گفتوگو با اصغر توسلی تهیه کننده و کارگردان سریال «روزگار جوانی» به دلیل بازپخش این مجموعه
باید در روند سریال سازی تجدید نظر کنیم
كمتر كسی است كه مجموعه «روزگار جوانی» را به یاد نداشته باشد. مجموعهای كه در زمان خود یكی از كارهای پرمخاطب و موفق تلویزیون محسوب میشد و بازیگران آن مجموعه توانسته بودند مورد توجه مردم قرار بگیرند؛ از جمله نصرا... رادش، امین حیایی و ... سازندگان این مجموعه و پس از آن «دختران» موضوعی را در قالب سریال به تصویر كشیده بودند كه با وجود اهمیتی كه داشت، اما كمتر كسی در آن دوران سراغش میرفت. اصغر توسلی، تهیهكننده فصل اول روزگار جوانی و كارگردان و تهیهكننده فصل دوم آن سالهاست كه با وجود آثار تاثیرگذار و ماندگاری كه در تلویزیون ساخته، به دلایلی حضور كمرنگی در عرصه تصویر و بهخصوص سریالسازی دارد. نكته مهمتر اینكه وی تهیهكننده مجموعه «مزد ترس» است. یكی از نخستین مجموعههایی كه تصویربرداری بخشهای مهمی از آن خارج از مرزها صورت گرفت. آن هم در دورانی كه كمتر تهیهكننده و كارگردانی از مکانهای خارج از كشور برای ساخت آثار خود بهره میگرفت. از این رو جامجم با وی گفتوگویی پیرامون فعالیتهای اخیرش داشته و با یادآوری خاطرات آن سالها و سریالها و به بهانه بازپخش این مجموعه از تلویزیون با وی خاطرهبازی كرده كه در ادامه میخوانید:
از حال و هوای این روزهایتان بگویید.
من تا سال گذشته عضو هیاتمدیره انجمن تهیهكنندگان مستقل سینمای ایران بودم كه سعی میكردیم راهی برای بهبود وضعیت سینما پیدا كنیم و به مشكلات تهیهكنندهها رسیدگی میكردیم. در كنار آن هم فعالیتهای جنبی دیگری دارم، اما اصل ماجرا راهاندازی مجتمع فرهنگی جنب تالار وحدت است كه حدود سه سال است در آنجا فعالیت میكنیم. البته آنجا را توسط یكی از دوستان بازسازی كردیم. كارگاه مونتاژ و كارگردانی و از این نوع كارها داریم. ضمن اینكه گالری بسیار حرفهای داریم و یك مجتمع فرهنگی كاملا خصوصی است كه چند سال است راهاندازی شده است.
با این اوصاف دلتان برای كارگردانی و تلویزیون تنگ نشده است؟
مگر میشود دلم برای كار و سریالسازی و مخاطبانش تنگ نشده باشد! اما به هر حال یك سری چیزها امكانپذیر نیست. نه تنها من بلكه فكر میكنم دل همه كسانی كه كارهای ماندگاری را برای تلویزیون ساختهاند و حالا حضور ندارند، برای تلویزیون و مخاطبانش تنگ شده است.
در این مدت چرا در سینما فعالیتی نداشتید؟
به نظر من در سینما به دلیل خصوصی بودنش و اینكه باید درآمد كسب كند، هنوز خانواده، خانوادهتر است. من از همان ابتدا كارهایی به دور از سروصدا و جنجال و از جنس مردم ساختم. اولین سریالی كه من در تهران برای شبكه دو كار كردم، «مزد ترس» بود. سریال پلیسی كه باز به گونهای به خانواده و روابط خانوادگی ارتباط بسیاری داشت. به همین دلیل من فضای آرام و خانواده و ارتباطاتش را در كارهایی كه میسازم دوست دارم. چون دوست دارم كه تاثیرگذار باشد. بنابراین تا زمانی كه قصهای را بتوانم پیدا كنم كه آن تاثیر را بگذارم، ترجیح میدهم در سینما كار نكنم. دوست دارم آن تاثیری را كه كارهایم در تلویزیون داشت در سینما هم داشته باشم. البته قصهای دارم كه شاید به همین علت در سال آینده بتوانم این اتفاق را رقم بزنم. مهمترین علتش هم این است كه من فرزند رادیو و تلویزیون هستم. من در مشهد گوینده برنامه كودك رادیو بودم و تا سال 61 مشهد بودم. بعد اواخر 61 به تهران آمدم و كارم را با شبكه دو آغاز كردم. من گوینده «سلام صبح بخیر» رادیو بودم و عصرهای جمعه هم برنامه «هفتمین روز هفته» را اجرا كردم. چند سال برنامه نقد سینمایی كار میكردم. بنابراین من فرزند این رسانه هستم.
خاطرم هست كه برنامههای سینمایی شکل دیگری به نسبت برنامههای سالهای اخیر داشتند.
