خبری از «آتش‌بس» نیست؟ !

به بهانه تولد تهمینه میلانی كه به كارگردان ضدمرد مشهور است

خبری از «آتش‌بس» نیست؟ !

15 شهریور، تولد تهمینه میلانی است كه درست یا غلط به كارگردان ضد مرد در سینمای ایران شهرت دارد. اعطای غیررسمی این عنوان هم به ایشان به خاطر عداوت آشكاری است كه در فیلم‌ها نسبت به مردان اعمال می‌كند؛ تاكید می‌شود در فیلم‌ها و به بهانه نقد رفتارهای نادرستی كه برخی مردان در جامعه نسبت به زنان انجام می‌دهند. آنچه برخی تماشاگران و منتقدان در فیلم‌های تهمینه میلانی نمی‌پسندند، شیوه پرداخت و باسمه‌ای و گل درشت و شعاری در طرح مسائل است و عمدتا در آثار این كارگردان، مردان در جایگاه شخصیت‌های منفی می‌ایستند و به بدترین و اغراق شده‌ترین شكل ممكن، نسبت به زنان ظلم و جفا می‌كنند. قطعا در واقعیت، برخی مردان نااهل و ناآگاه حتی اقدامات به مراتب بدتری نسبت به برخی زنان و دختران انجام می‌دهند، اما چون این انعكاس و دغدغه‌مندی اجتماعی ـ كه به خودی خود واجد ارزش است ـ در قالب قصه و شخصیت‌پردازی دقیق و ملموس و قابل باوری ارائه نمی‌شود، نتیجه اغلب به شكل ناخواسته‌ای ضعیف و حتی خنده‌دار از آب درمی‌آید و آن تاثیر لازم را بر مخاطبان ندارد. ضمن شادباش به خانم میلانی به خاطر زادروزش، در این فرصت سعی كردیم به قصد مطایبه و خاطره بازی، مروری كنیم به این روحیه ضدمرد سینمایی و این‌كه چه شد و میلانی چه مسیری را طی كرد كه به این شكل از سینما و این میزان از دشمنی سینمایی با مردان رسید. این هم یكجور تبریك و گرامیداشت تولد است دیگر.

امان از استاد اول
همه چیز از كار با مسعود كیمیایی و شاگردی او شروع شد؛ باور كنید شاید اگر تهمینه میلانی فعالیتش در سینما را با داریوش مهرجویی شروع می‌كرد، شاید وضع فرق داشت و میلانی مسیر دیگری در فیلمسازی می‌پیمود. مهرجویی را به عنوان فیلمساز موفق زنان در سینمای ایران می‌شناسیم و ساخت فیلم‌هایی چون پری، بانو، سارا و لیلا، برخی از مصادیق این ادعا هستند. زنان نقش كلیدی و مهمی در سینمای او دارند و مهرجویی هم دست‌كم در دوران اوج كارنامه‌اش، به‌خوبی مسائل و مشكلات زنان را به تصویر می‌كشید.
گرچه برخی نشانه‌های موضعگیری نسبت به مردان و جور و جفای آنها نسبت به زنان در برخی فیلم‌های شاخص مهرجویی وجود دارد، از جمله در سارا و بانو، اما چون این نقد و اشاره هنرمندانه و به اندازه است، از دنیای اثر بیرون نمی‌زند و مخاطب هم آن را باور می‌كند.
اما تقدیر این‌گونه رقم خورد كه میلانی كارش را با یكی دیگر از بزرگان سینمای ایران یعنی مسعود كیمیایی آغاز كند كه اگر عنوان فیلمساز ضدزن را به او نسبت ندهیم، اما زنان معمولا نقش كلیدی و مهمی در دنیای فیلمسازی او ندارند و سینمای خشن و مردانه كیمیایی، مجال اندكی برای نفس كشیدن به زنان می‌دهد. ادعایی درباره تاثیرگذاری وارونه سینمای كیمیایی بر ذهنیت سینمایی خانم میلانی نداریم، اما دور از ذهن نیست كه میلانی در همان سال‌های همكاری و فعالیت در كارگاه آزاد فیلم و فارغ از یادگیری زبان سینما از كیمیایی، به صرافت مسیر دیگری در فیلمسازی افتاده باشد و مصمم شد كه وقتی خودش به عنوان كارگردان پشت دوربین قرار گرفت، به نوعی تلافی كند و فیلم‌هایی بسازد كه به شكلی پیوسته و مدام از خجالت هرچه مرد
 دربیاید!
درواقع هرچقدر زنان در سینمای كیمیایی ـ استاد اول میلانی در سینما ـ در حاشیه قرار داشتند و حتی در برخی صحنه‌ها و سكانس‌ها نسبت به آنها جور و جفا شده، در سینمای میلانی ورق بدجوری برگشت و اغلب مردان در حاشیه قهرمانان زن قصه قرار دارند و اگر هم حضور برجسته و مهمی دارند، به بدی و رذالت نقش‌آفرینی می‌كنند.


