«اطلاعات» فروشی!

گزارش میدانی از وضعیت ساختمان قدیمی روزنامه اطلاعات كه قرار بود موزه مطبوعات شود، اما حالا اصلا اوضاع خوبی ندارد

«اطلاعات» فروشی!

قدیمی‌ها هنوز به اسم قدیم آن را می‌شناسند؛ جلیل آباد! اما برای نسل جدیدتر، اینجا خیابان خیام است؛ یكی از خیابان‌های قدیمی تهران كه یك سرش به خیابان امام خمینی ( سپه سابق) می‌رسد و سر دیگرش تا خیابان شوش كش می‌آید؛ خیابانی كه در دل بافت قدیم تهران قرار گرفته و پر است از بناهای تاریخی؛ از ساختمان قورخانه یا همان كارخانه اسلحه سازی زمان قاجار كه حالا درِ وروردی مترو شده، گرفته تا ساختمان قدیمی موسسه اطلاعات كه روبه رویش درست آن طرف خیابان بنا شده و با این كه سال هاست مجموعه روزنامه از این ساختمان قدیمی كوچ كرده، اما بنا هنوز پابرجاست و گذشته تاریخی آن را به رخ می‌كشد. ما صبح یك روز پاییزی زیر بارانی كه ریزریز می‌بارد، در تقاطع خیام و امام خمینی، از ماشین روزنامه پیاده می‌شویم و اول چشم می‌چرخانیم سمت قورخانه و آجركاری‌ها و درِ بزرگ آهنی و قدیمی اش با سردری كه نشانی از تفنگ و شمشیر و ادوات جنگی دارد و بعد می‌چرخیم سمت ساختمان قدیمی روزنامه اطلاعات كه سوژه گزارش مان است؛ یك ساختمان بزرگ آجری كه زیر پایش پر از مغازه‌های ابزارفروشی است و درِ كوچك قهوه‌ای رنگش در نگاه اول بین مغازه‌هایی كه دوره اش كرده‌اند، گم و ناپیداست. سوژه ما همین ساختمان قدیمی است كه می‌گویند دو سه روز پیش با نصب یك بنر سفید در سر در ورودی اش خیلی‌ها را شوكه كرده؛ بنری كه از واگذاری این ملك خبر می‌داده ! ملك مورد نظر، اما یك ملك عادی نیست؛ ساختمانی ثبت شده در میراث ملی كشورمان است كه با توجه به محل قرارگیری و اتفاقات تاریخی پیرامونش یكی از جاذبه‌های ناشناخته خیابان خیام به حساب می‌آید و مسؤولان میراث فرهنگی كشورمان هم تا قبل از نصب این بنر، بارها درباره آینده و كاربری اش وعده و وعید داده بودند!


