به مناسبت هفته كتاب چند پاتوق كتابی در برخی نقاط كشور را به شما معرفی كردهایم
یک فنجان كتاب!
هفته كتاب، هفته كتاب است. عجب جمله قصاری نوشتیم در همین ابتدا، به قول معروف «از كرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است» به همین خاطر اینكه بگوییم هفته كتاب هفته كتاب است مانند این است كه آفتاب در سینه آسمان باشد بگوییم هوا آفتابی است! ولی هفته كتاب مساوی است با هفته توجه بیشتر به كتابها و خب اگر كتابفروشی را از این توجه حذف كنیم، اثری از كتابها نمیماند. چون كتابها با ویترین كتابفروشیها هستند كه هویت پیدا میكنند و اگر این مغازههای دوستداشتنی نباشند كتابها تكلیفشان روشن نمیشود و اینكه چطور به دست مخاطبان برسند هم در هالهای از ابهام فرو میرود. یعنی این كتابفروشیها هستند كه بین مخاطب و ناشر (اعم از مولف و مترجم و...) ارتباط برقرار میكنند و اگر نباشند این مغازههای دوستداشتنی حتما كتابها در غربت خودشان میمانند و كسی یادی از آنها نمیكند. هر چند برخی فكر میكنند بدون كتابفروشیها هم میتوانند باشند، ولی نمیدانند اگر نباشند كتابفروشیها و اگر نباشند كتابفروشها؛ روشن نیست چه كسی و كجا قرار است نقش این حلقه در زنجیره نشر را بازی كند! كتابفروشهایی كه با عشق كتاب معرفی میكنند و با حوصله مشتری به انتخاب درست هدایت و راهنمایی میكنند. به این مناسبت میخواهیم چند پاتوق كتابی در چند نقطه كشور را برایتان معرفی كنیم كه اگر گذرتان به آن حوالی افتاد، سری هم به آنجا بزنید و قدری در هوای كتابها نفس بكشید. خدا را چه دیدید شاید از شمارههای بعدی پای حرفهای كتابفروشها نشستیم و خواستیم خودشان راوی باشند تا بیشتر با آنها آشنا شویم! فعلا در این شماره به چند كتابفروشی در تهران، مشهد، شیراز و... سرمیزنیم تا بعد از این ببینیم خدا برایمان چه رقم میزند!
حسام آبنوس / روزنامهنگار
اگر تهرانی باشید و اهل گشت و گذار در كتابفروشیهای راسته انقلاب احتمالا با كتابفروشی «كتاب اسم» هم روبهرو شدهاید. محیطی بزرگ و سرشار از كتاب كه چشم هر بینندهای را به خود جذب میكند. محیطی كه میتوانی ساعتها یك گوشه بنشینی و در میان هیاهوی فروشگاه بزرگ كتاباسم برای خودت كتاب بخوانی و میان كتابها مقایسه كنی و در نهایت دست خالی یا پر از فروشگاه خارج شوی! البته اگر مشتریهای پرانرژی این كتابفروشی بگذارند كه شما دمی بیاسایید و كتابی را تورق كنید. صندلیهای چرمی كوچكی كه لابهلای قفسهها قرار داده شده این فرصت را برای مشتریان فراهم كرده كه هرجا كتابی چشمشان را گرفت روی یكی از آنها بنشینند و با خیال آسوده ورق بزنند! البته این فروشگاه آنقدر بزرگ هست كه فقط برای كتاببازها پیشنهاد نداشته باشد، مثلا اگر اهل بازیهای تختهای باشید میتوانید در بخش بازیها هم سرگرمشوید و هم اگر خیلی سرتان گرم شد دست بهجیب شوید و دست پر به خانه بروید. حتی صنایعدستی و محصولات فرهنگی دستی را نیز میتوانید از همین فروشگاه تهیه كنید و با خاطری آسوده و دستی پر راهی منزل شوید. كتابفروشهای این فروشگاه از آن دست كتابفروشهای با صفایی هستند كه در كمتر كتابفروشی میتوان سراغی از آنها گرفت.
در راسته انقلاب اگر قدم زده باشید كتابفروشها بعضا عبوس و بیحوصلهاند، ولی در كتاباسم خبری از این حرفها نیست و همه با انرژی و پرحوصله برایتان از كتابها خواهند گفت و كاری میكنند از سوال كردنتان پشیمان شوید! به نظر ضرر نمیكنید اگر گذرتان سمت انقلاب افتاد سری به كتاباسم بزنید، داشت یادم میرفت انتهای فروشگاه چند میز و صندلی هست كه میتوانید آنجا بنشینید و چای بنوشید و در فضای كلمات غرق شوید.
