گفت و گو با راحله امینیان، مجری تلویزیون درباره فرهنگ قدردانی
«تشکر» را به زبان جاری کنیم
ممنون، متشکرم، دست شما درد نکنه و. .. آخرین بار از این کلمات که نشان دهنده این است که ما میدانیم در حقمان لطفی شده و باید قدردان آن باشیم، کی استفاده کردهایم؟ اصلا توجه میکنیم که روزانه چند بار از این واژهها استفاده میکنیم و برای چه کسانی؟ برای دوست، اعضای خانواده، افرادی که کارهای خدماتی انجام میدهند، رئیس یا کارگر و کارمند و. ..اصلا به این موضوع توجه میکنیم که ما باید قدردان باشیم و هیچ کس در دنیا وجود ندارد که وظیفه داشته باشد برای ما کاری انجام دهد یا لطفی در حقمان کند و اگر میکند نشانه بزرگی روحش است و این که هنوز فطرتش آگاه است و آلوده نشده.
دیروز به نام روز جهانی « تشکر » نامگذاری شده بود تا تلنگری باشد به ما تا یادمان باشد قدردانی کنیم نه برای کارهای بزرگی که برایمان انجام میدهند، بلکه برای کوچک ترین خدمت و محبتی که به ما میدهند.تا یادمان باشد از راننده تاکسی تشکر کنیم هرچند کرایه میگیرد، از نیروی خدماتی که لیوان چای را روی میزمان میگذارد، قدردانی کنیم و نگوییم وظیفهاش است.تا یادمان باشد اگر رئیسمان در شلوغی و ازدحام کارهای روزانهاش به ما وقت ملاقات میدهد و زمانش را برایمان خالی میکند، وظیفهاش نیست باید قدردانش باشیم. اگر کارگر یا کارمند ما منضبط، خلاق و خوش رفتار است، همهاش بابت پول و حقوقی که میگیرد نیست، پس قدردان او باشیم.
آنچه خواندید بخشی از قدردانیهایی است که باید انجام دهیم و شاید که از آنها عبور میکنیم.به این فهرست باید قدردانی از اعضای خانواده را هم اضافه کرد و مهمتر از همه قدردانی از خداوند بابت همه دادهها و ندادهها و حکمتهایش. شاید برای همین است که راندا برن در کتاب معجزه شکرگزاری میگوید اگر شبانه روز مدام در حال تشکر و قدردانی باشیم باز هم وقت کم میآوریم....
قدردانی در ذات آدمهاست
درباره قدردانی و تشکر با راحله امینیان، مجری برنامه به خانه برمیگردیم، همصحبت شدم. او دکترای روانشناسی دارد و به تازگی پژوهشی را انجام داده که اتفاقا موضوعش درباره قدردانی و تشکر است و این که چرا فرهنگ قدردانی در کشور ما کمرنگ شده است؟
امینیان بر این باور است که شفقت، دوستداشتن و دوست داشته شدن در ذات همه انسانهاست.انسانها بالفطره تمایل دارند به دیگران عشق بورزند و کاری برای آنها انجام دهند و در قبالش محبت و قدردانی دریافت کنند.
این مجری میگوید: در تمدن ایرانی و فرهنگ اسلامی ما قدردانی ریشه و سابقه چندین هزارساله دارد اما ما دوره گذار را سپری میکنیم، گذر از سنت به مدرنیته که گریزی از آن نیست و این تغییر و گذار هزینه دارد و هزینهاش از دست رفتن برخی رفتارهای درست و خوب است که یکی از آنها همین فرهنگ تشکر است.
شرایط خانوادهها و اجتماع تغییر کرده، مناسبات و آشنایی با فرهنگهای بیگانه که زیاد با فرهنگ ما سنخیت ندارد بیشتر مردم را به سمت انزوایی خودخواسته برده و این که ما به دیگران نیاز نداریم و اگر دیگران برای ما کاری انجام میدهند، وظیفهشان است و لازم نیست ما قدردان آنها باشیم به نوعی خودخواهی و خودمتشکر بودن جامعه ما رو به افزایش است.
قدردانی را به بچهها آموزش دهیم
ریشه بخش مهم این آسیب به خانواده و رفتار زن و شوهرها نسبت به هم برمیگردد، این که زن و شوهر هر کدام احساس میکنند، دیگری قدردان زحمتهای آنها نیست و او را نادیده میگیرد. مرد میگوید من همه روز را بیرون از خانه کار میکنم و همین برای قدردان بودن من از خانوادهای که دارم کافی است و لازم نیست چیزی به زبان بیاورم. زن هم همین موضع را دارد حتی اگر خانهدار باشد. زن و شوهرها یکدیگر را به قلبهایشان و عاطفه درونیشان ارجاع میدهند بدون این که قدردانی را به زبان بیاورند و این اشتباه است. قدردانی و تشکر باید به زبان بیاید یا به شکل هدیه خود را بروز دهد. بچهها که بزرگترها و والدین را میبینند، از قلب و کارهای پنهان آنها آگاهی ندارند، بچهها میبینند و میشنوند و یاد میگیرند؛ بنابراین اگر میخواهیم فرزندان و کودکان قدردانی را یاد بگیرند، تشکر و سپاس را به زبان بیاوریم تا آنها مدام با این واژهها رو در رو شوند و یاد بگیرند و در بزرگسالی به یکی از رفتارهای روزمره و عادت آنها تبدیل شود.
