قسمت عمی ؛ آقلاما!

ماجرای تلخ برخورد ماموران شهرداری با پیرمرد قوری‌فروش بازار سنتی اردبیل چه بود؟

قسمت عمی ؛ آقلاما!

قسمت عمی؛ آقلاما!... این را مردم می‌گویند خطاب به پیرمردی كه روی یك چهارپایه آبی‌رنگ نشسته؛ یعنی «عمو قسمت گریه نکن» با سر و صورتی زخمی، چشم‌هایی پر از اشك و صدایی نالان و ضعیف... پیرمرد دستمال خون‌آلود توی دستش را به همه نشان می‌دهد؛ گریه می‌كند، پر از بغض است... می‌گوید ماموران شهرداری بساطش را برده‌اند. كه به این روزش انداخته‌اند...

فیلم كوتاه است؛ فقط چند ثانیه، اما همین چند ثانیه ما را می‌رساند به بازار سنتی اردبیل؛ به كربلایی قسمت زاهد یعنی همان دستفروشی كه حالا فیلمش در فضای مجازی منتشر شده و دیگر خیلی‌ها می‌شناسندش... او اما برای كسبه بازار، برای همه آنهایی كه صبح به صبح كركره مغازه‌‌شان را در بازار بالا می‌دهند و شب چراغ كاسبی‌شان را به امید فردا خاموش می‌كنند، آشناست.
در بازار سنتی اردبیل، این پیرمرد نالان توی فیلم، یك نام بیشتر ندارد؛ «قسمت عمی»، همان عمو قسمتی كه همه به خلق و خوی خوش و روی گشاده می‌شناسندش... دستفروشی كه آنقدر محبوبیت دارد كه علی نصرا...‌زاده، یكی از خیران به‌نام این شهر كه از معتمدین بازار هم هست، در واكنش به این موضوع در یكی از شبكه‌های اجتماعی از مسؤولان شهرداری و شورای شهر اردبیل بخواهد كه هرچه سریع‌تر از این پیرمرد دستفروش دلجویی كنند.
ما علی نصرا...زاده را در اورژانس بیمارستان مطهری اردبیل پیدا می‌كنیم؛ وقتی به عیادت قسمت عمی رفته و با گلایه می‌گوید كه این پیرمرد دستفروش را همه می‌شناسند؛ كه مرد شریف و باوقاری است كه به جور زمانه دستفروشی می‌كند و نان حلال سر سفره خانواده‌اش می‌برد. برای او هم برخورد ماموران شهرداری جای سوال دارد و درباره‌اش می‌گوید: «ایشان برای نماز رفته بود كه وقتی برمی‌گردد می‌بیند ماموران شهرداری بساط قوری‌هایش را جمع كرده‌اند كه با خودشان ببرند و ایشان جلو می‌رود، اعتراض می‌كند، اما حریف‌شان نمی‌شود ... بالاخره سنی از او گذشته ... دنبال آنها راه می‌افتد كه وسایلش را پس بگیرد كه انگار زمین می‌خورد و این اتفاق برایش می‌افتد ...
30 سال قوری‌فروشی در بازار
قسمت عمی، 75 سال از خدا عمر گرفته، از این 75 سال به گفته كسبه بازار سنتی اردبیل، 30 سالش را در بازار دستفروشی كرده و با همین قوری‌فروشی، زندگی‌اش را چرخانده و نصرا...‌زاده می‌گوید كه تا حالا كسی با او كاری نداشته؛ حرف‌های او را آقای نعمتی كه یكی از كسبه بازار سنتی اردبیل است هم تایید می‌كند. او هم به ما می‌گوید در راسته بازار او را می‌شناسند و به خاطر سن زیادش همه هوایش را دارند: «كلا در بازار با دستفروش‌ها همیشه برخورد می‌كنند، اما با ایشان راه می‌آمدند و نمی‌دانیم یكشنبه چه اتفاقی افتاده كه بساطش را برده‌اند...»
بغضی كه درد می‌آورد
عمو قسمت بعد از حادثه با پای خودش تك و تنها رفته اورژانس بیمارستان فاطمی؛ روی یك تخت منتظر دكتر نشسته و خون سرو صورتش را با دستمال پاك می‌كرده كه دكتر شیفت او‌‌رژانس از راه رسیده و ماجرا را پرسیده و همان‌جا دوباره بغض پیرمرد تركیده؛ دوباره یادش افتاده كه هرچه داشته ماموران شهرداری برده‌اند و آن‌وقت دوباره همه حرف‌ها به یك جمله رسیده: «قسمت عمی، آقلاما!»
