مروری بر چند رمان ایرانی كه خواننده را در یخبندان قرار میدهد
كتابخوانی در دمای زیر صفر!
برف نماد سرماست. یعنی قرار باشد سرما را نشان بدهیم احتمالا از عنصر برف كمك میگیریم؛ البته در همین برف هم شدت و ضعف وجود دارد كه این دیگر عمق فاجعه را قرار است نشان دهد وگرنه همان برف به تنهایی كافی است تا به واسطه آن سرما منتقل شود. از حق نگذریم برف نهتنها سرد است، بلكه لرز خفیفی هم در خود دارد. یعنی اگر شادانهای كه برف با خود همراه دارد و حتی هوای نسبتا دلچسبی كه زمان بارش برف جریان دارد، اما ساعتی پس از قطع شدن بارش دیگر نهخبری از شادانه است و نه خبری از آن هوای دلچسب لحظات بارش برف! سرمای استخوانسوز لحظات پس از برف بهقدری است كه همه لحظات خوش بارش برف را فراموش میكنند و از ترس سرما یقه پالتو و كاپشن را بالا میدهند و خود را زیر شالگردن و كلاه مخفی میكنند. نویسندهها هم گاهی از برف به عنوان یك نماد استفاده میكنند و گاهی نیز به عنوان یك جز برای صحنهسازی و تصویرسازی موقعیتی كه میخواهند شرح دهند. گاهی این برف میخواهد به سرد بودن روابط میان شخصیتها اشاره كند و گاهی واقعا قرار است دندانهای خواننده را روی هم بلرزاند و او را سرما دهد. به همین دلیل برفها و داستانهای برفی یكی از نمونههای سخت و البته جذاب در داستانهای جهان محسوب میشود. داستانهایی مانند «جنگ و صلح» یا «دكتر ژیواگو» كه در برف و یخبندان شدید اتفاق میافتدكه البته در دومی سرمای حاكم بر فضای سیاسی را نیز توصیف میكند و نشان میدهد. علاوه بر آنچه پیشتر گفته شد، داستانهای بسیاری میتوان نام برد كه در آنها سرمای هوا و «برف» نقشآفرینی كرده و نویسنده از این دو عنصر جوی برای فضاسازی و پیشبرد داستانش سود برده است. در این گزارش سراغ چند داستان و رمان ایرانی رفتهایم كه در آنها نویسنده از برف استفاده كرده است.
مصطفی وثوقکیا / روزنامهنگار
«برف همهجا را پوشانده بود...» این رمان را شاید باید یكی از سردترین و برفیترین رمانهای فارسی نامید. احمد دهقان در رمان «پرسه در خاك غریبه» خواننده را به دل ارتفاعات غرب كشور میبرد و او را در موقعیتی سرد و طاقتفرسا قرار میدهد. رزمندگانی كه برای یك عملیات در مناطق برفگیر و مرتفع غرب كشور مشغول حمل تجهیزات و پیشروی هستند تا بتوانند در برابر دشمن بعثی صفآرایی كنند. سرمایی كه دهقان در این اثر به خواننده میدهد دیگر با جداره فنجان و لیوان برطرف نمیشود و نیاز به وسایل گرمایشی جدی و قویتر است. تصاویری كه در این رمان خواننده با آنها روبهرو میشود یكی از بدیعترین تصاویر از روزهای نبرد و جنگ هشت ساله تحمیلی است؛ به این خاطر كه اغلب روایتهای جنگی مختص مناطق عملیاتی جنوب كشور است و دهقان در این رمانش سراغ منطقه غرب كشور رفته و تصویری تكاندهنده و باورنكردنی به خواننده نشان میدهد. سرما در این رمان خیلی بیشتر از مقداری است كه باوركردنی باشد و توصیه میكنم اگر قرار است این رمان را بخوانید حتما لباس گرم همراه داشته باشید!
