ترجمهای از داستانهای چخوف راهی بازار كتاب شده كه در آن داریوش مودبیان گزیدهای از داستانهای نمایشی این نویسنده را ارائه كرده است
فهمیدن یا نفهمیدن؛ مسأله این است!
زینب مرتضاییفرد / روزنامهنگار
همین عنوان روی كتاب شوك بزرگی را به مخاطب وارد میكند: «دوستان، ما بد زندگی میكنیم» و همین عبارت را هم میتوان عصاره و جانمایه كلام نویسنده و نمایشنامهنویس بزرگی دانست كه حدود 700 اثر ادبی ارزشمند خلق كرده است. بله... عدد بزرگی است و حالا هم او زنده نیست كه كسی بخواهد بهخاطر رودربایستی و تعارفهای معمول جهان ادبیات از او تمجید كند. وقتی در همه جهان میگویند حدود 700 اثر ارزشمند یا شاهكار، قطعا فرد مورد نظر كه حالا سالهاست دستش از دنیا كوتاه است، كار ارزشمندی انجام داده كه چنین مورد تعظیم و تكریم است.
ای داد... آنقدر درگیر قافیهاندیشی و تمجید شدم كه یادم رفت بگویم از چه كسی حرف میزنم، اما حالا اسمش را هم نیاورم كتابخوارهای حرفهای حتما متوجه شدهاند كه ماجرا، ماجرای استاد بزرگوار ادبیات روس آنتون چخوف است. او كه با گذر سالهای فراوان پس از مرگش هنوز هم مورد احترام و علاقه داستاننویسها، نمایشنامهنویسها، داستانخوانها، نمایشنامهخوانها و خلاصه همه آنهایی است كه از كنار ادبیات و بهخصوص نوشتههای او رد شده و با خواندن هر داستانش توانستهاند به این نكته بغرنج بیندیشند كه واقعا ما چقدر بد زندگی میكنیم!
چطور فهمیدی آقای چخوف؟
آقای چخوف از كجا میدانسته، اصلا از كجا فهمیده بوده این نكته مهم را؟ معلوم است دیگر، او خودش و جهان پیرامونش را زندگی كرده، نه اینكه جای همه آدمهایی كه میدیده زندگی كند، بلكه بلد بوده چطور عمیق و دقیق نگاهشان كند و سر درآورد از اینكه درون آنها چه میگذرد. این سوالات را داریوش مودبیان به جای مقدمهای كه برای كتاب «دوستان، ما بد زندگی میكنیم» نوشته، كامل توضیح داده است. او ابتدا زندگی چخوف را شرح میدهد، زندگی خانوادگی دشواری كه آمیخته با فقر و دردهای بیشمار دیگری است و تصویر كاملی ترسیم میكند از مردی كه هرچند میتواند خیلی بد زندگی كند، اما تسلیم نمیشود، تمام قوای خود را به كار میگیرد كه بد زندگی نكند و راهی كتابخانهها میشود. تا میتواند ادبیات داستانی و نمایشی میخواند، این انس با كتاب شاید مهمترین چیزی است كه نمیگذارد او تسلیم زندگی بد شود، جمله شعاری است؟ بله. خودم هم میدانم كه چقدر و تا چه حد شعاری است، اما باور كنید شعارهای بیچاره جملات بزرگ و ارزشمندی هستند كه ما هی تكرارشان كردیم بیآنكه از آنها و ماهیتشان بهره ببریم، بعد هم گفتهایم شدهاند شعار و رهایشان كردهایم. از همین حالا میتوانیم شعارها را با شعور بیشتری بخوانیم و مساله را حل كنیم! آدمیزاد هر قدر هم باشعور باشد، باز میتواند باشعورتر شود و بهتر زندگی كند تا شامل حال جمله «دوستان، ما بد زندگی میكنیم» هم نشود!
حالا كجا را نگاه كنم؟
خلاصه جناب چخوف تسلیم نمیشود، مینشیند و زندگی آدمهای پیرامونش را خوب نگاه میكند. آدمهای عادی و معمولی كه میخواهند خوب زندگی كنند اما بلد نیستند، خواه ناخواه درگیر آنچه نباید میشوند و زندگی را به هیچ میبازند. آدمهایی كه میتوانند سعادتمند باشند، اما نیستند. به زعم مودبیان، چخوف تمام تلاش خود را میكند تا آینهای بگیرد مقابل چهره خواننده و مخاطبش تا بتواند خود، اشتباهات و مسیرهایی را كه میرود در آن تماشا كند. حالا اما بلد است كه در این مسیر دشوار كاری كند كه بخندیم، تلخ بخندیم، به حال خودمان و آنچه از سر گذرانده و میگذرانیم. میتوانیم تغییرش دهیم؟ دیگر با خودمان است. استاد چخوف آنچه باید را گفته و رد شده. با خودمان است كه بفهمیم یا نفهمیم.
