كرامت كویر و كریمانه زیستن سلیمان زمان
بیابان و كویر و دریا و جنگل برای باریدن باران و وزیدن باد و تابش خورشید یكسان است، درست مانند روزهای كنار هم بودنمان در یك منطقه در یك جغرافیای زیبا به نام مقاومت، به حرمت خون جوانهایی كه در محور مقاومت بدون منت مهرشان را مهریه آسایش و آرامش مردمان این كشورها قراردادهاند.
13 روز از دیماه باید میگذشت تا تاول كینه و نفرت دشمنان باز میشد و عقده حقارتها و ضعفها را بسان كفتارها از دل یك شب زمستان باز پس میگرفتند و در یك دل سحر تمام لحظههای عاشقانه، خالصانه و مجاهدانه شهیدان، جانبازان و رزمندگان در تمام روزهای سخت و فصلهای سرد و گرم را در ذهنها و دلها زنده میكردند.
كریمانه زیستن و كرامت داشتن كویر و كوهستان كه هیچ، دریا و صحرا هم برایش یكسان است. گویش و لهجه برایش فرقی نمیكند، در میان نخلستانهای عراق باشد یا در در دل فرات فرقی نمیكند. روز و شب نمیشناسد و ایران و عراق و لبنان و سوریه و یمن را یك جغرافیا میداند. در فرهنگ سربازی او تنها یك چیز ارزشمند است؛ آن هم سرباز بدون چون و چرا .
ولایتپذیر است بهدور از هر ادعا و مدعی. برای رفتن بهانه نمیخواهد و برای ماندن هم چاره نمیاندیشد. شهوت و شهرت سالهاست در وجودش دفن شده است. زنده میماند تا زنده بودن را معنا كند. سلیمان زمان شدن با سردار شدن مهیا نمیشود، با سربازی سرسپرده در قامت سرداری نمایان میشود... سرداری كه در برابر اشك فرزندان شهید، عاشقانه خدمت میكند و شورآفرین شادی لحظههای كودكانهشان میشود، در برابر ابهت مادرانه مادران شهید این سرزمین عاشقانه سر به احترام میگذارد و بر پایشان بوسه مهر و محبت میزند و در برابر فرمانده خود نمیداند چگونه سربازی كند... .
اگر امروز حاج قاسمها شهادت را معنا نمیكردند شاید برای نسلی جدید این حرفها شبیه یك افسانه بود شبیه یك قصه، اما... امروز هم میشود یادها و نامهای بسیاری را دگر بار معنا كرد و دگراندیشان نواندیش بیمنطق را تلنگری دگربار زد.
برای همنسلیهای من این واژهها غریبه نیست ...
از فضا نیامدهام
از آسمان هم نمیگویم
از همین تابلوهای بر سر در اتوبانها و بلوارها و خیابانها و كوچههای هر شهر و روستا و محلهها روایت میكنم.
از شهید همت و صیاد شیرازی سخن گفتن كار سختی است، از مردانی كه سلیمانیهای زمان خود بودند و كرامت و مهرشان چون بارش بهارانه بی دلیل بود و بیمنت... .
از شهید زین الدین و كریمی و هزار اسم آشنا از شهیدان و شهیدهای نقش بسته بر سر در پلاكهای آبی و تابلوهای سبز راهنمای شهری... از نام شهید سخن گفتن سخت نبوده و نیست اما روزگار منفعتطلب بودن و مصلحتاندیشانه زندگی كردن اینگونه را میپسندد. برای هركس كه با صدای آژیر و گلوله و بمباران شهری غریبه است این حرفها مضحكه است. معنای بمباران را مردمی میفهمند كه در شهادت مردمان بیدفاع مظلومانه ماتمزده و گریستهاند.
اما برای گفتمان میان نسلی از صمیم قلب باید نگران بود، اگر نتوان با تمسك به ساحت هنر و رسانه حرفها و خاطرهها را منتقل كرد، باید همتی مضاعف داشت و تلاشی جهادی تا با رسانه و هنر به جنگ رسانهها رفت، با همین دستمایههای معنوی ارزشمند، با دنیایی از حرفهای ناگفته و ناشنیده، باید گفت و شنید، باید با شهامت از شهادت گفت از رشادت و شجاعتهای شیران سرزمین آریایی تا كفتارها و شغالها نتوانند نزدیك شان بیایند چه رسد به آنكه با خبر شهادت شیران پایكوبی كنند و بدمستیهایشان را به گوش دگران هم برسانند.
تلاش روایتگران آن روزها، همت و تلاش مدیران فهیم و دغدغهمند فرهنگ و هنر و رسانه میهن را میطلبد تا وارثان خوبی برای انتقال دنیایی از خاطرات بهجا مانده باشیم تا نسلهای ایرانی بدانند ایران مظلوم اما قوی چگونه حتی یك وجب از خاكش را به غریبهها نداده است و هرگز ایرانی اجازه نمیدهد پای هیچ دشمنی به این خاك و آب برسد، همچنان كه جبهه مقاومت حاضر نیست یك وجب از جغرافیای جهانیاش را به جهانخواران بسپارد.
یك بار هم نمایشگاهی بزرگ با بهره جستن از بهترین، قویترین، بهروزترین تكنیكها و ابزار روایتگر هشت سال مجاهدتهای عاشقانه باشیم در روزگاری كه ... ترینها باعث افتخار است، یك بار ... ترینها را برای شهید و شهادت رزمنده و مدافع حرم و حریم وطن به كار بندیم، یك بار هم برای تبلیغات آن روزها از بهترینها و برترینهای امروز رسانه بهرهمند.