 ساختمان فروش رفت!
ما كه می‌رسیم از بنر مورد نظر خبری نیست و مغازه دارهای اطراف ساختمان مشتركا می‌گویند ساختمان فروخته شده!
روایت‌ها اما از این فروش یكی نیست؛ فروشنده مغازه زرین فولاد كه دیوار به دیوار در اصلی ساختمان اطلاعات است به ما می‌گوید: فقط یك روز بنر نصب بود، ساختمان زود فروش رفت و بنر را برداشتند.
می پرسیم می‌داند چه كسی ساختمان را خریده و می‌گوید كه خبر ندارد و فقط شنیده اینجا قرار است پاساژ بشود!
با این كه بیش از 40 سال از همسایگی این مغازه و ساختمان روزنامه اطلاعات می‌گذرد، اما فروشنده‌های داخل مغازه نه از ماجرای ثبت ملی بنای همجوارشان خبر دارند و نه از این كه چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد، اما یكی از فروشنده‌ها می‌گوید: من خودم كه سنم قد نمی‌دهد، ولی حاجی ما (منظورش پدرش است) اگر بود حتما از این روزنامه اطلاعات برای شما حرف زیاد داشت... .
مرد اما از گالری تلفن همراهش، عكس‌هایی از داخل ساختمان را نشان مان می‌دهد و می‌گوید یك بار این فرصت نصیبش شده كه داخل ساختمان را از نزدیك ببیند و از آن عكس هم انداخته. او البته با همین تجربه به ما می‌گوید: داخلش چیزی نیست.. از پله‌های ورودی كه بالا بروید سمت چپ یك سالن بزرگ است با كلی اتاق، بعد جلوتر از آن باز یك سالن بزرگ است با 20 تا اتاق...همین و همین!
می پرسیم: یعنی برای پاساژ شدن مناسب است؟! و مرد می‌گوید بالاخره حدود 800 متر زمین است آن هم در این منطقه ...ارزشش بالاست.
از مالك قبلی بنا می‌پرسیم و كسی اسمش را نمی‌داند، فقط یكی از مشتری‌های سن و سال دار مغازه كه تا حالا شاهد حرف‌های ما بوده، رو به مرد فروشنده می‌گوید: یادت هست اوایل می‌گفتند اینجا مال مسعودی است، اما بعدها گفتند كه مهدیان آهن‌فروش آن را خریده ... .
 پشت درهای بسته
آنها اما برای كسب اطلاعات بیشتر ما را حواله می‌دهند به شاپور نامی كه می‌گویند هر روز برای رسیدگی به كارهای ساختمان به اینجا سر می‌زند؛ مردی میانسال كه اگر باشد موتورش مقابل در ساختمان است.
از در مغازه كه بیرون می‌آییم، چشم می‌چرخانیم، موتور آقاشاپور در پیاده‌رو درست روبه روی در ساختمان اطلاعات پارك شده؛ قفل و زنجیر بیرونی در اصلی هم باز است و همه اینها یعنی اگر شانس با ما یار باشد می‌توانیم داخل ساختمان را هم از نزدیك ببینیم.
دست می‌گذاریم روی زنگ رنگ‌و‌رو رفته و دودگرفته ساختمان و صدایی بلند و ممتد در ساختمان می‌پیچد:«زییییییییییییییینگ ...زیییییییییییییینگ» از شانس اما خبری نیست و مرد نگهبان، دانسته یا ندانسته در را باز نمی‌كند.
از بین شیشه‌های دودی در ورودی، چشم می‌اندازیم آن طرف در، دست‌هایمان را حائل می‌كنیم تا دقیق تر نگاه كنیم، چشمی پله‌های خاك گرفته ساختمان را می‌شماریم و از پله پانزدهم به بعد، دیگر فقط تاریكی است كه روی سر فضا چتر شده؛ اینجا و آنجا در آن فضای كوچك فقط تصویر مبهمی از چند كارتن بسته بندی خالی می‌شود دید و دیگر هیچ. همزمان دوباره دست می‌گذاریم روی زنگ در و باز انتظارمان برای باز شدنش به نتیجه نمی‌رسد.
 می خواهد پاساژ   شود
صاحب یكی از مغازه‌های دیگر ابزارفروشی كه دیوار به دیوار سفره‌خانه‌ای است كه به تنهایی بین مغازه‌های ابزارفروشی قد كشیده، صدایمان می‌زند و می‌گوید: بچه‌ها گفتند خبرنگارید! بنویسید اینجا یك ملك متروكه بوده كه الان فروخته‌اند و می‌خواهد پاساژ بشود... اتفاقا خیلی هم خوب است، از آن متروكه بودن درمی‌آید، برای ما مغازه دارها هم خوب است، پاخورمان بیشتر می‌شود؛ بالاخره پاساژ مشتری زیاد دارد.
او البته از ثبت ملی ساختمان اطلاعات خبر دارد و می‌گوید: من شنیده ام میراث فرهنگی خودش یكسری مهندس دارد كه زیر نظر آنها با رعایت اصول بازسازی را انجام می‌دهند و ملك برای كاربری جدید آماده می‌شود...الان هم اینجا اگر مغازه هم نشود، بالاخره دفتر كار می‌شود و به یك دردی می‌خورد و حداقل جلوی خراب شدنش را می‌گیرند... .
 ما صاحب سرقفلی هستیم
 نه خود ملك
ساختمان روزنامه اطلاعات تنها و غریب، سوت و كور در ورودی خیابان خیام مثل همه سال‌هایی كه از سر گذرانده، ایستاده! الان دیگر كمتر كسی است كه از روزهای شلوغ این ساختمان خاطره داشته باشد و بداند در پشت این دیوارهای آجری و پنجره‌هایی كه انگار سالیان سال است باز نشده، چه گذشته. كه پای چه افراد سیاسی و شاخصی در گذر ایام به تحریریه آن روزهای اطلاعات باز شده و چقدر خبر از چاردیواری اینجا به خارج از آن مخابره شده است... .
ما حالا باید تاریخ را ورق بزنیم و برسیم به عصر 19تیر 1305؛ یعنی 93 سال پیش و زمانی كه قدیمی ترین روزنامه در حال انتشار كشورمان پا به عرصه مطبوعات گذاشت. تاریخی كه می‌گوید چهار روز قبل تر از این تولد، یعنی 15تیر همان سال شورای عالی معارف، امتیاز این روزنامه را به مدیریت عباس مسعودی صادر كرده بود و بهای تك فروشی اش در آن روزها 4شاهی بوده!
روزهای خوش و شلوغ و پر رفت و آمد این ساختمان تا سال 71 و زمانی كه مدیریت روزنامه اطلاعات تصمیم گرفت ساختمان جدیدی را در میرداماد بنا كند ادامه داشت؛ ساختمانی كه در عیدمبعث سال 79 افتتاح شد و نتیجه اش خالی شدن ساختمان قدیمی روزنامه از آمد و شد بود؛ اتفاقی كه باعث شد مدتی هم به عنوان انبار روزنامه‌ها و مجلات برگشتی مورد استفاده قرار بگیرد. تاریخ برای این عمارت قدیمی اما در سال94 جور بهتری ورق خورد و ساختمان روزنامه اطلاعات با شماره 1388 در فهرست آثار ملی كشورمان ثبت شد و بعد از این اتفاق بود كه خیلی‌ها خبر از تعیین كاربری جدید برایش دادند؛ این كه اینجا قرار است موزه روزنامه اطلاعات و حتی بهتر از آن موزه مطبوعات كشور بشود. اتفاقی كه با انتشار خبرهای جدید یعنی فروش این ساختمان بعید است رنگ واقعیت بگیرد. این نگرانی اما باعث می‌شود كه سیدمحمود دعایی، سرپرست موسسه اطلاعات با تاكید بر این‌كه تنها سرقفلی این ساختمان در اختیار ماست نه خود ملك، درباره این‌كه این ساختمان چه كاربری خواهد داشت، بگوید: بستگی به توافق معامله بین مالك و خریدار دارد. ما تعیین‌كننده كاربری نیستیم.
دعایی البته درباره نگرانی‌های میراث‌دوستان از تخریب احتمالی بنا هم می‌گوید: اگر قرار بر این باشد كه ساختمان را تخریب كنند باید مجوز آن را از شهرداری و میراث فرهنگی بگیرند كه به نظر می‌رسد این روند مشكل باشد.
 پیگیری می‌كنیم
موزه مطبوعات شود
محسن شیخ‌الاسلام، معاون میراث فرهنگی اداره كل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان تهران اما به ما می‌گوید: فروش هر اثر تاریخی به منزله‌ تخریب آن بنا نیست و قطعا كار غیرقانونی از سوی مالك بنا انجام نمی‌شود. با این وجود در پیگیری‌هایی كه با مدیریت شهری بافت تاریخی و شهرداری منطقه ۱۲ داریم، به این سمت می‌رویم تا مرمت این بنای تاریخی با رویكرد تبدیل آن به موزه مطبوعات انجام شود! اتفاقی كه البته با توجه به روایت‌های میدانی ما از خیابان خیام و مرور شنیده ها، فعلا دور از ذهن به نظر می‌رسد.

