خشایار اعتمادی در گفتوگو با برنامه «گیومه» رادیو نمایش:
با نگاه عاشقی آمدیم، نه نگاه كاسبی
خشایار اعتمادی، خوانندهای كه پس از سالها فعالیت از دنیای موسیقی خداحافظی كرد با شهاب شهرزاد، مجری برنامه زنده رادیویی گیومه گفتوگویی داشت و از موسیقی پاپ، روزهای دوباره پا گرفتن آن و... گفت و گلایههایی را هم مطرح كرد. اعتمادی خوانندگی را از 11 سالگی آغاز كرد و سال 74 وارد دنیای موسیقی حرفهای شد. او بیش از هر چیز با اجرای قطعه «بارون» با شعر احمد شاملو به شهرت رسید.
آلوده نمیشوم
موسیقی فرهیخته با موسیقی بازاری فرق میكند. امروز باید این صحبتها را به یاد سپرد. شرافت و فرهنگ آسیب میبیند. یك نمونه را بگویم. وقتی كسی موسیقی فرهیخته كار میكند، نباید انتظار بازتاب گسترده داشته باشد. تعداد وسیعی از مخاطبان فرهیخته خودشان را نشان میدهند؛ اما منتظر واكنش فوری نیستیم. ممكن است واكنش فوری به خشایار اعتمادی هم نشان داده نشده باشد. برخی جوانان ترانه بیمغز زیرزمینی را ترویج میكنند. تهیهكنندگان كاسب و تاجر نشسته اند و یك سری دختران و پسران بیتجربه هم نشستهاند. 3000 پیام یك مرتبه برای آهنگی میآید و همه كار همین افراد هست. فریب موج رسانهای را نباید خورد.
دوستی میگفت من 70-60 میلیون برای تك آهنگ خرج میكنم و كسانی هم هستند كه هزینه میكنند برای هیت شدن. خشایار اعتمادی به این ماجراها آلوده نمیشود.
موسیقی پاپ و سوءتفاهم
واقعیت این است كه ما با دیدگاه محوریت فرهنگ و بنا به اقتضای نیاز روز جامعه پا به عرصه گذاشتیم و با نگاه عاشقی آمدیم، نه نگاه كاسبی. برای گوش شنونده احترام قائل بودیم و بار مسؤولیت سنگینی داشتیم. پیشینه ادبیات فارسی به هزار سال میرسید پس باید دقت میكردیم. سرود در آن زمان مرسوم بود و نسبت به موسیقی پاپ سوءتفاهم وجود داشت. تمام راهبران كلان موسیقی، پیشكسوتان و گردانندگان اصلی مملكت این سوءتفاهم را در مورد موسیقی داشتند. رفتن كار آسانی بود اما رفع كردن این سوءتفاهم كاری سخت. جدای از آن بسیار كم بودند كسانی كه در آن مقطع احساس میكردند این رسالت به دوش آنهاست و باید این موسیقی در این مملكت باشد. تعداد اندكی بودند كه دنبال اشعار و ساختار خوب موسیقی میرفتند و سعی میكردند از متخصصان استفاده كنند. خیلی طول كشید. از سال 72 كه به صداوسیما مراجعه كردم، نگرانی مسؤولان را نسبت به واكنش اجتماعی مخاطبان احساس میكردم اما بالاخره مسیر باز شد.
از حباب بیرون آمدیم
سال 86 بود و تماسی از دفتر موسیقی با من گرفته شد و گفتند موسیقی پاپ را از شكل حباب خارج كنیم و به جشنواره بیاوریم. استاد روشن روان خواستند بروم و صحبت كنم. صفارهرندی، مسؤول وقت بود و نگاهش را به پاپ نمیدانستم. دو سال اجرا شد و به عنوان كارشناس حضور داشتم. بخش جانبی كه افتاده بود دست كسانی كه میخواستند بهرهبرداری اقتصادی را بكنند، تعطیل شد.
تیتراژها دست افرادی معدود افتاده است
انسان با موسیقی زاده میشود و این طور نیست یكباره در او ایجاد شود. برایم سخت بود كه روزی بخواهم از فضای حرفهای موسیقی به صورت اجمالی و سریع خداحافظی كنم. نزدیك به اوایل سال 80 بود كه حس كردم مضامین و ساختاری حمایت شده و هدایت شده دارد وارد عرصه موسیقی میشود و اشعاری دارد به كار میرود كه از سطح محاوره جامعه پایینتر بود. چیزی كه برایم جالب بود، وقتی پدیدهای در جامعه ما اتفاق میافتد كه مثبت نیست، با دو قشر مواجه هستیم؛ مخاطبانی كه زیادند و سكوت میكنند و بخش اندكی كه ناآگاه هستند و در این شرایط پررنگ دیده میشوند. در موسیقی هم این اتفاق افتاد. یادم میآید شعری از نیما یوشیج كه به واژه روی زرد رسیدم نمیدانستم باید با ساكن بخوانم یا كسره. با مرحوم قیصر امینپور و مرحوم یداللهی صحبت كردم و گفتند باید با كسره خواند. شعر سپید را میخواندم. عدهای سكوت كردند و عدهای جیغ و فریاد میكشیدند. خواستم بگویم زحمت نكشید، این را هر طور بخوانید، عدهای جیغ میكشند. تمام بسترهای پخش، حتی متاسفانه در تیتراژهای سازمان، دست افراد معدودی افتاده است. اولویت افراد، اولویت اقتصادی با بهرهگیری از یك سری كاست شده است. باید ببینید از هنر چه خروجی فرهنگی به جامعه ارائه میكند.
