عزای عمومی کلمات
حامد خاكی:
جوشید چو جوشش بهاران افتاد
بر خاك عطش شبیه باران افتاد
دستان جدای او شهادت میداد
عباس سپاه پاسداران افتاد
علی ذوالقدر :
ما وارث شور و غیرت سلمانیم
هنگام نبرد موجی از توفانیم
این خاك پر است از سلیمانیها
ما قوم عجم قوم جگردارانیم
مهدی جهاندار:
آن اسم اعظم كه نشانی میدهندش
سربند یا زهراست محكمتر ببندش
هر كس كه در سر آرزوی عشق دارد
هنگام رفتن با شهیدان میبرندش
بابا! وصیتنامه همسنگرت كو؟
این روزها خون میچكد از بندبندش
آقا معلم، قصه از آن روزها گفت
كردند سالِ آخریها ریشخندش
شرمی نكردند از صدای سرفهدارش
چیزی نخواندند از نگاه دردمندش
گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد
عباس دیگر میكند از جا بلندش
هر كس به این آسانی اهل كربلا نیست
كار حسین است و دل مشكلپسندش
سعید توفیقی:
شهید عشقی و این گفتهام یقین باشد
یقین كه عاقبت عاشقان چنین باشد
به سید الشهدا به حسین پیوستی
كنون سر تو در آغوش شاه دین باشد
فتاد دست تو و صاحب دو بال شدی
به عرش پرزدی و پیكرت زمین باشد
قسم به رهبر بیدستهای كرب و بلا
كه دست منتقمانت در آستین باشد
در اقتدا به اباالفضل قطعه قطعه شدی
كه ختم كار علمدارها همین باشد
به دل اگرچه غم قاسم سلیمانی است
هنوز بیشه پُر ازشیرهای ایرانی است
محمدرضا زائری:
ای قهرمان سپهبد كرمانی
سردار جان، عزیز سلیمانی
فرماندهان امیر تن و جسم اند
تو صاحب تسلط بر جانی
بازیچه صلابت تو داعش
مقهور توست نصره شیطانی
آنجا كه جنگ عرصه تو باشد
جز چیرگی و نصر نمیدانی
نفیسه سادات موسوی:
دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها
بیدوام است ولی خنده شیطانیها
كم علمدار ندادیم در این كرب و بلا
كم نبودند در این خاك سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شكفت
كی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
كم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها كه پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است این كه همه پیر و جوان میبندند
گره بر چكمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است
وای از مشت گرهكرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشكر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانیها
سید تقی سیدی:
هر قدر كه در قلب شما كینه زیاد است
در تیر رس تیر شما سینه زیاد است
سرویم و از این تیغ هرس شكوه نداریم
سهراب اگر كم شده تهمینه زیاد است
چون رود زلالیم و روانیم اگر چه
روی دلمان خط و خش و پینه زیاد است
ما عاشق پرواز در اوجیم و در این قوم
دل بسته به این سنت دیرینه زیاد است
اسطوره اگر كم شده دنبال خودت باش
چشمان پر از اشك چو آئینه زیاد است
غلامرضا سازگار:
ننگتان یك پیام قرآنی است
شاهدم سید خراسانی است
مورها «ادخلو مساكنكم»
كشور ما پر از سلیمانی است
محمدرضا وحیدزاده:
تو از دیار شهودی، تو از تبار شهیدان
نه، خود یلی ز یلانی و از شمار شهیدان
گداخت از دم گرمت دوباره غیرت این قوم
كه پرچم تو بلند است به اعتبار شهیدان
نشسته بر دل تنگت هزار داغ پیاپی
نشستهای و شكسته دلت كنار شهیدان
به دست باد سپردی، هزار لاله پرپر
هزار غنچه دمید و شدی هَزار شهیدان
تو ایستادهای اما هنوز راسخ و نستوه
به انتظار سواری، به انتظار شهیدان
سلام ما به تو سردار، تو ای تو مالك و مختار
شده است مقتدر این خاك ز اقتدار شهیدان
به هر دكان كه رسیدم، نداشت جز خبر از مرگ
كه نیست زیستن الّا در انحصار شهیدان
در این كویر عطشبار، غریبوادی تبدار
خوشا دلی كه نشسته است به سایهسار شهیدان
الا هرآنكه شنیدی همین چكامه ناچیز
ز جای خویش به پا خیز به افتخار شهیدان
حنظله ربانی:
خورشید جهادمان فروزانتر شد
ایران سر و پا گوش به فرمانتر شد
سردار اگر چه رفت، اما چون او
