند.
تحصیلات دانشگاهی و رقابت در یك محیط آكادمیك چقدر میتواند در این رشته موثر باشد؟
به هر حال همه در هر جایی در حال
زحمت كشیدن هستند، اما من به یك نتیجه كلی رسیدم كه برای جوانها حكم راه را دارد. اگر عاشق شغل تان باشید در هر جایی كه مشغول به كار شوید، موفق میشوید. حالا میخواهد در دانشگاه درس خوانده باشید یا در آموزشگاه یا وردست كسی بایستید و تجربی كار را یاد بگیرید. باید عاشق شغلتان باشید كه پیشرفت كنید. كسی كه عاشق حرفه اش نباشد و فقط برای امرار معاش آن را انجام بدهد همیشه در جایش ساكن است. شما فكر كنید كه چند نفر در ایران سه تار میزنند و چند نفر در بینشان موفق هستند؟ و جالب اینجاست كه اتفاقا دقیقا همین چند نفر هم هستند كه عاشق حرفهشان هستند یا چند نفر از بین پزشكان میشود آن پزشك یزدی که حق ویزیتش 500 تومان است؟ او زحمت نكشیده، درس نخوانده؟ چرا خوانده، اما عاشق شغل و مردم كشورش است.
به عنوان یك گریمور در چهره مردم كشورمان بیشتر چه چیزی میبینید؟
مردم ما در خودشان فرورفتهاند. حواس شان به اطرافشان نیست و امیدوارم روزی برسد كه چهره تمام مردم كشورمان شاد باشد و ما از شادی هم شاد شویم.