گفتوگو با شهربانو موسوی، عمهخانم سریال حكایتهای كمال
عمهخانم قلب شیر دارد
شهربانو موسوی همان عمهخانم سریال تلویزیونی حكایتهای كمال است كه به كارگردانی قدرتا... صلح میرزایی و تهیهكنندگی محسن شایانفر از شبكه دو پخش میشود. عمهخانم قصه این سریال همچون عمههای زمان قدیم تحكم و محبت را با هم دارد. گرچه بیشتر مواقع با تشر با اطرافیان از جمله كمال، داوود (پدر كمال)، مادر كمال و ... صحبت میكند، اما ته دلش هیچ چیزی نیست و وقتی عمیق به حرفهای او گوش میدهیم، متوجه میشویم كه هر كدام از حرفهای او درس زندگی است. در مجموع شهربانو موسوی تلاش كرده تا نقشش را در سریال حكایتهای كمال شیرین و با نمك بازی كند تا بینندگان با او همذات پنداری كنند. البته این هنرمند فعالیت هنری اش را از مركز صدا و سیمای فارس شروع كرد و بعد از آن موفق شد در دهه 80 در فیلم سینمایی خوابگاه دختران نقش سكینه خانم را بازی كند. او بعد از آن در چندین فیلم و سریال بازی كرد كه بعد از پخش مجموعه طنز متهم گریخت به شهرت رسید. به همین دلیل با او درباره سریال حكایتهای كمال به گفتوگو نشستهایم.
به نظرم بهتر است این سؤال را از كارگردان محترم سریال بپرسید. اما همانطور كه خودتان اشاره كردید، عمهخانم قصه سریال حكایتهای كمال اولین نقش جدی من است و صلاحدید آقای صلح میرزایی كارگردان سریال بود كه من را برای این نقش انتخاب كرده است. خوشحالم كه این اعتماد به من شد و نقش عمهخانم به من سپرده شد.
با توجه به اینكه عمهخانم گاهی بدخلق میشود و با تحكم حرف میزند، برای اینكه خیلی برای مخاطب آزاردهنده نشود و بیننده زده نشود، سعی كردم در برخی صحنهها او را شیرین كنم. البته به این اعتقاد دارم كه عمهخانم قصه ما به هیچ وجه بداخلاق نیست، چون بداخلاقها آزاردهنده هستند، اما او عمه بداخلاق دلسوز است.
در واقع میشود گفت كه از آن بداخلاقهای مهربان است كه قلب پاكی دارد. البته برای اینكه حرفش را به كرسی بنشاند باید تحكم داشته باشد. عمههای زمان قدیم تحكم و محبت را با هم داشتند. ضمن اینكه بداخلاقیهایش هم بیمورد نیست. وقتی میبیند اهالی خانه داوود به ورزش اهمیت نمیدهند آنها را به ورزش كردن ترغیب میكند یا زمانی كه داوود میترسد و تسلیم یك آژان میشود، عمهخانم حق دارد كه عصبانی شود. ولی در مجموع عمهخانم با دیگر نقشهایی كه بازی كرده تفاوت داشت و آقای صلح میرزایی هم مراقب بود تا شبیه دیگر نقشهای سریالهای تلویزیونی نشود.
برای نقش عمهخانم مابهازا هم داشتید؟
عمهخانم قلب شیر دارد و نترس است. نمونه عمهخانم كم نیست و نمونه چنین زنانی را در جامعه امروز زیاد میبینید كه مردان هم به آنها غبطه میخورند. ضمن اینكه عمهخانم علاوه بر اینكه جدی هست اما درون زیبایی دارد. گرچه با خشونت حرف میزند، اما مهربان بود.
به هر حال ایفای نقش جدی ویژگیهای خودش را دارد، برایتان سخت نبود چنین نقشی را بازی میكنید؟
سخت بود، اما اعتماد به نفس خوبی دارم و در كارم بسیار مصمم هستم. دیالوگها را همیشه سر صحنه حفظ میكردم. همچنین نقشهای خاص همچون عمهخانم را خیلی دوست دارم و از نقشم خیلی راضی هستم. دوست داشتم چنین نقشی را تجربه كنم و این جور عمهها را كم و بیش دیده بودم و هنوز هم میبینم. البته این عمهخانم به نمایندگی از همه عمهها میخواهد بگوید اصولا عمهها بد نیستند.
