اول دفتر
نویسندهات را قورت بده!
حسام آبنوس / دبیر قفسه
گفته میشود دهم آبان یا اول نوامبر روز جهانی نویسنده است. حالا كاری ندارم به اینكه داشتن یك روز در تقویم حداقل برای نویسنده ایرانی نان و آب نمیشود، ولی خب یك یادبود است و فكر نكنم كاركردی بالاتر از این داشته باشد. شبكههای اجتماعی هم در این یكی دو روز به بستری برای جمع كردن لایك و دنبالكننده تبدیل شدهاند و عدهای هم سعی كردند با عكس نویسنده محبوبشان مانوری بدهند، حالا هرقدر این نویسنده سبیلكلفتتر طبیعتا كف و جیغ و سوت و هورای مخاطبان هم بیشتر ولی كمتر كسی پرسید حالا كه میگویید فلانی غول است، كدام یك از آثارش را خواندهاید؟
اصلا مساله ما همینجاست كه اغلب نخوانده اظهار نظر میكنیم و قبل از محكمه، حكم میدهیم! مثلا یك نفر میخواهد از نویسنده مورد علاقهاش نام ببرد قاعدتا باید كسی باشد كه نه همه كارهایش ولی حداقل اغلب كارهایش را با دقت خوانده باشد، ولی به لطف شبكه اجتماعی و تكجملههای منسوب به نویسندگان بهراحتی میتوانیم وارد شویم و دست در دست یك نویسنده مهم خارج شویم و عكسی از او را منتشر كنیم و تمام!
آنقدر كه میتوانیم یك جملهای بنویسیم از مولای متقیان و آن را به كوروش منسوب كنیم و كلی هم برایمان سوت و كف بزنند و هورا بكشند. كار سختی نیست. پس شاید روز نویسنده هم رویدادی باشد مثل باقی رویدادها كه طیف و طبقهای از آن برای خودنمایی و فخرفروشی استفاده كنند. به همین دلیل است كه چنین رویدادی خیلی در كشور ما جدی گرفته نمیشود، چون نویسندهها شهروندان درجه چندم هستند كه نه بر و رویی دارند و نه كسی میشناسدشان كه بخواهیم بهواسطه انتشار عكسشان دنبالکننده جمع كنیم. حتی جلد كتابشان هم نمیتواند محلی برای كاسبی باشد، چون اگر میشد با جلد كتاب كاسبی كرد، خودشان باید زودتر به نان و نوایی میرسیدند.
ولی روز نویسندهها آن روزی است كه آثارشان خوانده و منصفانه درباره آنها حرف زده شود. به عبارتی روز نویسندهها آن روزی است كه آنها را قورت داده باشیم! سادهتر اگر بخواهم بگویم یعنی اینكه وقتی میخواهیم بگوییم فلانی نویسنده محبوب من است، هیچ اما و اگری نداشته باشیم و همه كارهایش را خوانده باشیم حتی ممكن است ما به نویسنده محبوبمان نقد هم داشته باشیم كه منافاتی با هم ندارد. نویسندهها چیزی نمیخواهند جز اینكه وقتی قرار است قضاوتی درباره آنها انجام دهیم بر مبنای متنی باشد كه تولید كردهاند و براساس شنیدهها و... دست به تحلیل و اظهارنظر نزنیم.
اصلا مساله ما همینجاست كه اغلب نخوانده اظهار نظر میكنیم و قبل از محكمه، حكم میدهیم! مثلا یك نفر میخواهد از نویسنده مورد علاقهاش نام ببرد قاعدتا باید كسی باشد كه نه همه كارهایش ولی حداقل اغلب كارهایش را با دقت خوانده باشد، ولی به لطف شبكه اجتماعی و تكجملههای منسوب به نویسندگان بهراحتی میتوانیم وارد شویم و دست در دست یك نویسنده مهم خارج شویم و عكسی از او را منتشر كنیم و تمام!
آنقدر كه میتوانیم یك جملهای بنویسیم از مولای متقیان و آن را به كوروش منسوب كنیم و كلی هم برایمان سوت و كف بزنند و هورا بكشند. كار سختی نیست. پس شاید روز نویسنده هم رویدادی باشد مثل باقی رویدادها كه طیف و طبقهای از آن برای خودنمایی و فخرفروشی استفاده كنند. به همین دلیل است كه چنین رویدادی خیلی در كشور ما جدی گرفته نمیشود، چون نویسندهها شهروندان درجه چندم هستند كه نه بر و رویی دارند و نه كسی میشناسدشان كه بخواهیم بهواسطه انتشار عكسشان دنبالکننده جمع كنیم. حتی جلد كتابشان هم نمیتواند محلی برای كاسبی باشد، چون اگر میشد با جلد كتاب كاسبی كرد، خودشان باید زودتر به نان و نوایی میرسیدند.
ولی روز نویسندهها آن روزی است كه آثارشان خوانده و منصفانه درباره آنها حرف زده شود. به عبارتی روز نویسندهها آن روزی است كه آنها را قورت داده باشیم! سادهتر اگر بخواهم بگویم یعنی اینكه وقتی میخواهیم بگوییم فلانی نویسنده محبوب من است، هیچ اما و اگری نداشته باشیم و همه كارهایش را خوانده باشیم حتی ممكن است ما به نویسنده محبوبمان نقد هم داشته باشیم كه منافاتی با هم ندارد. نویسندهها چیزی نمیخواهند جز اینكه وقتی قرار است قضاوتی درباره آنها انجام دهیم بر مبنای متنی باشد كه تولید كردهاند و براساس شنیدهها و... دست به تحلیل و اظهارنظر نزنیم.