كمتر كه نشد هیچ، فراوان تر شد
جوشید چو جوشش بهاران افتاد
بر خاك عطش شبیه باران افتاد
دستان جدای او شهادت میداد
عباس سپاه پاسداران افتاد
علی ذوالقدر :
ما وارث شور و غیرت سلمانیم
هنگام نبرد موجی از توفانیم
این خاك پر است از سلیمانیها
ما قوم عجم قوم جگردارانیم
مهدی جهاندار:
آن اسم اعظم كه نشانی میدهندش
سربند یا زهراست محكمتر ببندش
هر كس كه در سر آرزوی عشق دارد
هنگام رفتن با شهیدان میبرندش
بابا! وصیتنامه همسنگرت كو؟
این روزها خون میچكد از بندبندش
آقا معلم، قصه از آن روزها گفت
كردند سالِ آخریها ریشخندش
شرمی نكردند از صدای سرفهدارش
چیزی نخواندند از نگاه دردمندش
گیرم عَلم از دست عباسی بیفتد
عباس دیگر میكند از جا بلندش
هر كس به این آسانی اهل كربلا نیست
كار حسین است و دل مشكلپسندش
سعید توفیقی:
شهید عشقی و این گفتهام یقین باشد
یقین كه عاقبت عاشقان چنین باشد
به سید الشهدا به حسین پیوستی
كنون سر تو در آغوش شاه دین باشد
فتاد دست تو و صاحب دو بال شدی
به عرش پرزدی و پیكرت زمین باشد
قسم به رهبر بیدستهای كرب و بلا
كه دست منتقمانت در آستین باشد
در اقتدا به اباالفضل قطعه قطعه شدی
كه ختم كار علمدارها همین باشد
به دل اگرچه غم قاسم سلیمانی است
هنوز بیشه پُر ازشیرهای ایرانی است
محمدرضا زائری:
ای قهرمان سپهبد كرمانی
سردار جان، عزیز سلیمانی
فرماندهان امیر تن و جسم اند
تو صاحب تسلط بر جانی
بازیچه صلابت تو داعش
مقهور توست نصره شیطانی
آنجا كه جنگ عرصه تو باشد
جز چیرگی و نصر نمیدانی
نفیسه سادات موسوی:
دستشان باز شد آلوده به خون، جانیها
بیدوام است ولی خنده شیطانیها
كم علمدار ندادیم در این كرب و بلا
كم نبودند در این خاك سلیمانیها
جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شكفت
كی جهان دیده از این گونه فراوانیها؟
آرزو داشت به یاران شهیدش برسد
رفت پیوست به حاج احمد و طهرانیها
شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ
كم مباد از سرشان سایه نادانیها
برسانید به آنها كه پشیمان نشوند
ثمری نیست در این دست پشیمانیها
غیرت است این كه همه پیر و جوان میبندند
گره بر چكمه و سربند به پیشانیها
انتقامش به خدا از حججی سختتر است
وای از مشت گرهكرده ایرانیها!
راهی قدس شده لشكر آزادی قدس
این خبر را برسانید به سفیانیها
سید تقی سیدی:
هر قدر كه در قلب شما كینه زیاد است
در تیر رس تیر شما سینه زیاد است
سرویم و از این تیغ هرس شكوه نداریم
سهراب اگر كم شده تهمینه زیاد است
چون رود زلالیم و روانیم اگر چه
روی دلمان خط و خش و پینه زیاد است
ما عاشق پرواز در اوجیم و در این قوم
دل بسته به این سنت دیرینه زیاد است
اسطوره اگر كم شده دنبال خودت باش
چشمان پر از اشك چو آئینه زیاد است
غلامرضا سازگار:
ننگتان یك پیام قرآنی است
شاهدم سید خراسانی است
مورها «ادخلو مساكنكم»
كشور ما پر از سلیمانی است
محمدرضا وحیدزاده:
تو از دیار شهودی، تو از تبار شهیدان
نه، خود یلی ز یلانی و از شمار شهیدان
گداخت از دم گرمت دوباره غیرت این قوم
كه پرچم تو بلند است به اعتبار شهیدان
نشسته بر دل تنگت هزار داغ پیاپی
نشستهای و شكسته دلت كنار شهیدان
به دست باد سپردی، هزار لاله پرپر
هزار غنچه دمید و شدی هَزار شهیدان
تو ایستادهای اما هنوز راسخ و نستوه
به انتظار سواری، به انتظار شهیدان
سلام ما به تو سردار، تو ای تو مالك و مختار
شده است مقتدر این خاك ز اقتدار شهیدان
به هر دكان كه رسیدم، نداشت جز خبر از مرگ
كه نیست زیستن الّا در انحصار شهیدان
در این كویر عطشبار، غریبوادی تبدار
خوشا دلی كه نشسته است به سایهسار شهیدان
الا هرآنكه شنیدی همین چكامه ناچیز
ز جای خویش به پا خیز به افتخار شهیدان
حنظله ربانی:
خورشید جهادمان فروزانتر شد
ایران سر و پا گوش به فرمانتر شد
سردار اگر چه رفت، اما چون او
كمتر كه نشد هیچ، فراوان تر شد