داستان نمایشی؟
«گزیدهای از داستانهای نمایشی» این عبارت دیگری است كه ذیل عنوان اصلی روی جلد كتاب درج شده است. این بخش را باید حسن دقت و سلیقه داریوش مودبیان دانست. او در این كتاب میگوید: داستان كوتاه نمایشی گونهای از داستان كوتاه یا نوول نیست، بلكه ما این تعبیر را اختیار كردهایم تا بتوانیم از میان داستانهای كوتاه چخوف آنچه را برگزینیم كه به خلق و خویمان نزدیكتر است و ما آنها را بر حسب تعریفی كه از نمایش داریم، نمایشی میدانیم یا اینكه بهتر بگوییم قابلیت نمایشی شدن را در آنها میبینیم.
پس نكته اصلی در این است ما با داستانهایی روبهروییم که قابلیت نمایشی دارند و میتوانند مورد اقتباس ادبی قرار بگیرند. چه بسا كه تا كنون در ایران و بسیاری از كشورهای دیگر هم چنین اتفاقی رخ داده است، نمونه معروفش در ایران اجرایی است كه پارسا پیروزفر در خانه هنرمندان ایران روی صحنه برد، در آن ده داستان از چخوف را در قالب نمایش اجرا تمام نقشهای نمایشنامه را هم خودش بازی كرد.
77 داستان كوتاه ارائه شده در مجموعه دوستان، ما بد زندگی میكنیم هم منبع خوبی برای اقتباس نمایشی هستند و میتوانند مورد توجه نمایشنامهنویسان قرار بگیرند و در آنها میتوان بهعنوان یك مخاطب عام ادبیات ابعاد مختلفی از انسان به روایت چخوف را كشف كرد و لذت برد. داستانهایی كه به مخاطب خود یادآوری میكند تن به پوچی و ابتذال ندهند، به این سادگیها تسلیم تمام آنچه آنها را به سمت بد زیستن سوق میدهد، نشوند و به مبارزهای بیصدا و درونی ادامه دهند. مبارزهای كه گاه در آن باید به خود خندید، گاه به دیگری و دیگران و گاه به جهان، اما تسلیم نشد.
خب همه اینها میتواند دلایل مهمی باشد كه سریع ، ما بد زندگی میكنیم را بخرید و روی چشمهایتان نگه دارید. من هر جا نام چخوف را ببینم و از نام مترجم هم خاطر جمع باشم، بدون هیچ فكری كتاب را با خود به خانه میآورم. حالا هم این كتاب 512صفحهای به قیمت 90 هزار تومان از سوی نشر گویا وارد بازار كتاب شده است. هم كیفیت متن و هم تعداد صفحاتش موجب میشود بگوید در مقایسه با بسیاری از كتابهای یكبار مصرفی كه امروزه وارد بازار كتاب میشوند، خیلی هم ارزان است. میتوانید خودتان كتاب را ببینید و قضاوت كنید.
ای داد... آنقدر درگیر قافیهاندیشی و تمجید شدم كه یادم رفت بگویم از چه كسی حرف میزنم، اما حالا اسمش را هم نیاورم كتابخوارهای حرفهای حتما متوجه شدهاند كه ماجرا، ماجرای استاد بزرگوار ادبیات روس آنتون چخوف است. او كه با گذر سالهای فراوان پس از مرگش هنوز هم مورد احترام و علاقه داستاننویسها، نمایشنامهنویسها، داستانخوانها، نمایشنامهخوانها و خلاصه همه آنهایی است كه از كنار ادبیات و بهخصوص نوشتههای او رد شده و با خواندن هر داستانش توانستهاند به این نكته بغرنج بیندیشند كه واقعا ما چقدر بد زندگی میكنیم!
چطور فهمیدی آقای چخوف؟
آقای چخوف از كجا میدانسته، اصلا از كجا فهمیده بوده این نكته مهم را؟ معلوم است دیگر، او خودش و جهان پیرامونش را زندگی كرده، نه اینكه جای همه آدمهایی كه میدیده زندگی كند، بلكه بلد بوده چطور عمیق و دقیق نگاهشان كند و سر درآورد از اینكه درون آنها چه میگذرد. این سوالات را داریوش مودبیان به جای مقدمهای كه برای كتاب «دوستان، ما بد زندگی میكنیم» نوشته، كامل توضیح داده است. او ابتدا زندگی چخوف را شرح میدهد، زندگی خانوادگی دشواری كه آمیخته با فقر و دردهای بیشمار دیگری است و تصویر كاملی ترسیم میكند از مردی كه هرچند میتواند خیلی بد زندگی كند، اما تسلیم نمیشود، تمام قوای خود را به كار میگیرد كه بد زندگی نكند و راهی كتابخانهها میشود. تا میتواند ادبیات داستانی و نمایشی میخواند، این انس با كتاب شاید مهمترین چیزی است كه نمیگذارد او تسلیم زندگی بد شود، جمله شعاری است؟ بله. خودم هم میدانم كه چقدر و تا چه حد شعاری است، اما باور كنید شعارهای بیچاره جملات بزرگ و ارزشمندی هستند كه ما هی تكرارشان كردیم بیآنكه از آنها و ماهیتشان بهره ببریم، بعد هم گفتهایم شدهاند شعار و رهایشان كردهایم. از همین حالا میتوانیم شعارها را با شعور بیشتری بخوانیم و مساله را حل كنیم! آدمیزاد هر قدر هم باشعور باشد، باز میتواند باشعورتر شود و بهتر زندگی كند تا شامل حال جمله «دوستان، ما بد زندگی میكنیم» هم نشود!
