مروری بر كتاب «تو را خانهای هست» اثر كامران پارسینژاد
خورشید در خانه شیخ
سارا مستغاثی
«تو را خانهای هست»، یك زندگینامه داستانی است و قرار نیست به آسانی متوجه شوید زندگی چه كسی را روایت میكند و البته برای خوانندههایی كه خیلی مسلط بر تاریخ نیستند، لذتی دارد برخوردن به اسامی مختلف و تاریخها و در اعماق ذهن گشتن كه مثلا محمدباقر حسین استرآبادی كدامشان بود؟ كدام عالم از لبنان و جبل عامل آمده بود ایران؟ و این برای من ناراحتكننده است كه شما با خواندن این متن مقداری از این لذت را از دست خواهید داد.
تو را خانهای هست، زندگینامه داستانی محمد بن عزالدین حسین یا همان شیخ بهایی خودمان است. معمولا این مدل كتابها را با مردی در تبعید ابدی نادر ابراهیمی مقایسه میكنم و این كتاب هم استثناء نبود و البته این كه محمد این كتاب همان شیخالاسلام مردی در تبعید ابدی است، این مقایسه را شدیدتر هم میكرد و یك جورایی هم این كتاب جلد قبلی مردی در تبعید ابدی به حساب میآید كه بعد از آن چاپ شده. مثل كتاب هابیت برای مجموعه ارباب حلقهها، كه توضیح میداد چگونه حلقه به دست بیلبو رسید یا سهگانه دوم مجموعه جنگ ستارگان كه داستان دارت ویدر شدن آناكین اسكای واكر را روایت میكرد. این كتاب هم داستان استاد ملامحمد مردی در تبعید ابدی را برایمان تعریف میكند كه چگونه از لبنان به قزوین رفت و چطور تبدیل به معمار و فیلسوف و شاعر و عالمی شد كه زمانی به ملاصدرا هم درس میداد.
البته مقایسه یك كتاب با «مردی در تبعید ابدی» توسط من كمی بیرحمانه است چون آن كتاب را خیلی دوست داشتم ولی به هرحال «تو را خانهای هست» هم ناامیدتان نمیكند. با این كه احتمالا یك جاهایی، مثلا در قسمتی كه شیخ منشار ایران را به محمد معرفی میكند، احساس میكنید دارید ویكیپدیا میخوانید.
یكی از نكات مثبت داستان هم این بود كه بعد از آمدن اسم علمای قدیمیتر، یك صحنه كتاب به داستان آن عالم میپرداخت مثل داستان ابوالاسود دوئلی، كسی كه علم نحو را از امیرالمومنین یاد گرفت.
حالا این كه چرا لازم بود لو دهم كه این كتاب درباره شیخ بهایی است؟ دلیل اول این كه این طوری خیلی راحتتر میتوانم درباره كتاب صحبت كنم و دوم به این دلیل كه این متن درواقع معرفی دو تا كتاب است.
اول كه كتاب «خورشید میماند» را دیدم خیلی تعجب كردم. روی جلد این كتاب بزرگ نوشته است روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی و نوشته كامران پارسی نژاد. از قبل درباره كتاب «تو را خانهای هست» میدانستم. فكر كردم هر دو عنوان، یك كتاب هستند و حتما از این كتابهاست كه اول یك نشر چاپش كرده است، ولی چند سال بعد یك نشر دیگر چاپش را بهعهده گرفته است. ولی آخرین چاپ هردوی این كتابها همین امسال است و حجمشان به مقدار قابل توجهی تفاوت دارد و هر فصل «خورشیدمیماند»، اسم خاص دارند ولی فصلهای «تو را خانهای هست» اصلا اسمی ندارند. هر دو كتاب هم از كودكی شیخ آغاز میشوند و با مرگش تمام میشوند. خلاصه این كه كنجكاو شدم حتما دو تا كتاب را بخوانم تا بفهمم چطور یك نویسنده دو تا كتاب متفاوت درباره زندگی یك نفر نوشته است!
«خورشید میماند» كه حجم بیشتری از «تو را خانهای هست» دارد، تقریبا اكثر بخشهای كتاب كم حجمتر را در بردارد به صورت مفصلتر و با یكسری تفاوتهای جزئی تاریخی مثلا رخ دادن یك گفتوگو در دو موقعیت متفاوت و شیوه روایت «خورشید میماند» از «تو را خانهای هست» سادهتر و مستقیمتر است.
از جزئیات جالبی كه در «خورشید میماند» آمده است، صحنهای است كه محمد برای استادش از كتابی صحبت میكند كه درباره اهمیت سه زبان فارسی، عربی و تركی است.
«در كتاب نوشته بود: ماری كه آدم و حوا را به خوردن میوه ممنوعه فریب داد به زبان عربی كه فصیح و اغواكننده است سخن گفت. حضرت آدم به زبان دلنشین فارسی با حضرت حوا سخن گفت و او را به خود مایل ساخت. فرمان اول بیرونرفتن آدم و حوا از بهشت، به زبان فارسی بود. آنها اطاعت نكردند. جبرئیل همان فرمان را به زبان تركی كه درشت و قهرآمیز است بر آنان خواند. هر دو وحشت كردند و از بهشت بیرون رفتند.»
و در ادامه استادش از ضربالمثلی میگوید كه آن زمان بین مردم رایج بودهاست:
«فارسی بلاغت، عربی فصاحت و تركی سیاست و مابقی قباحت است.»
از نكات مثبت دیگر «خورشید میماند»، اشاره بیشتر به عقاید و افكار و نظرات شیخ بهایی و میرداماد كه بقیه شخصیتهای كتاب است و در تو را خانهای هست فرصت كمتری برای پرداختن به آنها وجود دارد.