دخل و تصرف در بنا  فقط با اجازه میراث فرهنگی
​​​​​​​سرنوشت ساختمان قدیمی روزنامه اطلاعات هنوز مشخص نیست؛ با این كه قبل ترها می‌گفتند با توجه به تغییر و تحولات میدان مشق، ممكن است به یكی از نهادهای دولتی واگذار شود یا در اختیار وزارت خارجه قرار بگیرد، حالا با فروش این ساختمان، سرنوشتش به كلافی پیچیده می‌ماند كه معلوم نیست سررشته اش دست چه كسی است. محمدحسن طالبیان معاون میراث فرهنگی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی اما در این باره به ما می‌گوید تغییر و تصرف در كاربری اثری كه ثبت ملی شده و ضوابط ملی شامل حالش می‌شود، طبق قانون تخلف و قابل پیگیری و رسیدگی است.
طالبیان در توضیح بیشتر می‌گوید: در مبایعه نامه خرید و فروش این بنا باید ذكر شده باشد كه این ملك ثبت ملی شده و درحقیقت این موضوع به اطلاع خریدار رسیده باشد، چراكه این بنا ضوابط ثبت ملی را دارد و برای هرگونه تغییر كاربری باید با میراث فرهنگی هماهنگی كرده و با اجازه میراث، در آن دخل و تصرف انجام شود.
معاون میراث فرهنگی وزارت میراث فرهنگی تاكید می‌كند: من همین حالا به واحد حقوقی مان می‌گویم كه این موضوع را پیگیری كند و از طرفی با رئیس میراث استان تهران هم صحبت می‌كنم تا دقتنظر بیشتری روی سرنوشت این ساختمان داشته باشد تا اتفاقی خلاف قانون، غیرمترقبه و ناخوشایند در این بنا رخ ندهد.