نسخه Pdf

ماجرای نامه‌ای سرّی از پشت خاكریز

مروری بر رمان «شطرنج با ماشین قیامت» اثر حبیب احمدزاده

ماجرای نامه‌ای سرّی از پشت خاكریز

اسماعیل بنده‌خدا

  ادبیات دفاع مقدس در كشور ما ذاتا ادبیات پاك و زیبایی است، چرا كه اولا درباره پاك‌ترین انسان‌های عصر حاضر‌مان نوشته می‌شوند و دوما كه اغلب قریب به اتفاق نویسندگان و دست‌اندركاران این ادبیات بازمانده‌های همان انسان‌های پاك و زلال زمان جنگ هستند كه از قضای روزگار كمی بیشتر مهمان این دنیا مانده‌اند، اما مرام و مسلك‌شان همان مرام و مسلك پاك دفاع مقدس است. در این میان اما آفت بزرگی كه متاسفانه در این ادبیات دیده می‌شود، آفت كلیشه‌ای شدن موضوع و محتوای كتاب‌های دفاع مقدس است كه از قضا آفت كوچكی هم نیست و این آثار كلیشه‌ای در دراز مدت می‌تواند این ادبیات فاخر را دچار تزلزل و رخوت كند و این معضل بزرگی است. حرف و بحث درباره كلیشه در ادبیات دفاع مقدس بسیار زیاد است و مجال مناسب و متناسب خود را می‌طلبد و موضوع اصلی یادداشت من این موضوع نیست، اما چندان بی‌ارتباط هم نیست. موضوع اصلی این یادداشت، معرفی یكی از بهترین آثار مكتوب دفاع مقدس به نام «شطرنج با ماشین قیامت» است كه از طلایه‌داران حركت صحیح و استوار بر خلاف مسیر كلیشه‌ای ادبیات دفاع مقدس محسوب می‌شود. این ویژگی حتی از طرح جلد منحصر به‌فرد و مفهومی و اسم عجیب و خاص و شاید در ابتدا ناملموس كتاب مشهود است؛ البته وقتی به اواسط كتاب برسید، شما هم به معنی و مفهوم طرح جلد و اسم كتاب پی می‌برید و به متناسب بودن آنها با موضوع كتاب اعتراف خواهید كرد.
رمان تحسین‌شده شطرنج با ماشین قیامت یك اثر فلسفی اجتماعی درباره سه روز از زندگی یك بسیجی جوان در شهر آبادان است كه توسط نیروهای بعثی محاصره شده است. او دیده‌بان توپخانه است، اما به‌رغم میل باطنی‌اش مسؤولیت وانت غذا نیز به او محول می‌شود و او در حین غذارسانی به رزمندگان در شهر، به چهار نفر از آدم‌های عجیب و غریبی كه هنوز شهر را ترك نكرده‌اند برمی‌خورد كه مسؤول قبلی وانت، به آنها نیز غذا می‌داد! دونفر كشیش كلیسای آبادان، یك سرهنگ مهندس پالایشگاه آبادان كه با گربه‌هایش زندگی می‌كند و یك روسپی زمان شاه در یكی از محله‌های بدنام آبادان! روایت داستان كه ماجرای رویارویی و مواجهه جوان بسیجی با این افراد در خلال انجام وظیفه اصلی خود یعنی دیده‌بانی برای از كار انداختن ماشین قیامت‌ساز است، موقعیت‌ها و اتفاقات ویژه و منحصر‌به‌فردی را رقم می‌زند كه در كنار تصویر‌سازی‌های بدیع و شخصیت‌پردازی‌های كامل حبیب احمد‌زاده باعث می‌شود تا خواننده كاملا خود را در داخل داستان احساس كند و قدم به قدم با روایت داستان جلو برود بدون این‌كه تعلیق ماجرا از بین برود و مشت نویسنده برای مخاطب باز شود.
نویسنده داستان كه خود تجربه حضور در جنگ را داشته است، سعی كرده با روایتی متفاوت و از منظری فلسفی به پدیده جنگ بپردازد. احمد‌زاده درباره جنگ حرفی برای گفتن دارد كه باید آن را به نسل بعد منتقل كند. او نمی‌خواهد از نگاه تبلیغات‌چی‌ها به جنگ نگاه كند، بلكه آن چیزی را می‌نویسد كه دیده و لمس كرده است. شخصيت‌‌های رمان او، همان شخصیت‌های كلیشه‌ای رمان‌های دیگر نیستند. در این رمان شخصیت‌های متفاوت و خاصی وجود دارند كه نیمی از روایت رمان به ارتباط این آدم‌ها با یكدیگر و دغدغه‌های ذهنی‌شان اشاره دارد. اما بخش اصلی رمان كه همان تعلیق رمان به حساب می‌آید، مربوط به نامه‌ای سری است كه در اول رمان به آن پرداخته می‌شود و موضوع آن وجود ماشینی قوی و ترسناك در ارتش عراق است كه جوان بسیجی اسم آن را «ماشین قیامت‌ساز» گذاشته است و ماموریتش از كار انداختن این ماشین است! توضیح بیشتری نمی‌دهم تا مبادا این تعلیق جذاب داستان را لو بدهم!
آقای پال اسپراكمن، نایب‌رئیس مركز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه راتجرز آمریكا این رمان را به زبان انگلیسی ترجمه كرده است و هم‌اكنون این كتاب در رشته زبان و ادبیات فارسی برخی از دانشگاه‌های آمریكا تدریس می‌شود. همچنین این رمان به زبان‌های عربی، فرانسوی، آلبانیایی و صربستانی نیز ترجمه شده است. این كتاب در كشور ما نیز با استقبال خوبی از اهالی هنر و ادبیات و جوانان مواجه شده و از سال 1384 به چاپ بیست و دوم با شمارگان هر چاپ 3300‌جلد رسیده كه از سوی انتشارات سوره مهر عرضه شده است. 
شطرنج با ماشین قیامت زبان ساده و سرراستی دارد. بدون فرم نیست اما فرم زده هم نشده و مخاطب را سردرگم نمی‌كند. روان روایت می‌كند و خواننده را در موقعیت‌های جدیدی قرار می‌دهد و همراه با محتوای و داستان جذاب و معلق خود، او را تا آخر پای كتاب نگه می‌دارد به طوری كه مخاطب پس از پایان كتاب احساس لذت می‌كند و از وقتی كه برای آن صرف كرده پشیمان نیست. پیشنهاد می‌كنم حتما این كتاب جذاب و خوش فرم را در فهرست مطالعه خودتان قرار دهید.