به بهانه سالروز بزرگداشت حافظ با ابوالفضل جلیلی، كارگردان به گفتوگو نشستهایم
«حافظ» من را ساخت
سالهاست از ساخت فیلمی با موضوع «حافظ» (شاعر پرآوازه ایرانی) میگذرد، اما ابوالفضل جلیلی، كارگردان آن هنوز بر این باور است كه او حافظ را نساخته، بلكه این حافظ بوده كه او را ساخته است. روز بزرگداشت حافظ بهانهای شد تا با جلیلی به گفتوگو بنشینیم؛ او كه معتقد است خارجیها بیشتر از ما قدر مفاخر فرهنگی و ادبیمان را میدانند.
جلیلی با عشق از حافظ صحبت میكند، انگار سالها با او همنشین بوده است. او درباره ساخت فیلم حافظ توضیح میدهد: من از كودكی حافظ را میشناسم. وقتی بچه بودم، پدرم یك عكس مینیاتوری از حافظ به دیوار اتاق زده بود و من از همان زمان با اشعارش مانوس هستم و دوست داشتم در جای خودم كاری برای او انجام دهم كه در نهایت فیلم حافظ را به تهیه كنندگی كشور ژاپن ساختیم. او با گلایه ادامه میدهد: كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان و بنیاد سینمایی فارابی كه سهم بسیار عمدهای در تولید بسیاری از فیلمهای ارزشمند ایرانی دارند، بارها كلامی به من گفتند بیا، تو كجایی؟ و... اما وقتی میرفتم هیچ اتفاقی نمیافتاد. نه تنها من، بلكه هر كسی را اگر چند بار ناامید كنی دیگر سراغت را نمیگیرد. متاسفانه در ایران بیشتر از این كه به فرهنگ و هنر فكر كنند، به پول فكر میكنند. به همین دلیل نهادی در فیلمهایی كه شاید در گیشه بازخورد چندانی نداشته باشد، سرمایهگذاری نمیكند. سرمایهگذاری روی فرهنگ و ادب و هنر شعاری بیش نیست و من اصلا بلد نیستم مردم را گول بزنم. در این روزگار مردم ایران بهشدت آماده پذیرش لمپنیسم هستند و نمونه اش سریال ستایش. بازیگر قدری مثل داریوش ارجمند وقتی با ناصر تقوایی كار میكند، خروجی اش میشود اثری مثل ناخداخورشید و در اینجا میخواهد ادای دست سوم ناصر ملك مطیعی را دربیاورد. چند روز پیش جایی بودم كه تلویزیون این سریال را پخش میكرد و دیدم داریوش ارجمنددیالوگی میگفت با این مضمون كلی كه «مشت زدم بر دهان فلانی و دندانهایش ریخت و... .» خب، واقعا چرا؟ آن هم در جامعه ما كه اكثر جوانها آمادگی الگوپذیری دارند!
جلیلی خاطرنشان میكند: وقتی خود ما تلاشی برای شناسایی شخصیتهای فرهنگی و ادبیمان به دنیا نمیكنیم، اینطور میشود كه سرمایهگذاران این نوع فیلمهایمان میشوند كشورهای خارجی. آنها هم میآیند و مفاخر ملی ما را از آن خود میكنند.
او درباره مضمون و چگونگی ساخت فیلم حافظ یادآوری میكند: تمام فیلمهای من در كشور ژاپن اكران شده و آنها با سینمای من آشنا هستند. حتی پیش میآید خودشان از من طرح جدید میخواهند و اصلا در جواب به همین سوال شان بود كه من چند سال پیش گفتم فیلمنامه حافظ را دارم. البته این فیلم صرفا مختص به زندگی حافظ (شاعر پرآوازه ایرانی) نیست. من در این فیلم در دنیایی لا زمان و مكان (یعنی هم میتوانیم بگوییم الان هست و هم میتوانیم بگوییم الان نیست)، حافظ را یك نوجوان كردم كه میخواهد حافظ كل قرآن شود. چون همانطور كه دكتر عبدالحسین زرینكوب، ادیب و منتقد برجسته ایرانی میگوید هیچ مستند جدی راجع به حافظ وجود ندارد.
جلیلی حافظ را شاعری همیشه زنده میداند، او میگوید: سالهاست حافظ در این جهان نیست، اما هنوز هم اشعارش را میخوانند و در آینده هم خواهند خواند. او و اشعارش همیشه زندهاند، همان طور كه عشق همیشه زنده است و بین انسانها به یكدیگر یا انسان با خدا جاری است. پس از ساخت فیلم حافظ هر جا برای برنامهای میرفتم، جملهای بر زبانم جاری میشد كه انگار خود او بر دهانم میگذاشت. میگفتم: من رفتم «حافظ» را بسازم، اما «حافظ» من را ساخت. حافظ دنیای معرفت است و من بعد از ساخت این فیلم به عرفان رسیدم. تعریف امروز من از عرفان، عمق را دیدن است نه سطح.