نسخه Pdf

داستان‌نویسی در میانسالی

شروود اندرسن یكی از پایه‌گذاران داستان كوتاه مدرن كه در ایران كمتر شناخته شده، چگونه داستان را متحول می‌كند؟

داستان‌نویسی در میانسالی

شروود اندرسن، نویسنده‌ای که به‌عنوان یکی از طلایه‌داران مهم داستان کوتاه مدرن شناخته می‌شو، دیر نویسنده شده است. برخلاف اولین شماره داستانخوار كه برایتان از آن بیتی نوشتیم كه در عنفوان جوانی طوری می‌نویسد كه از نوشتن پول هم درمی‌آورد، این شماره را رفتیم سراغ یك نویسنده تاثیرگذار كه دیر دست به قلم شده تا بگوییم نویسندگی هم می‌تواند سن و سال نداشته باشد، البته به شروطی كه در ادامه مطلب خودتان می‌توانید دركش كنید. یعنی ببینید چقدر یك عمر كار و فعالیت كرده و به نوشتن فكر كرده، بعد در سال‌های پس از 40 سالگی‌اش شروع كرده به ارائه آنچه درباره داستان درك كرده و البته سخاوتمندانه نتیجه تمام تلاش‌ها و پژوهش‌هایش را در اختیار نویسندگان جوان‌تر از خود قرار داده است.

زینب مرتضایی‌فرد / روزنامه‌نگار

داستان‌نویسی بعد از 40 سالگی 
اندرسن سال 1876 در آمریكا متولد شده و او را از نویسندگان عصر طلایی داستان كوتاه در ایران می‌دانند. او حق بزرگی بر گردن داستان كوتاه مدرن در جهان دارد و منتقدان بسیاری او را اصلی‌ترین جریان‌ساز داستان كوتاه مدرن و یكی از بنیانگذاران عصر طلایی داستان كوتاه می‌دانند. داستان‌های اندرسن روایت زندگی طبقه متوسط جامعه آمریكا و به‌ویژه آدم‌های حاشیه اجتماع است؛ آدم‌هایی محروم و ناكام كه گزیری جز تنهایی و خیالبافی ندارند. او اولین مجموعه داستانش را در سال 1919 و در حالی كه بیش از 40سال دارد، منتشر كرده است. 
او هر چند دیرهنگام نوشتن جدی داستان را شروع می‌كند، اما به زعم پژوهشگران ادبیات، در نامه‌ها و دست‌نوشته‌هایش این نكته مشهود است كه از سال‌ها قبل درگیر مقوله نوشتن بوده و وقت خود را صرف شناخت از ادبیات داستانی و زیرساخت‌هایی كرده كه باید شكل می‌گرفتند تا داستان كوتاه را متحول كنند. اندرسن در واقع سال‌ها برای فهم نوشتن وقت می‌گذارد و به مرور و با حوصله‌ای كه هر هنرمندی در مسیر خود به آن نیاز دارد، نوشته‌های خود را ارائه می‌كند. 
او استاد ارنست همینگوی هم بوده و گفته می‌شود بسیاری از بزرگان ادبیات داستانی از جمله همین جناب همینگوی، فالكنر، دو پاسوس، سارویان، اشتاین بك و كالدول تحت تاثیر اندرسن مسیر خود را در ادبیات داستانی پیدا كرده‌اند. فالكنر همیشه قدردان اندرسن بوده و او را پدر نویسندگان نسل خود و نسل‌های بعد می‌دانسته. همچنین كتاب ساتوریس خود را به اندرسن تقدیم كرده است. اما گفته می‌شود همینگوی با این‌كه تاثیر بسیاری از اندرسن گرفته اما هرگز نامی از او نیاورده است. 
مواجهه با اندرسن این سؤال را هم ذهن آدم پررنگ می‌كند كه واقعا راست می‌گویند كه بعد از 40 سالگی بهترین سن برای ارائه اثری هنری است؟ 

