سریالهای مانكنی
سیدرضا صائمی با انتقاد از سوژه سریالهای شبكه نمایش خانگی، آنها را به نوعی عبور از خط قرمزها دانست.
او به جامجم گفت: بخشهایی از «مانكن» را دیدهام و كماكان با فضای آن و در كل اینطور قصهها آشنا هستم. این نوع سریالها را من به نوعی باج دادن به مخاطب قلمداد میكنم؛ چرا كه سوژه این سریالها عموما روی خط قرمز و ممنوعه هستند كه در تلویزیون و سینما نمیتوان به آنها پرداخت. به همین خاطر پرداختن به این نوع سوژهها نوعی باج دادن به مخاطب است. سریالهای شبكه نمایش خانگی معمولا روابط غیرمتعارفی را به تصویر میكشند، فیلمنامههایشان تهی هستند و از طریق فضایی پر زرق و برق و تجملی میخواهند مخاطب را جذب كنند. در واقع این سریالها متصل به جاذبههای فرامتنی میشوند كه در نتیجه غنا را از آنها میگیرد.
او با اشاره به فضای عوامزده شبكه نمایش خانگی تصریح كرد: در تمام دنیا تلویزیون به عنوان رسانهای عامهپسند شناخته میشود كه باید ذائقه مخاطبان متنوع را در نظر بگیرد. در این راستا سینما از تلویزیون جدیتر و تئاتر از سینما جدیتر است. در این میان اما شبكه نمایش خانگی به عنوان یك شبكه بینرسانهای دچار عامهزدگی شده و بالاخص سریال مانكن به نظرم میرسد الگوبرداری دقیقی از سریالهای تركیهای است.
صائمی ادامه داد: ممكن است هر چیز ممنوعهای جاذبه داشته باشد، اما این به معنای جذابیت و كیفیت آن اثر نیست. به نظرم باید تفكیكی بین جاذبه صوری و جذابیت متنی قائل شد. اگر به محصولات شبكه نمایش خانگی نگاه جدیتری بیندازیم، به روشنی متوجه میشویم كه سریالهای خوشآب و رنگ شبكه نمایش خانگی الزاما جذاب نیستند و این موضوع اساسا ربطی به ظرفیت این رسانه ندارد. به عبارت دیگر شبكه نمایش خانگی یك بینرسانهای است كه میتواند از ظرفیتهای هر دو رسانه (سینما و تلویزیون) استفاده كند، بدون اینكه خود را قائل به محدودیتهای هركدام از این رسانهها كند.
این منتقد سینما، شبكه نمایش خانگی را عقبتر از تلویزیون دانست و افزود: در حال حاضر سریالهای شبكه نمایش خانگی به لحاظ محتوایی عقبتر از تلویزیون است. این شبكه از یك رسانه فرهنگی كمكم به یك بنگاه تجاری مبدل شده كه دلایل مختلفی از جمله شرایط اقتصادی دارد.
با این توجیه كه مردم همین آثار را میخواهند! در صورتی كه اگر به عقب نگاه كنیم در همین ده سال اخیر فیلمهای خیلی خوب سینمایی داشتیم كه به لحاظ كیفی، هم مورد تایید مخاطب عام بودند و هم منتقدان. به عنوان مثال میتوانم از فیلمهای اصغر فرهادی نام ببرم، او در آثارش كمفروشی نمیكند، باكیفیت كار میكند و مخاطب عام را هم جذب میكند یا كارهای سعید روستایی كه درامهای تلخ اجتماعی هستند، اما در گیشه بیشتر از فیلمهای كمدی فروختند. مساله اینجاست كه ما در سینمای ایران مخاطبشناسی نداریم و اینكه ضعفهای كیفی آثارمان را ربط میدهیم به سطح فكر مخاطبان. شما سریال شهرزاد را با مانكن مقایسه كنید. در هر دو سریال محور اصلی عشق یا بهتر بگویم عشق ممنوعه یا عشقهای چندضلعی است، اما ببینید همین مفهوم در این دو سریال چقدر متفاوت
كار شده.
صائمی یادآور شد: مانكن در هر جایی درست عمل نكرده باشد، در انتخاب اسم بسیار هوشمندانه عمل كرده. خیلی از سریالهای ما امروز دیگر مانكنی شدهاند. یعنی صورت و شخصیتپردازیشان مانكنی، كاریكاتوری و بزك شدهاند. ما در شخصیتهای این سریالها عمق نمیبینیم و این نقد به خیلی از آثار نمایش خانگی كه امروز ساخته میشود، وارد است.