روایــــــــــــــــت مــــــــــــــــرگ زیــــــــــــــــر آوار

خانواده قربانیان زلزله لحظه از دست دادن عزیزانشان را شرح دادند

روایــــــــــــــــت مــــــــــــــــرگ زیــــــــــــــــر آوار

زلزله بامداد روز جمعه درمیانه، خرابی زیادی در دو روستای ورزقان و ورنكش به بار آورد و در این بلای طبیعی، پنج نفر از اهالی روستای ورنكش جان خود را از دست دادند. خانواده قربانیان و اهالی روستا در گفت‌وگو با جام‌جم از حال و هوای روستا بعد از زلزله و از دست دادن عزیزانشان می‌گویند.
آرامش روستای ورنكش و ورزقان میانه، در یك لحظه جایش را به تل خاك و آوار داد. روستاهایی كه ساكنان زیادی ندارند از ساعت 2 و 17 دقیقه بامداد روز جمعه، یعنی بعد از زلزله؛ مملو از ازدحام جمعیت است. خانه‌های كاهگلی روستا كه استحكام زیادی نداشتند، دستخوش تكان‌های زمین شده و تخریب شده‌اند.یكی از اهالی روستا كه توكل حیدری نام دارد، می‌گوید: گمان می‌كنم اهالی روستا تمام شب را بعد از زلزله بیدار بوده‌اند.  پس لرزه‌های زیادی بعد از زلزله اصلی، روستا را لرزاند و همین باعث می‌شد از ترس آوار به خانه هایمان نرویم. هر كسی برای كمك به خانواده‌هایی كه خانه شان خراب شد یا مصدومان و جانباختگان هر كاری از دستش بر می‌آید، انجام می‌دهد. البته نیروهای امداد و مسؤولان هم به روستا آمده‌اند و اهالی روستا را در چادر مستقر كرده‌اند.  اما تا ظهر جمعه هنوز خبری از آب و غذا برای زلزله زده‌ها نیست.
مرگ زن و مرد تنها
حیدری در مورد مرگ دو نفر دیگر از اهالی روستا می‌گوید: نیمه‌شب بود كه با صدای كوبیده شدن تلویزیون از خواب پریدم. فهمیدم زلزله آمده. كتری آب جوش هم روی گاز بود كه روی پایم ریخت و دچار سوختگی شدم. سریع از جایم بلند شدم و بچه‌ها و اهل خانه را صدا زدم و بیرون رفتیم. یكدفعه یادم افتاد آقای رضا زاده و همسرش تنها هستند. آنها همسایه ما بودند و چند سال پیش تنها فرزندشان را در تصادف از دست داده بودند. اقوامشان هم ساكن تهران هستند و كسی را در روستا نداشتند. سراغ آنها رفتم و دیدم خانه‌شان خراب شده. ساعتی بعد كه نیروهای امداد و نجات در محل حاضر شدند، از آنها كمك خواستم و آنها جسد زن و مرد همسایه را از خانه‌شان بیرون آوردند. از اقوام آنها شماره تماسی نداریم. اما اهل روستا برای انجام مراسم خاكسپاری آنها كمك كردند.
مادرم زیر آوار بود
حسین سلیمانی آخرین‌بار مادرش را زیر آوار خانه‌ای دید كه در آن بزرگ شده است. حسین می‌گوید: چند سالی می‌شود در میانه زندگی می‌كنم. سال قبل پدرم را از دست دادم و به مادرم می‌گفتم به میانه بیاید و با ما زندگی كند تا تنها نباشد. اما او می‌گفت در ورنكش راحت است و به خانه‌ای كه سال‌های عمرش را در آن گذرانده عادت دارد. آخر هفته قبل او را دیده بودم. دست‌هایش درد می‌كرد و برای همین به كمك او آمده بودیم كه كارهای خانه‌اش را انجام دهیم.
او در مورد شب حادثه می‌گوید: نیمه شب بود كه زلزله را حس كردیم. هر چند شدت آن در میانه خیلی زیاد نبود اما نگران مادرم شدم. تماس تلفنی برقرار نمی‌شد. برای همین راهی ورنكش شدم و در تاریكی شب دیدم كه خانه قدیمی‌مان آوار شده. با زحمت مادرم را زیر آوار پیدا كردم و با كمك اهالی روستا او را بیرون آوردم، اما دیگر فایده‌ای نداشت. او در همان خانه خاطره‌هایمان جان خودش را از دست داده بود. در همان خانه‌ای كه می‌گفت به آن عادت دارد و در آن راحت است.
مرگ زهرای 13 ساله
آقای عابدی پدر زهرا، جلوی در غسالخانه روستا ایستاده است و صورتش را با دست پوشانده و اشك می‌ریزد. زهرای 13 ساله تا همین شب قبل كنار خانواده‌اش بود و بامداد جمعه، در زلزله جان خود را از دست داد.  عابدی كه حال روحی نامساعدی دارد در مورد مرگ زهرا می‌گوید: شب حادثه مهمان داشتیم. خواهرم و همسرش و دو فرزندش خانه ما بودند. بچه‌ها در خانه خواب بودند اما من و همسرخواهرم بیدار بوده و در حیاط مشغول صحبت بودیم. ساعت حدود دو بامداد به داخل خانه آمدیم و همین كه در هال نشستیم، یكدفعه زلزله آمد. همه چیز در چند ثانیه جلوی چشمم خراب شد. حتی فرصت نداشتم خودم را از هال خانه به اتاق خوابی برسانم كه بچه‌ها در آن خواب بودند. زلزله كه تمام شد، بچه‌ها را از اتاق بیرون كشیدیم. پسر 16 ساله‌ام حالش خوب است، اما همان لحظه اول فهمیدم كه زهرا از‌دستم رفته است.
آخرین قربانی زلزله روستای ورنکش دختر 10ساله‌ای به نام ریحانه قربانی است.پدر ریحانه در زلزله از ناحیه پا مصدوم شده و اورژانس او را به بیمارستانی در میانه منتقل کرده است.روز گذشته پیکر ریحانه در روستای محل سکونتشان تشییع شد اما حال مادرش در مراسم خاکسپاری فرزندش به حدی بد بود که او را هم راهی درمانگاه کردند.