انتقام لاله!
تهمینه میلانی فعالیت سینمایی‌اش را از سال58 و با حضور در كارگاه آزاد فیلم (با مدیریت مسعود كیمیایی) شروع كرد، ابتدا در زمینه تحقیق برای فیلمنامه و بعد هم به عنوان دستیار كارگردان در فیلم خط قرمز ساخته مسعود كیمیایی محصول 1360. البته در عنوان بندی فیلم نامی از میلانی به عنوان دستیار كارگردان نیامده و نام افرادی چون محمد تراب‌نیا، محمد حسن‌زاده و محمدرضا اعلامی (كه بعدها فیلم پرفروش افعی را ساخت)، به عنوان دستیاران كیمیایی آمده است. اما در صفحه ویكی پدیای میلانی از او به عنوان منشی صحنه فیلم خط قرمز یاد شده است. همچنین در شناسنامه فیلم در سایت سوره سینما، نام تهمینه میلانی به عنوان دستیار كارگردان آمده و نام بیتا میلانی به عنوان منشی صحنه! كه احتمالا نام دیگر تهمینه میلانی، بیتا میلانی باشد، چرا كه در همین سایت سوره سینما، نام او به عنوان دستیار كارگردان و طراح صحنه و لباس فیلم سینمایی دل نمك ساخته امیر قویدل هم آمده است كه این آثار و این مسؤولیت‌ها در كارنامه تهمینه میلانی هم به چشم می‌خورد. ضمنا میلانی در فیلم خط قرمز، علاوه بر مسؤولیت‌هایی چون منشی صحنه و احتمالا دستیار كارگردان، به عنوان طراح صحنه هم فعالیت می‌كرد.
اما خود قصه خط قرمز از چه قرار بود و احتمالا چه نقشی كلید اولیه انتقام از مردان را در ذهن خانم میلانی زده است؟! فیلم درباره یك مامور عالی رتبه ساواك به نام امانی با بازی سعید راد است كه در كوران انقلاب، با زنی پزشك به نام لاله با بازی فریماه فرجامی ازدواج می‌كند. لاله كه از شغل همسرش بی‌اطلاع بود، متوجه واقعیت می‌شود و از امانی می‌خواهد حقیقت را به او بگوید. در بخشهای پایانی فیلم، امانی به بدترین شكل، لاله را زیر مشت و لگد می‌گیرد كه می‌تواند همان اولین جرقه موردنظر ما باشد برای مردستیزی سینمایی در سال‌های بعد و به وقت فیلمسازی خانم میلانی! هرچند آخر خط قرمز، لاله با كمك جمال، دوست برادرش، امانی را از پا در می‌آورد، اما «تسویه‌حساب» اساسی از مردان، موكول به سال‌های بعد می‌شود. اجازه دهید به شوخی هم كه شده، اشاره‌ای دل خنك‌كننده داشته باشیم مبنی بر این كه سینمای مسعودخان كیمیایی، به‌ویژه با همین خط قرمز و به شكلی ناخواسته، در شكل‌گیری مسیر سینمایی میلانی نقش بسزا و تعیین‌كننده‌ای داشته است یا دست‌كم نوری روی دغدغه‌های اجتماعی‌اش در دفاع از حقوق زنان تاباند و آنها را با هم تركیب كرد.