داستانی امروزی متعلق به یك قرن پیش
داستان «مردی با كت قهوه‌ای» روایتگر زندگی مورخی است كه تاریخ را، ناپلئون و اسكندر را، ژنرال‌ها و جنگ‌ها را خوب می‌فهمد اما در درك همسرش و آدم‌های اطرافش ناتوان است. هرقدر به تاریخ پناه می‌برد، همه چیز را درك می‌كند و هرقدر به احساسات و اندیشه‌های خودش برمی‌خورد دشواری‌های بیشتر و درك كمتری دارد. او می‌تواند از گذشته‌های دور بنویسد اما از روابط پیچیده انسانی و آنچه موجب حیات و ممات درك و تعامل انسان‌ها با یكدیگر می‌شود را نمی‌فهمد و سردرگم می‌ماند. اندرسن داستان را این‌طور آغاز می‌كند: 
«ناپلئون سوار بر اسب به سوی میدان جنگ تاخت.
اسكندر سوار بر اسب به سوی میدان جنگ تاخت. 
ژنرال گرانت از اسب پایین پرید و پیاده راه جنگل را در پیش گرفت. 
ژنرال هیدنبرگ بر فراز تپه ایستاد. 
ماه از پشت انبوه بوته‌ها بیرون آمد. 
در حال نوشتن تاریخ انسان‌ها هستم. با این كه نسبتا جوان هستم، اما تا به حال سه جلد از این قبیل كتاب‌های تاریخی نوشته‌ام. می‌شود گفت پیش از این 300 یا 400 هزار كلمه نوشته‌ام. 
همسرم جایی دور و برها در خانه است؛ خانه‌ای كه ساعت‌هاست در آن نشسته‌ام و دارم می‌نویسم. زن بلند‌قدی است، با موهای مشكی كه كمی به خاكستری گراییده است. گوش كنید دارد به نرمی پله‌ها را بالا می‌رود. تقریبا هر روز همین‌طور آرام راه می‌رود و كارهای خانه را انجام می‌دهد...»
او چند پاراگراف دیگر از زنش و روابط سردشان می‌گوید، اما بعد دوباره می‌رود سراغ ناپلئون كه دارد از تپه پایین می‌آید و می‌رود سوی میدان جنگ. هر قدر روایتش از همسرش محو و كدر و نامفهوم است، هر قدر نمی‌توان بین آنها شفافیت و گرمی دید، اما او تاریخ را از بر است، صحنه‌های جنگ‌ها را خوب توصیف می‌كند و با خشم و تلخی‌های جنگ‌ها یكی یكی می‌رود سراغ همسرش كه چهره‌ای عبوس دارد و در آخر می‌ماند با این سؤال كه «چرا در تمام طول زندگی قادر نبوده‌ام دیوار بین خود و همسرم را بشكنم؟ پیش از این 300 یا 400 هزار كلمه نوشته‌ام اما آیا كلماتی هستند كه هدایتگر ما به سمت معنای واقعی زندگی باشند؟...» 

اندرسن چه می‌كند؟
شروود اندرسن سادگی و صراحت را اصل مهمی در داستان‌نویسی می‌داند و همین نكته مهم را در مقابل سنت‌گرایانی كه ادبیات آمریكایی آن دوره را مدام آرایش كلامی می‌كرده‌اند، می‌ایستد. هر چند این نویسنده در داستان‌هایش بیانی شاعرانه دارد، اما كلمات و اتفاقاتش ساده و صریح پیش می‌رود و نثر او شیوه و اصول خاص خودش را دارد؛ شیوه و اصولی كه از اوایل قرن 19 تا امروز در نوشته‌های اغلب داستان‌نویسان مطرح با آن روبه‌رو هستیم.  
نكته جالب دیگری كه می‌توان در داستان‌های او مشاهده كرد، تكنیك‌های خاص او در روایت است. شیوه‌های روایی اندرسن به‌خصوص در داستان مردی با كت قهوه‌ای شكل و شیوه‌ای دارد كه می‌توان تصور كرد داستان در همین سال‌های اخیر نوشته شده است، نه حدود صد سال پیش. او طوری نوشته كه تمام این سال‌ها هم به عنوان یك جریان‌ساز الگوی داستان‌نویسان بعد از خودش بوده و هنوز هم كهنه نشده است. راستی چرا ما در ایران چندان او را نمی‌شناسیم؟ 

​​​​​​​چند داستان كوتاه همراه با تحلیل 
ترجمه:
شادمان شكروی
ناشر: 
هیلا
231  صفحه
12000 تومان 
ضمیمه کلیک