البته من سعی میكردم در چارچوب فیلمنامه و با نظارت آقای صلح میرزایی اگر نكتهای به ذهنم میرسید، حتما آن را در كارم اجرا كنم. از نویسندگان سریال هم تشكر میكنم كه واقعا شخصیتپردازی درستی برای عمهخانم داشتم و من هم سعی كردم به قول معروف پیازداغش را زیاد كنم تا عمهخانم برای مخاطبان باورپذیر و ملموس باشد.
پس با این تعریف كارگردان تعامل خوبی با بازیگران داشت.
بله، خوشبختانه كارگردان بسیار مهربان و در عین حال منضبط داشتیم كه دست من را هنگام بازی باز میگذاشت. فیلمنامه هم خیلی جذاب و شیرین نوشته بود و من هم سعی كردم آنچه كارگردان از من میخواهد را اجرا كنم. البته كارگردان برای نقش عمهخانم كاندیدا داشت، اما تیزهوشی او باعث شد كه قرعه به نام من بیفتد و در سریال تلویزیونی حكایتهای كمال بازی كنم. بازی در این سریال كار راحتی هم نبود و دشواریهای خاص خودش را داشت.
چه سختیهایی را برای بازی در سریال حكایتهای كمال متحمل شدید؟
فیلمبرداری سریال حكایتهای كمال در شهرك غزالی بود و دكور برای این سریال ساخته شده بود. با توجه به اینكه بخشی از كار در فصل گرمای تابستان و بخشی از آن در سرمای زمستان بود، همین كار را سخت میكرد. چون سرمای آن محوطه خیلی زیاد بود و گروه تداركات مجبور بودند حلبهایی از آتش فراهم كنند تا جلو آن بایستیم و كمی گرم شویم.
تابستان شهرك غزالی هم خیلی گرم است و اذیتكننده. در مجموع به خاطر عشق به مردم این سختیها را به جان خریدیم تا یك سریال تماشایی برای مخاطبان روانه آنتن كنیم. گروه سازنده سریال حكایتهای كمال هم واقعا مهربان و دلسوز بودند. آقای صلحمیرزایی هم از آن دست كارگردانان مهربان و خوشاخلاق بود كه با بازیگران نهایت همكاری را داشت.
البته در عین مهربانی، خیلی هم مراقب كار بود و حساب شده عمل میكرد و تا زمانی كه صحنه را آنطور كه میخواست درنمیآورد، امكان نداشت رضایت بدهد و تكرار میكرد. همچنین آقای شایانفر، تهیهكننده هم با بودجه كمی كه داشتیم، اما از جان و دل مایه گذاشت تا یك سریال تماشایی برای مخاطبان بسازد.
با توجه به اینكه فضای قصه در دهه 40 میگذرد، بازی كردن در این فضا برایتان چه حس و حالی داشت؟ به هر حال آن سالها را شما در دوران جوانیتان تجربه كرده بودید؟ آیا طبق همان سالها بود؟
خانم شما فكر كردهاید كه من چند سالم است؟! من سال 58 دیپلم گرفته بودم. خیلی سن و سال نداشتم در دهه 40 و فضای آن سالها را به یاد ندارم، اما برایم خیلی جالب بود كه در دهه 40 بازی میكنم. گرچه این روزها همه ما به زندگی شهری عادت كردهایم.
اما وقتی در فضایی قرار میگیریم كه در گذشتهها میگذرد، حالمان را خوب میكند. چون قدیمها همه جمع میشدند و حالشان خوب بود. فضای خانهها گرم و صمیمی بود، ولی الان برجهای آسمانخراش حالمان را خوب نمیكند. بنابراین فضای قدیمی خانهها كه حوض و گلدان و ... دارد، حس خوبی دارد.
خودتان بیننده سریال هستید؟
بله، خیلی هم راضی هستم و از تماشای سریال حكایتهای كمال لذت میبرم. حتی اگر نرسم كه پخش اصلی را ببینم، حتما تكرار سریال را میبینم. البته برخی از اطرافیان به من گفتهاند كه چرا عمهخانم بداخلاق است و من به همه میگویم كه بداخلاقی عمهخانم از سر بدجنسی نیست، بلكه از سر دلسوزی است.
در مجموع ما سریال را با كمبود امكانات ساختیم و در تنگنای مالی بودیم. حتی گلایهای دارم، چون هیچ مدیری سر صحنه نیامد. نمیدانم شاید هم آمدند و من سر صحنه نبودم. اما نمیدانم چرا برخی از سریالها بودجههایشان زیاد است، اما بودجه سریال ما كم بود. به نظرم سریال حكایتهای كمال مظلوم واقع شد.