گرگ سالی
امیرحسین فردی كه بسیاری او را با القابی چون «امیر ادبیات انقلاب اسلامی» میخوانند در دنباله رمان «اسماعیل» اثری در آخرین سال از عمرش با عنوان «گرگسالی» خلق كرده كه شخصیت داستان اول از دست ماموران حكومت به مناطق كوهستانی آذربایجان پناه میبرد و در آنجا اتفاقاتی را از سر میگذراند. در این داستان خواننده در منطقه برفگیر سبلان، قصه امیرحسین فردی را میخواند كه شخصیت در دل سرما با گرگهای انساننمایی به مقابله برمیخیزد كه در واقع نماد گروه مهاجم به میهن هستند. این داستان از آن داستانهای سرد است كه خواننده با گرمای دیواره لیوان و فنجان میتواند آن را به انتها برساند. البته داستان فردی تمامش در زمستان و سرما نیست، بلكه خواننده لحظات خوش و دلانگیز ارتفاعات سبلان را نیز میبیند، ولی آنچه در داستان جلوه دارد، سرما و برف شدید آن ناحیه است و با توجه به اینكه فردی خود از اهالی آن منطقه است، این موقعیت را به دقت در داستانش توصیف كرده است.
ظلمت سفید
سجاد خالقی در این داستانش در برف حرف زده است. او بیش از نیمی از اتفاقات قصهاش را در دل برفی سنگین روایت كرده است؛ برفی سنگین در ارتفاعات زاگرس كه دو شخصیت در آن گرفتار شدهاند و خطر حمله گرگها نیز وجود دارد. این رمان كه در سالهای پیش از انقلاب روی میدهد خواننده را در موقعیت سرما و برف قرار میدهد و حتی تجربه زیستن در غار را نیز برایش فراهم میكند. سرمایی كه خالقی در اولین داستانش به خواننده میدهد بهقدری شدید است كه با گرمای كویری رمان بعدی او یعنی «روز داوری» هم از جان خواننده بیرون نمیرود.
بهنام یونس
طلبهای به نام یوسف برای تبلیغ در ماه مبارك رمضان به منطقهای از ایران اعزام میشود. خواننده در اولین بخش از داستان علی آرمین در دل برفی شدید گرفتار میشود و شخصیت اصلی داستان، خواننده و دیگر شخصیتهای حاضر در این صحنه را از آوارگی در برف نجات میدهد. برف شدیدی كه همهجا را سفیدپوش كرده و نجات از آن به این سادگیها نیست، ولی طلبه داستان با استفاده از تجربیاتش راه را به اهالی روستا كه در برف گرفتار شدهاند، نشان میدهد. علی آرمین كه خودش هم طلبه علوم دینی است و در قم مشغول است، در این رمان شخصیت طلبهای را تصویر كرده كه برای تبلیغ راهی یك روستای دورافتاده شده كه خرافات در آن بسیار رایج است و او نهتنها باید با خرافات و جهل اهالی آن روستا دست و پنجه نرم كند، بلكه باید با سرمای هوا هم پنجه در پنجه شود. پس از نجات از برف و بوران شدید، خواننده در اتاقی بهشدت سرد برای ساعاتی همراه با «یونس» همنشین میشود كه اگر از حق نگذریم به شدت سرد و خشك است و آرمین در توصیف این سرما موفق ظاهر شده است.
رژیسور
یكی از تصاویری كه بسیاری از ما آن را دوست داریم و حتی وقتی تكرار میشود آن را برای هم ارسال میكنیم برفی شدن آستان نورانی امام هشتم است. تصاویری كه گنبد طلا را لایهای از برف پوشانده یا خادمان این حرم مشغول برفروبی از صحنهای حرم رضوی هستند، برای بسیاری از ما حالتی خلسهآور و توصیفنشدنی دارد.
سعید تشكری در این رمان دست به توصیف این موقعیت میزند و دست خوانندهاش را میگیرد و با خود به مشهد برفگرفته میبرد.
سرمایی كه نشان از تسلط اجنبی بر كشور و جسارت به باورهای این مردم دارد و خواننده همدلی و یكیشدن را در داستان تشكری میبیند. این رمان در دل سرمای طاقتسوز مشهد روایت میشود كه چطور حرم مطهر امام هشتم توسط بیگانه به توپ بسته میشود.