ابتدا پایان ماجرا را بخوانید

ابتدا پایان ماجرا را بخوانید

در این صفحه  این بار سراغ آیت‌الله دوانی رفته‌ایم. منتها بگذارید همین ابتدا، ماجرا را از آخر شروع کنیم و روایت زندگی و زمانه دوانی را از پایان پی بگیریم. بنابراین، ابتدا این سطرها را بخوانید که پسر از واپسین روزها می‌گوید: «در روز آخر  كه عید غدیرخم بود، با همه كسانی كه به دیدارشان آمده بودند، شوخی كرده بودند. از این رو وقتی خبر رحلت ایشان را به افراد دادیم، همه حیرت كردند! مرحوم باستانی پاریزی به من گفتند: «فلانی! من به مرگ پدرت حسادت می‌كنم، مرگ بسیار خوبی داشت!»
عموی بزرگم نیز كه خود انسان بسیار زاهد، وارسته و متعبدی بودند و پدرم همیشه به تقدس و پاكی ایشان غبطه می‌خوردند و از یاران نزدیک شهید نواب صفوی محسوب می‌شد، می‌گفتند: «فوت پدر شما از حیات پربارش هم تأثیرگذارتر بود و خیلی‌ها را متحول كرد. این یعنی كه ایشان زنده است
و حضور دارد!»