فرق خشنودسازی با تشکر
از امینیان میپرسم، برخی آدمها هم هستند که مدام به دیگران لطف میکنند، به اصطلاح خشنود ساز هستند در هر شرایطی. این آدمها چه تفاوتی با آدمهایی دارند که قدردانی را با تشکر پاسخ میدهند؟
این مجری میگوید: خشنودسازی یکی از مشکلات روانی است که برخی با آن روبه رویند. آنها برای نشان دادن «خود» مدام به دیگران خدمت کرده و تلاش میکنند دیگران را از خود راضی نگهدارند. این اختلال شخصیتی باعث میشود به مرور آنها تبدیل به انسانهایی خسته کننده شوند و دیگران آنها را منزوی کنند و یا خودشان خسته شوند و کنار بکشند چون به مرور این سوال برایشان مطرح میشود که چرا من به دیگران این همه لطف میکنم اما آنها به من توجهی ندارند.
قدردانی و تشکر باید دو سویه باشد. اصلا چنین نیست که یک نفر به تنهایی بتواند همیشه و به صورت مدام به دیگران محبت کند و خسته نشود یا توقع نداشته باشد که دیگران هم قدردان او باشند.
فرهنگ اسلامی- ایرانی ما غنی از شکرگزاری و تشکر است. به ما آموختهاند که مدام در حال تشکر از خداوند و مردم باشیم تا هم خدا و هم دیگران الطاف خود را به ما بیشتر کنند، همان ضربالمثل قدیمی؛ شکر نعمت، نعمتت افزون کند....
به نظرم مردم کم کم دارند متوجه خلأ و نبود شکرگزاری و تشکر و قدردانی میشوند و چون این فرهنگ در کشور ما سابقه بسیار دیرینه دارد و به نوعی در ژن و ذات ما وجود دارد، به زودی این فرهنگ احیا میشود. فقط باید رسانهها روی این موضوع کار و آنقدر تکرارش کنند تا در خانوادهها نهادینه شود و سیستم آموزش و پرورش هم به شدت و به صورت مداوم روی آن کار کند. یکی از نقایص آموزش و پرورش ما این است که مهارتآموزی و نوع تعامل و سبک زندگی را به بچهها آموزش نمیدهد و به نظرم دوره ابتدایی باید متمرکز شود روی این موضوع چون رفتار و گفتار و مهارت درست زندگی کردن اگر مهمتر از ریاضی و علوم نباشد کماهمیتتر هم نیست.
دیروز به نام روز جهانی « تشکر » نامگذاری شده بود تا تلنگری باشد به ما تا یادمان باشد قدردانی کنیم نه برای کارهای بزرگی که برایمان انجام میدهند، بلکه برای کوچک ترین خدمت و محبتی که به ما میدهند.تا یادمان باشد از راننده تاکسی تشکر کنیم هرچند کرایه میگیرد، از نیروی خدماتی که لیوان چای را روی میزمان میگذارد، قدردانی کنیم و نگوییم وظیفهاش است.تا یادمان باشد اگر رئیسمان در شلوغی و ازدحام کارهای روزانهاش به ما وقت ملاقات میدهد و زمانش را برایمان خالی میکند، وظیفهاش نیست باید قدردانش باشیم. اگر کارگر یا کارمند ما منضبط، خلاق و خوش رفتار است، همهاش بابت پول و حقوقی که میگیرد نیست، پس قدردان او باشیم.
آنچه خواندید بخشی از قدردانیهایی است که باید انجام دهیم و شاید که از آنها عبور میکنیم.به این فهرست باید قدردانی از اعضای خانواده را هم اضافه کرد و مهمتر از همه قدردانی از خداوند بابت همه دادهها و ندادهها و حکمتهایش. شاید برای همین است که راندا برن در کتاب معجزه شکرگزاری میگوید اگر شبانه روز مدام در حال تشکر و قدردانی باشیم باز هم وقت کم میآوریم....
قدردانی در ذات آدمهاست
درباره قدردانی و تشکر با راحله امینیان، مجری برنامه به خانه برمیگردیم، همصحبت شدم. او دکترای روانشناسی دارد و به تازگی پژوهشی را انجام داده که اتفاقا موضوعش درباره قدردانی و تشکر است و این که چرا فرهنگ قدردانی در کشور ما کمرنگ شده است؟
امینیان بر این باور است که شفقت، دوستداشتن و دوست داشته شدن در ذات همه انسانهاست.انسانها بالفطره تمایل دارند به دیگران عشق بورزند و کاری برای آنها انجام دهند و در قبالش محبت و قدردانی دریافت کنند.