به طور خلاصه یعنی این كه از «خورشید میماند»، اطلاعات دقیقتر و جزئیتری از زندگی شیخ بهایی را متوجه میشوید و با خواندن «تو را خانهای هست» در مدت زمان كمتری با كلیت زندگی شیخ بهایی آشنا میشوید و البته از خلاقیت روایت داستان بیشتر لذت میبرید.
تو را خانهای هست، زندگینامه داستانی محمد بن عزالدین حسین یا همان شیخ بهایی خودمان است. معمولا این مدل كتابها را با مردی در تبعید ابدی نادر ابراهیمی مقایسه میكنم و این كتاب هم استثناء نبود و البته این كه محمد این كتاب همان شیخالاسلام مردی در تبعید ابدی است، این مقایسه را شدیدتر هم میكرد و یك جورایی هم این كتاب جلد قبلی مردی در تبعید ابدی به حساب میآید كه بعد از آن چاپ شده. مثل كتاب هابیت برای مجموعه ارباب حلقهها، كه توضیح میداد چگونه حلقه به دست بیلبو رسید یا سهگانه دوم مجموعه جنگ ستارگان كه داستان دارت ویدر شدن آناكین اسكای واكر را روایت میكرد. این كتاب هم داستان استاد ملامحمد مردی در تبعید ابدی را برایمان تعریف میكند كه چگونه از لبنان به قزوین رفت و چطور تبدیل به معمار و فیلسوف و شاعر و عالمی شد كه زمانی به ملاصدرا هم درس میداد.
البته مقایسه یك كتاب با «مردی در تبعید ابدی» توسط من كمی بیرحمانه است چون آن كتاب را خیلی دوست داشتم ولی به هرحال «تو را خانهای هست» هم ناامیدتان نمیكند. با این كه احتمالا یك جاهایی، مثلا در قسمتی كه شیخ منشار ایران را به محمد معرفی میكند، احساس میكنید دارید ویكیپدیا میخوانید.
یكی از نكات مثبت داستان هم این بود كه بعد از آمدن اسم علمای قدیمیتر، یك صحنه كتاب به داستان آن عالم میپرداخت مثل داستان ابوالاسود دوئلی، كسی كه علم نحو را از امیرالمومنین یاد گرفت.
حالا این كه چرا لازم بود لو دهم كه این كتاب درباره شیخ بهایی است؟ دلیل اول این كه این طوری خیلی راحتتر میتوانم درباره كتاب صحبت كنم و دوم به این دلیل كه این متن درواقع معرفی دو تا كتاب است.
اول كه كتاب «خورشید میماند» را دیدم خیلی تعجب كردم. روی جلد این كتاب بزرگ نوشته است روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی و نوشته كامران پارسی نژاد. از قبل درباره كتاب «تو را خانهای هست» میدانستم. فكر كردم هر دو عنوان، یك كتاب هستند و حتما از این كتابهاست كه اول یك نشر چاپش كرده است، ولی چند سال بعد یك نشر دیگر چاپش را بهعهده گرفته است. ولی آخرین چاپ هردوی این كتابها همین امسال است و حجمشان به مقدار قابل توجهی تفاوت دارد و هر فصل «خورشیدمیماند»، اسم خاص دارند ولی فصلهای «تو را خانهای هست» اصلا اسمی ندارند. هر دو كتاب هم از كودكی شیخ آغاز میشوند و با مرگش تمام میشوند. خلاصه این كه كنجكاو شدم حتما دو تا كتاب را بخوانم تا بفهمم چطور یك نویسنده دو تا كتاب متفاوت درباره زندگی یك نفر نوشته است!
«خورشید میماند» كه حجم بیشتری از «تو را خانهای هست» دارد، تقریبا اكثر بخشهای كتاب كم حجمتر را در بردارد به صورت مفصلتر و با یكسری تفاوتهای جزئی تاریخی مثلا رخ دادن یك گفتوگو در دو موقعیت متفاوت و شیوه روایت «خورشید میماند» از «تو را خانهای هست» سادهتر و مستقیمتر است.
از جزئیات جالبی كه در «خورشید میماند» آمده است، صحنهای است كه محمد برای استادش از كتابی صحبت میكند كه درباره اهمیت سه زبان فارسی، عربی و تركی است.
«در كتاب نوشته بود: ماری كه آدم و حوا را به خوردن میوه ممنوعه فریب داد به زبان عربی كه فصیح و اغواكننده است سخن گفت. حضرت آدم به زبان دلنشین فارسی با حضرت حوا سخن گفت و او را به خود مایل ساخت. فرمان اول بیرونرفتن آدم و حوا از بهشت، به زبان فارسی بود. آنها اطاعت نكردند. جبرئیل همان فرمان را به زبان تركی كه درشت و قهرآمیز است بر آنان خواند. هر دو وحشت كردند و از بهشت بیرون رفتند.»
و در ادامه استادش از ضربالمثلی میگوید كه آن زمان بین مردم رایج بودهاست:
«فارسی بلاغت، عربی فصاحت و تركی سیاست و مابقی قباحت است.»
از نكات مثبت دیگر «خورشید میماند»، اشاره بیشتر به عقاید و افكار و نظرات شیخ بهایی و میرداماد كه بقیه شخصیتهای كتاب است و در تو را خانهای هست فرصت كمتری برای پرداختن به آنها وجود دارد.
به طور خلاصه یعنی این كه از «خورشید میماند»، اطلاعات دقیقتر و جزئیتری از زندگی شیخ بهایی را متوجه میشوید و با خواندن «تو را خانهای هست» در مدت زمان كمتری با كلیت زندگی شیخ بهایی آشنا میشوید و البته از خلاقیت روایت داستان بیشتر لذت میبرید.