به روایت دربـار
مصطفی وثوقكیا روزنامهنگار
«یادداشتهای امیراسدا... علم» كه دربردارنده روزنوشتهای او از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ است یكی از اسناد مكتوب مهم بهجا مانده از روزگار پهلوی است كه در مجلدات مختلفی منتشر شده كه دوره هفت جلدی آن مشهور است، هرچند دوره دوجلدی آن - كه نشر مازیار منتشر كرده - تمام كتاب را دربرمیگیرد، ولی در قطع و اندازه بهتری منتشر شده است. وزیر دربار سمتی است كه ده سال علم عهدهدار آن بوده و در خلوت محمدرضا پهلوی حضور داشته است. در واقع این كتاب روایت نزدیكترین فرد به شاه در سالهای موسوم به شكوفایی است؛ سالهای پس از ۴۲ تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی!
این خاطرات كه به صورت روزنوشت و زمانی كه هنوز خبری از انقلاب نبوده نوشته شده بود و پس از مرگ علم بعد از گذشت چند سال تدوین و منتشر شد، روایتی دست اول و نسبتا دقیق از اوضاع و احوال دربار و مناسبات شاه است. روایتی كه علم بیپرده در آن حرف زده و شاید گمان نمیكرده روزگاری این یادداشتها منتشر شود، برای همین ساده و راحت اتفاقات را بازگو كرده است. هرچند علم نسبت به حساسیتهای شاه در چگونگی بازنمایی تصویرش آگاه است و با احتیاط بسیار تلاش میكند بنویسد و در بسیاری از مقاطع این ماجرا در روایت علم دیده میشود. برای نمونه در ۲۶ مرداد ۵۱ در حاشیه مینویسد: «یك مطلب مضحكی عرض كردم كه پشیمان شدم. عرض كردم دیشب كه با رئیس ستاد ارتش اسرائیل صحبت از پیشرفتهای كشور بود. رئیس ستاد ارتش، ارتشبد غلامرضا ازهاری كه سر میز من بود گاف عجیبی كرد. فرمودند، چه بود؟ عرض كردم به رئیس ستاد اسرائیل گفت، ما اگر كاری میكنیم علتش آن است كه بینهایت از شاهنشاه میترسیم و اگر كارها سر موقع انجام نشود شدیدا مواخذه میشویم. فرمودند كجای این حرف گاف است؛ عرض كردم آخر باید كارها را از روی حس وطن پرستی و علاقه بكنند نه از ترس. فرمودند خیر هیچ گاف هم نكرده است یعنی تو هم تكلیف خود را بدان و از این فضولیها نكن! دیگر نخواستم فضولی كنم و عرض كنم به سر خودت یك ذره هم ازت نمیترسم چون به زندگی و هیچچیز اهمیت نمیدهم...» پس همانطور كه دیدیم با وجود رابطه عمیق و دوستانهای كه بین علم و شاه وجود داشته باز هم علم جانب احتیاط را در سخن گفتن رعایت میكرده و كاری نمیكرده یا حرفی نمیزده كه دردسر درست شود.
علم یادداشتهای روزانه خود را از ده سال حضور در دربار پهلوی در صندوق اماناتی در یكی از بانكهای سوئیس قرار داده بود تا بعد از مرگش در دسترس قرار بگیرد.