فیلم‌های مردانه دیگر
جالب اینجاست كه تهمینه میلانی در ادامه هم، منشی صحنه و دستیار كارگردان فیلمسازان آقایی شد كه عموما به عنوان فیلمساز فیلم‌هایی مردانه شناخته می‌شوند. فیلم بعدی كه میلانی در آن منشی صحنه بود، پیك جنگل نام داشت كه حسن هدایت آن را سال 62 ساخت؛ باز هم فیلمی مردانه كه قصه یاران میرزا كوچك‌خان و نهضت جنگل را روایت می‌كرد و در میان خیل بازیگران مرد آن، زنان حضور معدود و كمرنگی دارند. حتی در فیلم ای ایران ساخته ناصر تقوایی و محصول سال 68 هم كه میلانی هم دستیار كارگردان (در كنار سیروس مقدم، محسن تقوایی، قاضی ربیحاوی و سیاوش فكری) بود و هم یكی از طراحان صحنه، باز با فضایی غالب مردانه مواجه بودیم و تنها بازیگر مهم زن فیلم هم ثریا حكمت بود. این روند حتی در فیلمی به نام دل نمك ساخته امیر قویدل كه میلانی در آن دستیار كارگردان و طراح صحنه و لباس بود هم ادامه دارد و با فیلمی روبه‌روییم كه پیش برنده و تصمیم گیرنده اصلی قصه، مردها هستند و نقش زنان در آن پررنگ نیست.


باور كنیم ضدمرد نیست؟!
تهمینه میلانی در یك گفت‌وگوی تصویری با فریدون جیرانی اعلام كرد: «باور كنید من ضدمرد نیستم، من ضد این نظام فكری بیمارم...» او البته در بخشی دیگر از صحبت‌هایش در همین مصاحبه گفت: «شوراهای مختلف به فیلم من ایراد می‌گیرند كه مرد خوب در فیلم تو كجاست؟ من دارم درام می‌سازم. اصلا نمی‌خواهم مرد خوب در قصه‌ام بسازم. كارگردان‌های دیگر مرد خوب می‌بسازند.
میلانی ضمن این‌كه در همین گفت‌وگو اشاره می‌كند كه «اینقدر حق را به مردها ندهیم»، می‌گوید: «من با بهترین مرد دنیا زندگی می‌كنم و بهترین برادران و همكاران مرد را دارم.»
عشق و علاقه او به همسرش محمد نیك بین (كه تهیه‌كننده بیشتر فیلم‌های او بوده)، شگفتی برخی مخاطبان را از این میزان از موضعگیری منفی علیه مردان در فیلم‌ها، بیشتر می‌كند. میلانی در یكی از پست‌های اینستاگرامی‌اش درباره همسرش نوشته است: «الگوی یك انسان شریف در موقعیتی كه اغلب ما با چراغ در جست‌وجوی انسان حقیقی می‌گردیم.»
طبیعی است كه تعمیم دادن نفرت سینمایی میلانی از مردان به زندگی شخصی ایشان، كار جاهلانه و مذمومی است، اما بحث ما این است كه نقد اجتماعی او و مخالفت این فیلمساز با نگاه و رفتار ناپسند و خشونت كلامی و فیزیكی برخی مردان جامعه می‌تواند در قالب قصه‌هایی باورپذیر و شخصیت‌پردازی‌هایی درست و در بافت درامی دقیق و منصفانه صورت گیرد. حتی اگر قرار است همیشه مردان به عنوان شخصیت‌هایی منفی و زورگو عرض اندام كنند، هزارراه درست و جذاب و دراماتیك برای نمایش آن وجود دارد كه معتقدیم خانم میلانی هنوز آنها را نرفته و امتحان نكرده است.