حالا كجا را نگاه كنم؟
خلاصه جناب چخوف تسلیم نمیشود، مینشیند و زندگی آدمهای پیرامونش را خوب نگاه میكند. آدمهای عادی و معمولی كه میخواهند خوب زندگی كنند اما بلد نیستند، خواه ناخواه درگیر آنچه نباید میشوند و زندگی را به هیچ میبازند. آدمهایی كه میتوانند سعادتمند باشند، اما نیستند. به زعم مودبیان، چخوف تمام تلاش خود را میكند تا آینهای بگیرد مقابل چهره خواننده و مخاطبش تا بتواند خود، اشتباهات و مسیرهایی را كه میرود در آن تماشا كند. حالا اما بلد است كه در این مسیر دشوار كاری كند كه بخندیم، تلخ بخندیم، به حال خودمان و آنچه از سر گذرانده و میگذرانیم. میتوانیم تغییرش دهیم؟ دیگر با خودمان است. استاد چخوف آنچه باید را گفته و رد شده. با خودمان است كه بفهمیم یا نفهمیم.
داستان نمایشی؟
«گزیدهای از داستانهای نمایشی» این عبارت دیگری است كه ذیل عنوان اصلی روی جلد كتاب درج شده است. این بخش را باید حسن دقت و سلیقه داریوش مودبیان دانست. او در این كتاب میگوید: داستان كوتاه نمایشی گونهای از داستان كوتاه یا نوول نیست، بلكه ما این تعبیر را اختیار كردهایم تا بتوانیم از میان داستانهای كوتاه چخوف آنچه را برگزینیم كه به خلق و خویمان نزدیكتر است و ما آنها را بر حسب تعریفی كه از نمایش داریم، نمایشی میدانیم یا اینكه بهتر بگوییم قابلیت نمایشی شدن را در آنها میبینیم.
پس نكته اصلی در این است ما با داستانهایی روبهروییم که قابلیت نمایشی دارند و میتوانند مورد اقتباس ادبی قرار بگیرند. چه بسا كه تا كنون در ایران و بسیاری از كشورهای دیگر هم چنین اتفاقی رخ داده است، نمونه معروفش در ایران اجرایی است كه پارسا پیروزفر در خانه هنرمندان ایران روی صحنه برد، در آن ده داستان از چخوف را در قالب نمایش اجرا تمام نقشهای نمایشنامه را هم خودش بازی كرد.
77 داستان كوتاه ارائه شده در مجموعه دوستان، ما بد زندگی میكنیم هم منبع خوبی برای اقتباس نمایشی هستند و میتوانند مورد توجه نمایشنامهنویسان قرار بگیرند و در آنها میتوان بهعنوان یك مخاطب عام ادبیات ابعاد مختلفی از انسان به روایت چخوف را كشف كرد و لذت برد. داستانهایی كه به مخاطب خود یادآوری میكند تن به پوچی و ابتذال ندهند، به این سادگیها تسلیم تمام آنچه آنها را به سمت بد زیستن سوق میدهد، نشوند و به مبارزهای بیصدا و درونی ادامه دهند. مبارزهای كه گاه در آن باید به خود خندید، گاه به دیگری و دیگران و گاه به جهان، اما تسلیم نشد.
خب همه اینها میتواند دلایل مهمی باشد كه سریع ، ما بد زندگی میكنیم را بخرید و روی چشمهایتان نگه دارید. من هر جا نام چخوف را ببینم و از نام مترجم هم خاطر جمع باشم، بدون هیچ فكری كتاب را با خود به خانه میآورم. حالا هم این كتاب 512صفحهای به قیمت 90 هزار تومان از سوی نشر گویا وارد بازار كتاب شده است. هم كیفیت متن و هم تعداد صفحاتش موجب میشود بگوید در مقایسه با بسیاری از كتابهای یكبار مصرفی كه امروزه وارد بازار كتاب میشوند، خیلی هم ارزان است. میتوانید خودتان كتاب را ببینید و قضاوت كنید.