در جایجای این كتاب خاطراتی به چشم میآید كه نشان میدهد محمدرضا پهلوی علاقه بسیاری به تعریف و تمجید شنیدن دارد. او در یادداشتی كه در ۳۰ فروردین ۵۱ نوشته درباره فضای تبلیغاتی با محمدرضا پهلوی حرف میزند: «مردم باید در سیاست بازی كنند و خود را در آن شریك بدانند. ناگهان به عرض من توجه كردند. عرض كردم چه دلیل دارد دولت بر سر كار باشد، همه عوامل انتخاباتی را در دست بگیرد و مثلا در انتخابات شهرداری و انجمنهای ولایتی و ایالتی مداخله بكند؟ بگذارید مردم حس كنند انتخابات آزاد است. انجمنهای شهر و ایالتی و ولایتی چه تاثیری در سیاست كشور دارد كه دولت میخواهد دست داشته باشد؟ بگذارید آزادانه سر و كله هم بزنند و اگر انتخابات مجلس، حالا باید یك حدودی داشته باشد، چرا باید در انتخابات شهرداری چنین باشد؟ چرا باید مردم در مسائل زندگانی روزمرهشان حرف نزنند. این كه به جایی صدمه نمیزند. فرمودند چطور صدمه نمیزند؟ مثلا مزخرفات عجیبی در مورد گرانی میگویند كه اینطور نیست. عرض كردم اولا متاسفانه اینطور است، ثانیا بر فرض چرت و پرتی میگویند چه ضرری دارد، یك دریچه اطمینانی باز میشود. فرمودند به همین مناسبت گفتهام حزب اقلیت باشد. عرض كردم، فرمودهاید ولی شیر بییال و دم و اشكم است. اقلیتی كه نتواند حرف بزند چه معنی دارد؟ فرمودند، آخر این همه كارهای بزرگ را مردم چطور توجه ندارند؟ عرض كردم تبلیغات هم غلط است. یك مقداری را درست نمیگویند، یك مقداری را هم كه میگویند آنقدر مبالغه میكنند و آن قدر تملق نسبت به اعلیحضرت همایونی میگویند كه مردم را بیزار میكنند.مثلا در قضیه نفت كه واقعا فتح بزرگی فرمودید یا جزایر، آنقدر مبالغه شد كه من خودم هم كه به عظمت كار واقف بودم سرخورده و بیزار شدم.»
صداقت نداشتن با مردم یكی از نكاتی است كه در سراسر این كتاب از زبان علم بارها به آن تاكید شده كه شاه روراست نبوده و صداقت نداشته است: «... در فرمایشات شاهنشاه یك مسائلی را اشاره فرمودند، منجمله اینكه ترورهای دو سال قبل را مربوط به مذاكرات نفت فرمودند. من خصوصی در خارج جلسه پرسیدم آیا شاهنشاه دلایل قاطع دارند؟ فرمودند نه! ولی یك مسائلی است كه به دل مردم مینشیند...» این یادداشت در حاشیه كنفرانس پنج روزه تجدیدنظر در برنامه پنجم كه از ۹ تا ۱۳ مرداد ۵۳ در رامسر برگزار شد بیان شده بود و علم در ۱۴ مرداد در خاطرات خود آن را
قید كرده است.
در مرور این كتاب نمیتوان چشم و گوش بسته عمل كرد و طبیعی است كه علم در برخی موارد توجه كافی به امور نداشته یا دست به قضاوت اشتباه زده باشد. اما در مجموع این خاطرات میتواند بخش مهمی از روایت سالهای پهلوی را از درون برای مخاطب بازگو كند.
یكی از نكاتی كه در لابهلای خاطرات علم مشاهده میشود
مراوده شاه با زنان مختلف است. گاهی با عباراتی نظیر «دوست» در كتاب نمایانده شده و گاهی نیز صراحتا از آنها سخن گفته میشود. این كتاب در واقع پشت پرده زندگی شخصی محمدرضا را نیز تا حدودی عیان میكند. علم بیپرده از هماهنگ كردن زنان برای شاه سخن میگوید. روابطی كه نشان میدهد محمدرضا پهلوی با وجود همسر و فرزند، پایبندی به خانواده نداشته و روابط مختلفی با افراد مختلف در كیش یا رامسر و... برقرار میكرده و علم برای او در حكم رابط با زنان ایفای نقش
میكرده است.