این مجری میگوید: در تمدن ایرانی و فرهنگ اسلامی ما قدردانی ریشه و سابقه چندین هزارساله دارد اما ما دوره گذار را سپری میکنیم، گذر از سنت به مدرنیته که گریزی از آن نیست و این تغییر و گذار هزینه دارد و هزینهاش از دست رفتن برخی رفتارهای درست و خوب است که یکی از آنها همین فرهنگ تشکر است.
شرایط خانوادهها و اجتماع تغییر کرده، مناسبات و آشنایی با فرهنگهای بیگانه که زیاد با فرهنگ ما سنخیت ندارد بیشتر مردم را به سمت انزوایی خودخواسته برده و این که ما به دیگران نیاز نداریم و اگر دیگران برای ما کاری انجام میدهند، وظیفهشان است و لازم نیست ما قدردان آنها باشیم به نوعی خودخواهی و خودمتشکر بودن جامعه ما رو به افزایش است.
قدردانی را به بچهها آموزش دهیم
ریشه بخش مهم این آسیب به خانواده و رفتار زن و شوهرها نسبت به هم برمیگردد، این که زن و شوهر هر کدام احساس میکنند، دیگری قدردان زحمتهای آنها نیست و او را نادیده میگیرد. مرد میگوید من همه روز را بیرون از خانه کار میکنم و همین برای قدردان بودن من از خانوادهای که دارم کافی است و لازم نیست چیزی به زبان بیاورم. زن هم همین موضع را دارد حتی اگر خانهدار باشد. زن و شوهرها یکدیگر را به قلبهایشان و عاطفه درونیشان ارجاع میدهند بدون این که قدردانی را به زبان بیاورند و این اشتباه است. قدردانی و تشکر باید به زبان بیاید یا به شکل هدیه خود را بروز دهد. بچهها که بزرگترها و والدین را میبینند، از قلب و کارهای پنهان آنها آگاهی ندارند، بچهها میبینند و میشنوند و یاد میگیرند؛ بنابراین اگر میخواهیم فرزندان و کودکان قدردانی را یاد بگیرند، تشکر و سپاس را به زبان بیاوریم تا آنها مدام با این واژهها رو در رو شوند و یاد بگیرند و در بزرگسالی به یکی از رفتارهای روزمره و عادت آنها تبدیل شود.
فرق خشنودسازی با تشکر
از امینیان میپرسم، برخی آدمها هم هستند که مدام به دیگران لطف میکنند، به اصطلاح خشنود ساز هستند در هر شرایطی. این آدمها چه تفاوتی با آدمهایی دارند که قدردانی را با تشکر پاسخ میدهند؟
این مجری میگوید: خشنودسازی یکی از مشکلات روانی است که برخی با آن روبه رویند. آنها برای نشان دادن «خود» مدام به دیگران خدمت کرده و تلاش میکنند دیگران را از خود راضی نگهدارند. این اختلال شخصیتی باعث میشود به مرور آنها تبدیل به انسانهایی خسته کننده شوند و دیگران آنها را منزوی کنند و یا خودشان خسته شوند و کنار بکشند چون به مرور این سوال برایشان مطرح میشود که چرا من به دیگران این همه لطف میکنم اما آنها به من توجهی ندارند.
قدردانی و تشکر باید دو سویه باشد. اصلا چنین نیست که یک نفر به تنهایی بتواند همیشه و به صورت مدام به دیگران محبت کند و خسته نشود یا توقع نداشته باشد که دیگران هم قدردان او باشند.
فرهنگ اسلامی- ایرانی ما غنی از شکرگزاری و تشکر است. به ما آموختهاند که مدام در حال تشکر از خداوند و مردم باشیم تا هم خدا و هم دیگران الطاف خود را به ما بیشتر کنند، همان ضربالمثل قدیمی؛ شکر نعمت، نعمتت افزون کند....
به نظرم مردم کم کم دارند متوجه خلأ و نبود شکرگزاری و تشکر و قدردانی میشوند و چون این فرهنگ در کشور ما سابقه بسیار دیرینه دارد و به نوعی در ژن و ذات ما وجود دارد، به زودی این فرهنگ احیا میشود. فقط باید رسانهها روی این موضوع کار و آنقدر تکرارش کنند تا در خانوادهها نهادینه شود و سیستم آموزش و پرورش هم به شدت و به صورت مداوم روی آن کار کند. یکی از نقایص آموزش و پرورش ما این است که مهارتآموزی و نوع تعامل و سبک زندگی را به بچهها آموزش نمیدهد و به نظرم دوره ابتدایی باید متمرکز شود روی این موضوع چون رفتار و گفتار و مهارت درست زندگی کردن اگر مهمتر از ریاضی و علوم نباشد کماهمیتتر هم نیست.