بله. البته من كار اجرا انجام میدادم و تهیهكننده فرد دیگری بود. اما تهیهكننده است كه آن تفكر را به مجری میدهد و آن سالها خیلی این مقوله درستتر بود. سالی كه ما «مزد ترس» را كار كردیم، با فیلمهای
16 میلیمتری آن سریال را ساختیم. چون ویدئو هنوز نبود. آن سریال را با آن شرایط تولید و امكانات اگر كنار سریالی پلیسی مثل «ترور خاموش» كه این روزها روی آنتن است بگذارید متوجه میشوید كه چقدر متفاوت هستند. اصلا «خانه سبز» را كنار «ستایش» امروز بگذارید. اصلا قابل مقایسه نیستند. نه فقط در قصه، بلكه در بازیها، صحنه و همه چیز. آن هم با امكانات 40-30 سال پیش كه كلی سریال تاثیرگذار ساخته میشد.
شاید مشكل از برخی هنرمندان و عوامل است كه نهتنها چند قدم جلوتر از مخاطب نیستند، كه گاهی عقب هم میمانند!
بله موافقم. هنرمند در هر زمینههایی باید چند قدم و حداقل یك قدم جلوتر از مردم باشد. متاسفانه مخاطب عام ما از هنرمند ما جلوتر است! ضمن اینكه مردم ما در هنر به قهرمان نیاز دارند. چه در سینما و چه در تلویزیون و تئاتر. وقتی این مهم اتفاق نمیافتد باعث میشود كه سطح سلیقه مخاطب نازل شود. نه فقط در مقوله فیلم و سریال كه ما درباره مجری هم بعضا با برخی مجریهای لوس و نه چندان با سواد روبهرو میشویم كه باعث تاسف است.
علت این جابه جایی ذائقه و افت کیفیت چیست؟
علتش این است آثاری كه در آن سالها ساخته میشد، برنامهسازی و سریالسازی طبق چارچوب و قانون رسانه انجام میشد. گرچه قصه زندگی امروز با آن سالها خیلی تفاوت داشت. به عنوان مثال قصه دانشجوهای امروز اصلا شبیه به قصه دانشجوهای «روزگار جوانی» نیست. اما قواعد یك سریالسازی رعایت شده بود. در روزگار جوانی قواعد قصهنویسی درست رعایت شده بود. بازیگرها بازیهای اضافی نداشتند. نه فقط این سریال كه اغلب سریالهای دهه 60 و 70 به این گونه بودند. مثال دیگری میزنم. سریال «سلطان و شبان» طبق قواعد درست نوشته و ساخته شد. بازیگرها درست انتخاب شده بودند. به عنوان مثال اگر جای محمدعلی كشاورز با مهدی هاشمی عوض میشد، همه چیز به هم میریخت. هر دو هنرمندند و كارشان را بلدند؛ اما جایی كه قرار گرفتند، جای درستی بود. حتی آدمهای پشت دوربین هم باید درست انتخاب شوند. چند سال قبل به من اجرای یك برنامه ورزشی پیشنهاد شد كه دستمزدش رقم مناسبی هم بود. من نپذیرفتم چون كار من نیست و من اشتباهی انتخاب شده بودم. به تهیهكننده گفتم مردم من را به عنوان دیگری میشناسند و اصلا این پیشنهاد از اساس اشتباه است. هر كسی باید سر جای خودش قرار بگیرد.
مجموعههای «دختران» و «روزگار جوانی» جزو كارهای پربیننده آن سالها بودند. به عنوان كارگردان و تهیهكننده آن آثار، خاطراتی هم از روند تولید دارید كه برایمان بازگو كنید؟
همه چیز آن كار خاطره بود. یادم است وقتی سكانسهای خارجی را در مکان ثابت سریال میگرفتیم، اغلب همسایهها برایمان شربت میآوردند و به نوعی محبت و لطفشان را نشان میدادند. من هم در اغلب كارهایی كه ساختم، برای نقشهای كوتاه سعی میكردم از آدمهای همان محلهها استفاده كنم. چون خیلی علاقهمند ماجرا بودند. همه آن روزها و لحظهها در كار برای من خاطره بود. لطفی كه مردم به گروه ما داشتند همچنان برای من خاطره است. حتی وقتی در برنامهای برای گزارش میرفتیم، مردم با علاقه به سمت ما میآمدند و مقابل دوربین صادقانه صحبت میكردند.
یكی دیگر از خاطرات آن دو سریال به این موضوع برمیگردد كه اغلب بازیگران آن سریالها برای نخستینبار مقابل دوربین رفته بودند یا جزو نخستین كارهایشان بود كه برخی از آنها توانستند به خاطر توانایی كه داشتند، موفق شوند. نه فقط در این سریالها كه در «مزد ترس» فریبرز عربنیا نخستین تجربه حضورش در سریال بود؛ یا در «پای پیاده» حامد كمیلی برای نخستینبار مقابل دوربین
رفت و ...