با توجه به قیمت كتاب در این روزها شاید برای بسیاری تهیه این كتاب توجیه اقتصادی نداشته باشد، زیرا قیمت دوره هفت جلدی آن - كه نشر معین منتشر كرده - حدود ۳۷۰ هزار تومان است، ولی علاقهمندان میتوانند با مراجعه به كتابخانههای عمومی از این كتاب و یادداشتها استفاده كنند. هرچند اگر مجموعه دو جلدی این كتاب - كه نشر مازیاز آن را چاپ و منتشر كرده - را پیدا كردید در تهیه آن درنگ
جایز نیست.
این خاطرات كه به صورت روزنوشت و زمانی كه هنوز خبری از انقلاب نبوده نوشته شده بود و پس از مرگ علم بعد از گذشت چند سال تدوین و منتشر شد، روایتی دست اول و نسبتا دقیق از اوضاع و احوال دربار و مناسبات شاه است. روایتی كه علم بیپرده در آن حرف زده و شاید گمان نمیكرده روزگاری این یادداشتها منتشر شود، برای همین ساده و راحت اتفاقات را بازگو كرده است. هرچند علم نسبت به حساسیتهای شاه در چگونگی بازنمایی تصویرش آگاه است و با احتیاط بسیار تلاش میكند بنویسد و در بسیاری از مقاطع این ماجرا در روایت علم دیده میشود. برای نمونه در ۲۶ مرداد ۵۱ در حاشیه مینویسد: «یك مطلب مضحكی عرض كردم كه پشیمان شدم. عرض كردم دیشب كه با رئیس ستاد ارتش اسرائیل صحبت از پیشرفتهای كشور بود. رئیس ستاد ارتش، ارتشبد غلامرضا ازهاری كه سر میز من بود گاف عجیبی كرد. فرمودند، چه بود؟ عرض كردم به رئیس ستاد اسرائیل گفت، ما اگر كاری میكنیم علتش آن است كه بینهایت از شاهنشاه میترسیم و اگر كارها سر موقع انجام نشود شدیدا مواخذه میشویم. فرمودند كجای این حرف گاف است؛ عرض كردم آخر باید كارها را از روی حس وطن پرستی و علاقه بكنند نه از ترس. فرمودند خیر هیچ گاف هم نكرده است یعنی تو هم تكلیف خود را بدان و از این فضولیها نكن! دیگر نخواستم فضولی كنم و عرض كنم به سر خودت یك ذره هم ازت نمیترسم چون به زندگی و هیچچیز اهمیت نمیدهم...» پس همانطور كه دیدیم با وجود رابطه عمیق و دوستانهای كه بین علم و شاه وجود داشته باز هم علم جانب احتیاط را در سخن گفتن رعایت میكرده و كاری نمیكرده یا حرفی نمیزده كه دردسر درست شود.
علم یادداشتهای روزانه خود را از ده سال حضور در دربار پهلوی در صندوق اماناتی در یكی از بانكهای سوئیس قرار داده بود تا بعد از مرگش در دسترس قرار بگیرد.