 این صحنه را خیلی‌ها كه بعدازظهر یكشنبه گذرشان به اورژانس بیمارستان فاطمی افتاده، یادشان است؛ اتفاقی كه دل خیلی‌ها را به درد آورده، آنقدر كه نسبت به آن در شبكه‌های اجتماعی واكنش نشان بدهند و تصویر پیرمرد دست به دست در فضای مجازی منتشر شود و برسد به دست میثم محمدی‌دوست؛ یكی از عكاسان اجتماعی شهر اردبیل ... او عكس را نگاه كند و یادش بیاید كه یك سال پیش در همین بازار از همین پیرمرد عكاسی كرده؛ عكسی كه حالا عكس یك گزارش ماست و او درباره‌اش به ما می‌گوید: عكس این پیرمرد دستفروش را من یك سال پیش در جریان یك اردوی عكاسی از بازار سنتی اردبیل گرفتم. دیدم كه این آقا بساط كرده روی زمین و قوری‌هایش را با نظم كنار هم چیده و مقابلش هم آن‌موقع پر از توریست آذربایجانی بود. وقتی توریست‌ها رفتند از ایشان برای عكاسی اجازه گرفتم و با روی باز قبول كردند و حتی برای من ژست گرفتند...»
شهرداری پاسخ‌نگو!
چه پیرمرد زمین خورده باشد، چه هلش داده باشند و به این روز افتاده باشد، شهرداری حالا حلقه گمشده ماجراست؛ ارگانی كه جواب پیگیری‌های ما را نمی‌دهد. نتیجه پیگیری این موضوع از شورای شهر اردبیل است؛ از علیرضا پوستی رئیس شورای شهر اردبیل، مردی كه به ما می‌گوید كه به عنوان یك شهروند و نه رئیس شورا از وقتی خبر را شنیده پیگیر ماجرا شده و حالا در بیمارستان به عیادت عمو قسمت آمده. پوستی درباره وضعیت سلامت عمو قسمت هم می‌گوید: «دكترها تشخیص شكستگی استخوان فوقانی بینی را داده‌اند كه در حال انتقال ایشان به یك كلینیك تخصصی هستیم.»  از او به عنوان رئیس شورای شهر درباره موضع شهرداری اردبیل نسبت به این اتفاق می‌پرسیم؛ موضعی كه تا لحظه نوشته شدن گزارش اعلام نشده و پوستی می‌گوید: «شهرداری متاسفانه تا حالا نه خبری در این مورد به ما داده و نه برای پیدا كردن و دلجویی از ایشان حركتی انجام داده، ایشان را هم خودمان پیدا كردیم و متاسفیم كه علی‌رغم تاكیداتی كه در این دو سال داشتیم این اتفاق رخ داده است.»
من عذرخواهی می‌کنم
تاسف رئیس شورای شهر اردبیل یك دلیل بیشتر ندارد؛ این‌كه او بارها به شهرداری تاكید كرده كه برای بحث دستفروش‌ها از نیروهای آموزش‌دیده استفاده كنند.
 پوستی در توضیح بیشتر می‌گوید: «نمی‌شود كه یك نفر را از خیابان پیدا كنی و فردا به عنوان اجراییات به خیابان بیاید، بدون لباس فرم بدون آموزش و بلد هم نباشد كه با مردم چطور برخورد كند!! نمی‌شود كه چهارتا قلدر را بیاورند و به عنوان اجراییات استخدام كنند و نتیجه‌اش برخورد فیزیكی و خشن با مردم باشد... البته این موضوع در این دو سالی كه ما پیگیر قضیه بودیم خیلی كمتر شده بود تا جایی كه من شنیدم با این بنده خدا هم برخورد فیزیكی مستقیم صورت نگرفته و خود ایشان موقع پس گرفتن وسایلش دچار حادثه شده، ولی در هر حال این اتفاق افتاده و من از مردم به خاطر این حادثه عذرخواهی می‌كنم.»
دلجویی شورای شهر
قانون، دستفروش‌ها را دوست ندارد! این درددل دستفروش‌هاست هرجای كشورمان كه باشند؛ قشری كه فعالیتشان مصداق سدمعبر است؛ عملی كه تایید شده نیست و سررشته‌اش به تبصره یك بند 2 ماده 55 قانون شهرداری‌ها می‌رسد؛ در این تبصره قانونگذار مقرر كرده: «سد معابر عمومی و اشغال پیاده‌روها و استفاده غیرمجاز آنها و میدان‌ها و پارك‌ها و باغ‌های عمومی برای كسب یا سكنی یا هر عنوان دیگری ممنوع است و شهرداری مكلف است از آن جلوگیری و در رفع موانع موجود و آزاد كردن معابر و اماكن مذكور فوق توسط مأموران خود رأسا اقدام كند.» رئیس شورای شهر اردبیل اما می‌گوید كه قانون یك طرف قضیه است و در طرف دیگر باید وضعیت اجتماعی مردم را هم ببینیم: «ما باید به شرایط اقتصادی امروز جامعه نگاه كنیم، برای خیلی‌ها چاره‌ای جز دستفروشی نمی‌ماند... عمو قسمت هم مثل خیلی‌ها، دختر دانشجو دارد و مجبور است كه خرج تحصیلی او و مخارج خانواده را تامین کند.»