موسیقی فرهیخته با موسیقی بازاری فرق میكند. امروز باید این صحبتها را به یاد سپرد. شرافت و فرهنگ آسیب میبیند. یك نمونه را بگویم. وقتی كسی موسیقی فرهیخته كار میكند، نباید انتظار بازتاب گسترده داشته باشد. تعداد وسیعی از مخاطبان فرهیخته خودشان را نشان میدهند؛ اما منتظر واكنش فوری نیستیم. ممكن است واكنش فوری به خشایار اعتمادی هم نشان داده نشده باشد. برخی جوانان ترانه بیمغز زیرزمینی را ترویج میكنند. تهیهكنندگان كاسب و تاجر نشسته اند و یك سری دختران و پسران بیتجربه هم نشستهاند. 3000 پیام یك مرتبه برای آهنگی میآید و همه كار همین افراد هست. فریب موج رسانهای را نباید خورد.
دوستی میگفت من 70-60 میلیون برای تك آهنگ خرج میكنم و كسانی هم هستند كه هزینه میكنند برای هیت شدن. خشایار اعتمادی به این ماجراها آلوده نمیشود.
موسیقی پاپ و سوءتفاهم
واقعیت این است كه ما با دیدگاه محوریت فرهنگ و بنا به اقتضای نیاز روز جامعه پا به عرصه گذاشتیم و با نگاه عاشقی آمدیم، نه نگاه كاسبی. برای گوش شنونده احترام قائل بودیم و بار مسؤولیت سنگینی داشتیم. پیشینه ادبیات فارسی به هزار سال میرسید پس باید دقت میكردیم. سرود در آن زمان مرسوم بود و نسبت به موسیقی پاپ سوءتفاهم وجود داشت. تمام راهبران كلان موسیقی، پیشكسوتان و گردانندگان اصلی مملكت این سوءتفاهم را در مورد موسیقی داشتند. رفتن كار آسانی بود اما رفع كردن این سوءتفاهم كاری سخت. جدای از آن بسیار كم بودند كسانی كه در آن مقطع احساس میكردند این رسالت به دوش آنهاست و باید این موسیقی در این مملكت باشد. تعداد اندكی بودند كه دنبال اشعار و ساختار خوب موسیقی میرفتند و سعی میكردند از متخصصان استفاده كنند. خیلی طول كشید. از سال 72 كه به صداوسیما مراجعه كردم، نگرانی مسؤولان را نسبت به واكنش اجتماعی مخاطبان احساس میكردم اما بالاخره مسیر باز شد.
از حباب بیرون آمدیم
سال 86 بود و تماسی از دفتر موسیقی با من گرفته شد و گفتند موسیقی پاپ را از شكل حباب خارج كنیم و به جشنواره بیاوریم. استاد روشن روان خواستند بروم و صحبت كنم. صفارهرندی، مسؤول وقت بود و نگاهش را به پاپ نمیدانستم. دو سال اجرا شد و به عنوان كارشناس حضور داشتم. بخش جانبی كه افتاده بود دست كسانی كه میخواستند بهرهبرداری اقتصادی را بكنند، تعطیل شد.
تیتراژها دست افرادی معدود افتاده است
انسان با موسیقی زاده میشود و این طور نیست یكباره در او ایجاد شود. برایم سخت بود كه روزی بخواهم از فضای حرفهای موسیقی به صورت اجمالی و سریع خداحافظی كنم. نزدیك به اوایل سال 80 بود كه حس كردم مضامین و ساختاری حمایت شده و هدایت شده دارد وارد عرصه موسیقی میشود و اشعاری دارد به كار میرود كه از سطح محاوره جامعه پایینتر بود. چیزی كه برایم جالب بود، وقتی پدیدهای در جامعه ما اتفاق میافتد كه مثبت نیست، با دو قشر مواجه هستیم؛ مخاطبانی كه زیادند و سكوت میكنند و بخش اندكی كه ناآگاه هستند و در این شرایط پررنگ دیده میشوند. در موسیقی هم این اتفاق افتاد. یادم میآید شعری از نیما یوشیج كه به واژه روی زرد رسیدم نمیدانستم باید با ساكن بخوانم یا كسره. با مرحوم قیصر امینپور و مرحوم یداللهی صحبت كردم و گفتند باید با كسره خواند. شعر سپید را میخواندم. عدهای سكوت كردند و عدهای جیغ و فریاد میكشیدند. خواستم بگویم زحمت نكشید، این را هر طور بخوانید، عدهای جیغ میكشند. تمام بسترهای پخش، حتی متاسفانه در تیتراژهای سازمان، دست افراد معدودی افتاده است. اولویت افراد، اولویت اقتصادی با بهرهگیری از یك سری كاست شده است. باید ببینید از هنر چه خروجی فرهنگی به جامعه ارائه میكند.
تیتر خبرها