در جایجای این كتاب خاطراتی به چشم میآید كه نشان میدهد محمدرضا پهلوی علاقه بسیاری به تعریف و تمجید شنیدن دارد. او در یادداشتی كه در ۳۰ فروردین ۵۱ نوشته درباره فضای تبلیغاتی با محمدرضا پهلوی حرف میزند: «مردم باید در سیاست بازی كنند و خود را در آن شریك بدانند. ناگهان به عرض من توجه كردند. عرض كردم چه دلیل دارد دولت بر سر كار باشد، همه عوامل انتخاباتی را در دست بگیرد و مثلا در انتخابات شهرداری و انجمنهای ولایتی و ایالتی مداخله بكند؟ بگذارید مردم حس كنند انتخابات آزاد است. انجمنهای شهر و ایالتی و ولایتی چه تاثیری در سیاست كشور دارد كه دولت میخواهد دست داشته باشد؟ بگذارید آزادانه سر و كله هم بزنند و اگر انتخابات مجلس، حالا باید یك حدودی داشته باشد، چرا باید در انتخابات شهرداری چنین باشد؟ چرا باید مردم در مسائل زندگانی روزمرهشان حرف نزنند. این كه به جایی صدمه نمیزند. فرمودند چطور صدمه نمیزند؟ مثلا مزخرفات عجیبی در مورد گرانی میگویند كه اینطور نیست. عرض كردم اولا متاسفانه اینطور است، ثانیا بر فرض چرت و پرتی میگویند چه ضرری دارد، یك دریچه اطمینانی باز میشود. فرمودند به همین مناسبت گفتهام حزب اقلیت باشد. عرض كردم، فرمودهاید ولی شیر بییال و دم و اشكم است. اقلیتی كه نتواند حرف بزند چه معنی دارد؟ فرمودند، آخر این همه كارهای بزرگ را مردم چطور توجه ندارند؟ عرض كردم تبلیغات هم غلط است. یك مقداری را درست نمیگویند، یك مقداری را هم كه میگویند آنقدر مبالغه میكنند و آن قدر تملق نسبت به اعلیحضرت همایونی میگویند كه مردم را بیزار میكنند.مثلا در قضیه نفت كه واقعا فتح بزرگی فرمودید یا جزایر، آنقدر مبالغه شد كه من خودم هم كه به عظمت كار واقف بودم سرخورده و بیزار شدم.»
صداقت نداشتن با مردم یكی از نكاتی است كه در سراسر این كتاب از زبان علم بارها به آن تاكید شده كه شاه روراست نبوده و صداقت نداشته است: «... در فرمایشات شاهنشاه یك مسائلی را اشاره فرمودند، منجمله اینكه ترورهای دو سال قبل را مربوط به مذاكرات نفت فرمودند. من خصوصی در خارج جلسه پرسیدم آیا شاهنشاه دلایل قاطع دارند؟ فرمودند نه! ولی یك مسائلی است كه به دل مردم مینشیند...» این یادداشت در حاشیه كنفرانس پنج روزه تجدیدنظر در برنامه پنجم كه از ۹ تا ۱۳ مرداد ۵۳ در رامسر برگزار شد بیان شده بود و علم در ۱۴ مرداد در خاطرات خود آن را
قید كرده است.
در مرور این كتاب نمیتوان چشم و گوش بسته عمل كرد و طبیعی است كه علم در برخی موارد توجه كافی به امور نداشته یا دست به قضاوت اشتباه زده باشد. اما در مجموع این خاطرات میتواند بخش مهمی از روایت سالهای پهلوی را از درون برای مخاطب بازگو كند.
یكی از نكاتی كه در لابهلای خاطرات علم مشاهده میشود
مراوده شاه با زنان مختلف است. گاهی با عباراتی نظیر «دوست» در كتاب نمایانده شده و گاهی نیز صراحتا از آنها سخن گفته میشود. این كتاب در واقع پشت پرده زندگی شخصی محمدرضا را نیز تا حدودی عیان میكند. علم بیپرده از هماهنگ كردن زنان برای شاه سخن میگوید. روابطی كه نشان میدهد محمدرضا پهلوی با وجود همسر و فرزند، پایبندی به خانواده نداشته و روابط مختلفی با افراد مختلف در كیش یا رامسر و... برقرار میكرده و علم برای او در حكم رابط با زنان ایفای نقش
میكرده است.
با توجه به قیمت كتاب در این روزها شاید برای بسیاری تهیه این كتاب توجیه اقتصادی نداشته باشد، زیرا قیمت دوره هفت جلدی آن - كه نشر معین منتشر كرده - حدود ۳۷۰ هزار تومان است، ولی علاقهمندان میتوانند با مراجعه به كتابخانههای عمومی از این كتاب و یادداشتها استفاده كنند. هرچند اگر مجموعه دو جلدی این كتاب - كه نشر مازیاز آن را چاپ و منتشر كرده - را پیدا كردید در تهیه آن درنگ
جایز نیست.