كیهان
كتابفروشی رفتن مثل بقالی رفتن است. نه اینكه دقیقا مثل هم باشند، ولی یكجورهایی مثل همند. مثلا از شما میپرسند چرا از عباسآقا خرید نمیكنی؟ میگویید عباسآقا عصبیمزاج است و با یك من عسل هم نمیشود خوردش؟ ولی بهجاش كاظم سوپری خوشاخلاق است و با حوصله جواب میدهد.
حكایت كتابفروشی و كتابفروش هم چیزی شبیه به این است كه اگر یك كتابفروش ولو جنساش جور باشد، ولی اخلاقش خوب نباشد مشتری را میپراند و تمام! كتابفروشی كیهان از آن كتابفروشیهایی است كه كتابفروشهایش حال شما را برای خریدن كتاب عوض میكنند و گاهی حتی اگر با شما همنظر نباشند به حرفهایتان گوش میدهند تا شما حسابی تخلیه شوید. میز كوچك وسط فروشگاه و قفسههای نسبتا پر و پیمان فروشگاه هم كمك میكند كه شما انتخابهای متفاوتی هم داشته باشید و بتوانید همانجا انتخاب كنید و این فرصت خوبی است در روزگاری كه همه میخواهند تكلیف را یكسره كنند؛ البته اینجا خبری از چای و دمنوش نیست مگر اینكه همان رفقای كتابفروش مرحمتی كنند. در راسته مقابل در اصلی دانشگاه تهران دنبال كیهان بگردید.
كتاب آفتاب
مشهد با حرم امام رضا(ع) گره عمیق و محكمی خورده و همین كه نام این شهر به گوش میرسد بیدرنگ گنبد بلند و طلایی حرم امام هشتم در ذهن مجسم میشود. به همین دلیل اغلب ما مشهد رفتن مساوی با زیارت رفتن است در غیر این صورت كار دیگری نداریم بخواهیم به مشهد برویم. حالا كه برای زیارت به مشهد آمدهاید بدنیست توصیه كنم دو محیط فرهنگی را حتما تجربه كنید. یكی را به تفصیل توضیح میدهم و دیگری را به اجمال. چون اول كتابفروشی است و دومی كتابفروشی نیست. پس اول دومی را معرفی میكنم تا بعد اولی را مبسوط معرفی كنم. سینما هویزه یكی از آن محیطهایی است كه بهنظرم بد نیست یك مرتبه تجربه كنید. سینمایی متفاوت كه اگر اهل فیلم و سینما باشید حتما چشمهایتان را خیره خواهد كرد.
اگر از مخاطبان رضا امیرخانی هستید و «جانستان كابلستان» او را مطالعه كردهاید حتما با نام «قدسی» در كتاب روبهرو شدهاید. باز هم اگر از مخاطبان رضا امیرخانی هستید و كتاب «سرلوحهها»ی او را خواندهاید حتما میدانید كه ناشر این كتاب «سپیدهباوران» است. حالا خیالتان را راحت كنم كه «كافه كتاب آفتاب» متعلق به همان آقای قدسی است كه مدیر نشر سپیدهباوران هم هست! توصیه میكنم حتما كتابفروشی كتاب آفتاب را تجربه كنید. قفسههایی مملو از كتاب در فضایی آرام كه میتوان هم كتاب خواند و هم از فضای كافه آن برای نوشیدن یك دمنوش «ماسالا» استفاده كنید. ضمنا همصحبتی و همنفسی با خانواده قدسیها را نیز از دست ندهید. داشت یادم میرفت بگویم كه كافه كتاب آفتاب در چهارراه دكترا، بازار كتاب گلستان واقع شده است.
بچههای كتاب
پاتوق میگویم و پاتوق میشنوید. اصلا باوركردنی نیست. كافی است اگر گذرتان به شیراز افتاد حوالی خیابان ملاصدرا بروید و همان ابتدای خیابان معدل از رهگذران درباره فروشگاه «بچههای كتاب» بپرسید تا شما را به یك كتابفروشی شیرازی راهنمایی كنند. محیطی كه پاتوق بودن آن پررنگ است و اگر اهل نشستن باشید حتما بچههای كتاب پیشنهاد هیجانانگیزی است. محیطی دوستانه و باصفا كه میتواند برای یك استراحت كوتاه جهت ادامه گردش در شیراز هم توصیه شود. این كتابفروشی با حضور كتابفروشانش هویت دیگری پیدا میكند زیرا بهشدت كتابباز و اهل مطالعهاند و همین میتواند كمك كند كه مخاطب در این محیط احساس امنیت و آرامش پیدا كند.
بچههای كتاب شیراز از آن خانه ـ كتابفروشیهایی است كه با همت افراد كتابباز راهاندازی شده و طرحهای مناسبتی و تخفیفی در كنار ایدههای ترویجی آنها میتواند مدتی هم مخاطبی را سرگرم كند.